سلام
رمانی که دنبالش میگردم تخیلی بود
درمورد دختری بود که از قلم یکی از دوستاش که هیچکس از گذشتش
خبر نداره خوشش میاد و اون دوستش بعد از کمی فکر کردن میبینه دختر از قلم خوشش اومده اون رو بهش میده
دختره نویسنده بود و یک
رمان داشت مینوشت
وقتی که رفت با قلم ادامه
رمان رو بنویسه ناگهان جوهر قلم پخش شد و کل اتاق رو گرفت و دختره وارد
داستان خودش شد
بعد دختره موهاش نارنجی بود از یک پسر که بهش شمشیر بازی یاد داده بود خوشش اومد ولی آخر فهمید پسره با نقشه بهش نزدیک شده بوده و دراصل کسی بود که دهتره باید شکستش میداد
ولی پسره واقعا دختره رو دوست داشت بعد جنگ شد و پسره و دختره باهم جنگیدن و پسره مرد(داخل
داستان مرد) و دختره هم همونجا پیش پسره مرد و آخر به دنیای خارج از کتاب برگشت یهو یه روز خارج از کتاب پسره رو دید که اومده بود دنبالش تا پیداش کنه و ........
هرکس اسمشو میدونه بگه لطفا