مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

[Amirhossein79]

با سلام و احترام رمانی بود که پسری به علت جراحی قلب مادرش به پول احتیاج داشت مجبور میشه نقش همسر یا نامزد دختر پولداری به عهده بگیره دختر نابیناست بر اثر تصادف

 

[mahbub]

دنبال رمانیم که اسم شخصیتش فک کنم گلی همسرش ی خواننده معروفه و ۳ قلو بچه دارند مرده برای زنش آهنگ گلی آرش و مسیح رو میخونه

 

[mahtab82]

سلام ببخشید یه رمان خونده بودم
دختره عاشق پسره ارباب بود پیش مادر بزرگش و پدربزرگش زندگی میکنه بعد میره روستا پیش خانوادش اون جا خانواده ارباب میان خاستگاری اون فکر میکنه برای پسر اومدم در واقع برای پدر پسر اومدن دختره قبول بعدا متوجه میشه
مرده خودش زن و بچه داشته

 

[mahtab82]

سلام یه رمان خونده بودم
دختره و پسره که پسره ارباب بود عاشق هم بودن
دختره با مادر بزرگ و پدر بزرگش زندگی میکنه میره روستا پیش خانواده اش بعد اونجا خانواده ارباب میان خاستگاری آیت فکر میکنه برای پسره اومدن در واقع برای بابای پسره اومده بودن

 

[Naz6290]

سلام وقت بخیر من دنبال یک رمان میگردم که دختر داستان فکر کنم اسمش یلدا بود
و با پدر بزرگ و مادربزرگ و عمه خانواده زندگی می‌کرد و یه دایی هم داشت که جدا زندگی می‌کرد
پسر داستان فکر کنم استاد دانشگاه دختره بود
یه جایی از داستان دختره میره دنبال پدربزرگش فرودگاه و استاد هم اومده دنبال برادرش که با پدربزرگ تو یه پرواز بودند
پدربزرگ قصد داره یه مدرسه یا درمانگاه خیریه درست کنه یه جایی نزدیک مشهد فکر کنم و استاد و برادرش براشون می‌سازند
اینها چیزهایی هست که یادم میاد
البته یه نکته دیگه هم هست این دختر و پسر باهم ازدواج می‌کنند و یه جایی از داستان دایی دختره اعتراف میکنه تو مرگ پدر و مادرش دست داشته
ممنون میشم اسم داستان رو بهم بگید

 

[مطهره جانی]

سلام لطفاً کمکم کنین دنبال به ذمانم اسمش یادم نیست راجبه یه پسره بود که دکتر بود و بایه دختر فقیر ازدواج میکنه بعد خودشو به ورشکستگی میزنه تا دختره ازش طلاق بگیر اما دختر خیلی مهربون بود و اینا تا اینکه ....
اسمش یادم نمیاد لطفاً کمکم کنید

 

[مطهره جانی]

سلام به ذمان بود پسره دکتر بود و با یه دختر فقیر ازدواج میکنه و خودشو به ورشکستگی میزنه تا دختره ازش طلاق بگیره... اسمش رو لطفاً بگین بهم

 

[bloom79]

رماندخترى كه بعد جدايى پدر و مادرش از سر اجبار با پدرش زندگى ميكنه ولى بعداً ميفهمه كه پدر واقعيش نيست و اينكه بعد دختره حاضر نميشه با پدر واقعی و مادرش زندگي كنه و با همون پسره (كه قبلا فكر ميكرد پدرشه) عاشق هم ميشن و ميرن يه شهر ديگه

 

[bloom79]

دنبال يه رمان هستم كه دختره با مادرش خارج زندگى ميكنن و قبل مرگش مادرش بهش ميگه دختره برگرده و پدر و دوتا برادراش رو توى ايران پسدا كنه كه شركت دارو دارن و بعد يه مرگ پدرش يكى از برادراش اون رو اذيت ميكنه كه از خونه فرار كنه و دختره ميره يه شهر ديگه خدمتكار يه خونه ميشه كه بعدا ميفهمن خونه عموش بوده و همه اينا نقشه برادرش بودهتا از خواهرش مواظبت كنه

 

[rahas]

سلام
یه رمان خوندم دختره که کارهای اونجوری میکرد در این حین با یه پسره به اسم ایلیا که مذهبی بود آشنا میشه بعد ایلیا که میشناختش سعی می‌کنه از این کارا برشگردونه که عاشق هم میشن و ازدواج میکنن
یه پرورشگاه هم داشتن