مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

[fifati]

اسم رمان پیدا کردی به منم بگو‌ رمان باحالی بنظر میاد

اره خیلی باحاله در ب در دنبالشم

 

[M_kh1385]

من یه رمان خوندن یه دختر عمو پسر عمو بودم که از بچگی به عقد هم در اومدم ولی دختره خبر نداشته حالا پسره برگشته از خارج که انتقام از خانواده اش بگیره بابت سختی هایش شب عروسیش پدر بزرگش میمیره

 

[like]

سلام یه رمان قبلا خوندم پسره کارخانه تجهیزات پزشکی توی خارج داره و مجهز ترین بیمارستان تهران برای خودشه چند وفت میاد داخل بیمارستان تا کار کنه یه پرستا ریزه میزه هست که پسره عاشقش میشه دختره بعد از چند وقت به خاطر اینکه قلب مادرش مریضه صیغه پسره میشه بعد پسره میفهمه که او عشق بچه گیاشه

 

[boshrahabibi]

سلام یه رمان بود دختره خیلی زشت بود عاشق ی نفر میشه بعدشم روی صورتش اسید میپاشن مجبور میشه عمل کنه بعد خیلی زیبا میشه یه خواهرم داشت دختره بعد دختره میره انتقام بگیره عاشق ی پسره میشه

 

[like]

😂😐چون اسم اون برنامه رو ب تو گفتم پستمو حذف کرده نوشته پست شما تبلیغ محسوب میشود😂😂آخه عمم سازنده ی برنامه بوده میخواستم تبلیغش کنم

 

[زینب سادات]

سلام میشه اسم این رمانو بهم بگید:
داستان راجب دختری به اسم نازنین شمس که بخاطر کارهای پدرش پسری به اسم ساواش با اینکه دختره عقدشه، همش اذیتش میکنه و انتقام میگیره، دختره سال سوم دبیرستانه و چهارماهه بارداره. خواهره پسره دلش برای دختره میسوزه ولی مادره پسره خیلی دختره رو اذیتومیکنه و غذا اینا بهش نمیده.

 

[parniAn]

• سلام من دنبال یه رمان ام که موضوع اینه که پسره برای انتقام خاله اش که فوت شده میاد و به دختره مردی که اینکارو قبلا با خالش کرده بوده نزدیک میشه و بهش ت×جـ×ـا×و×ز× میکنه و به دختره گفته یود که با چند تا از دوستاش اینکارو کرده و دختره بعد این ماجرا و وقتی میفهمه بارداره از ایران میره چون اصلا حالش خوب نیوده و کسی از خانوادشم نمیدونسته که بارداره و با کلی مشاوره سعی میکرده اتفاقا رو فراموش کنه و بعد چن سال که بچش بدنیا میاد و یکم بزرگ میشه برای اینکه پدرش فوت شده برمیگرده و به خانوادش میگه این بچه دوستشه که فوت شده و سپردتش دست اون و بعد مدتی پسره رو میبینه و حالش بد میشه و پسره میفهمه که بچه داره و میخواد بچرو ازش بگیره و یکاری کنه که دوباره دل دختره رو بدست بیاره چون میدونه اشتباه کرده و ….

 

[Roar]

سلام یه رمان بود یادمه فامیلی شخصیت اصلی که دختر بود «خوشبخت» بود
بعد این تو یه دفتر کار میکرد هی هم آدمای زیادی عاشقش میشدن یادمه یکیشون یه پسره بود کچل بود
رمانشم خیلی بلند نبود و عاشقانه طنز بود اگر کسی اسمش رو می‌دونه ممنون میشم بگه 🙏🏻😁

 

[تمنا]

سلام
داستان درمورد پسری بود که خارج از کشور زندگی میکرد
و اهل ازدواج نبود ولی به اصرار مادرش که نوه میخواست از راه دور با یه دختر که مادرش پسند کرده بود ازدواج کرد
مادر پسره هم دکتر زنان بوده
بچه دار شدن به صورت اس×پ×ر×م اهدایی ولی بعداز چند سال پسره بر میگرده و زن و بچه شو میبینه و عاشقشون میشه
لطفا اگه اسم شو میدونید بگی

اسمش فهمیدی به منم بگو

 

[فاطمه 123]

سلام یه رمان خوندم که گیلدا دختر به شدت زیبا و جذاب که خانوادشو از دست داده و پیش داداشش زندگی میکنه
یه روز که داداشش به ماموریت رفته زنداداشش اونو به یه خواستگار پولدار میده تا اونو با خودش به هند ببره و اونجا زن ماهاراجه مردی جذاب و خشن که بیماری داره بشه...اگه میشه اسمشو بگین لطفا هرچی سرچ میکنم رمان ماهاراجه نمیاره

منم دنبال رمانش هستم لطفا کمک کنید زودتر پیدا شه بهمون بگید بریم کجا بخونیم