. . .

مهم ★پیدا کردن رمان‌های بی‌نام★

تالار تایپ اثر

Tino

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
707
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-06
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
33

  • #141
اسم رمانی رو میخاستم ک دختره روانشناس بود
بعد پسر دایشش (اگه اشتباه نکنم ) رو بعد چند سال دیدش پسره خیلی فرق کرده بوده
دختره اینو یادمه ک دماغشم عمل کرده بود بعد برای اینکه کسی نفهنه چند ماه تو خونه مونده برای دماغش😅😅

بعد دختره یه مریض داشته به اسم پروانه از خاهر برادرش مراقبت میکرده بخاطر همون دیر ازدواج میکنه
بعد شوهرشم روز اول میاد با چند تا مرد دیگه بهش تعرض میکنه
و این دختر عم میتونه خالش رو بهتر کنه توی یه تيمارستان بودن اینا حتی چند بار دختره رو ادیا میکنه در حد کتک و اینا
 

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,675
امتیازها
452

  • #142
سلام رمان
یه رمانه که دختره یتیمه و فکر کنم پیش عموش زندگی میکنه بعد مجبور میشه با شخصی به نام آیدین ازدواج کنه که قلبش از سنگه دختره هم اسمش آیداست.
آیدا و مرد مغرور من
 

هدیه زندگی

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده
رمانیکی‌نویس
کاربر نقره‌ای
شناسه کاربر
366
تاریخ ثبت‌نام
2021-02-14
موضوعات
223
نوشته‌ها
1,854
راه‌حل‌ها
5
پسندها
10,675
امتیازها
452

  • #143
سلام
من یه رمان رو چند سال پیش نصفه خوندم
راجب یه دختر بود ک درباره خوناشام ها برای یه زن که روانپزشک بود تعریف میکرد ک خود اون روانشناسه هم خوناشام بود و چند شخصیت اصلی هر کدوم یه قدرت خاصی داشتن ... اگه کسی اسم رمان رو میدونه لطفا بگه =\
رمان میشا دختر خوناشام در دو جلد
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
500
نوشته‌ها
5,318
راه‌حل‌ها
99
پسندها
1,269
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #144

alchemy.kimi

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
715
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-08
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
23

  • #145
سلام من اسم اين رمان يادم رفته راجع به يه دختر به اسم نازي اگه اشتباه نكنم كه پدرش اونو ميفرسته مدرسه شبانه روزي و خاطره هاي بدي هم از اونجا داره بعد كه بزرگ تر ميشه و برميگرده ايران ميفهمه پدرش عاشق مادرش بوده ولي پدرش نيست عموشه و حتي اونم نميدونه كه عموي اين دختره و مي خواد باهاش ازدواج كنه كه يك مرد كمكش ميكنه فرار كنه و باهاش ازدواج ميكنه و از تهران دورش ميكنه تا همه چي درست بشه بعد برش ميگردونه(مرده كچل بوده و يه جورايي قرار بود با خواهرش كه ميشه همون دختر عموش ازدواج كنه)
كامل يادمه رمانو اما اسمش يادم نمياد ممنون ميشم كمك كنيد
 

Fatiiii

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
718
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-08
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
11
امتیازها
23

  • #146
سلام یه رمانی دختره رنگ چشماش عوص میشد مثلا عصبانی بود بنفش میشد. خوشحال بود آبی میشد

یه رمان قبلا خوندم رنگ چشمای دختره عوض میشد مثلا عصبانی بود بنفش میشد یا خوشحال بود آبی میشد. اسمش یادم نیست... لطفا اگه کسی اسمش میدونه بگه
 

N.G

معاونت بازنشسته
کاربر طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
76
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
112
نوشته‌ها
1,313
راه‌حل‌ها
24
پسندها
25,200
امتیازها
568
محل سکونت
جلگه‌ی خشکیده

  • #147

Roghi

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
720
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-09
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
5
امتیازها
23

  • #148
سلام
من چندسال پیش یه رمانی رو خوندم که دختره کارش خیلی درست بود
بعد این دختره دوسال پیش تونسته بود از بانک های ایران کلی پول بزنه
از طرفی تو کارای سیاست فوق العاده بود و تو سیاست همه کشورا دخالت میکرد و تمام سیاست مداران دنیا معتقد بودن اگه اون رئیس جمهورشون باشه کشورشو خیلی پیشرفت میکنه بعداز طرفی توی قاچاق دارو و... هم دست داشت
حالا بعداز دوسال برگشته ایران و پلیس ایران این پرونده رو محول کرده به یک اکیپ جوان که ببینین اون برای چی داره برمیگرده ایران چون میدونن اون هیچ کدوم از کاراشو بدن برنامه انجام نمیده تصمیم میگیرن از طریق دوست شدن با خواهرش بهش نزدیک بشن
بعد دختره فقط یک مادر و خواهر داره ....
 

samiana

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
723
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-09
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
4
امتیازها
23

  • #149
سلام اسم یک رمان رو می خواستم که قبلا خوندم اول ماجرا اینطوری شروع می شه که یه دختری توی رودخونه میوفته و حافظشو از دست می ده بعد یک ایل که اون اطراف بودن اونو پیدا می کنن و این دختر با اونا زندگی می کنه و آروم آروم حافظشو بدست میاره و متوجه می شه که با محمد نامی ازدواج کرده بوده و بچه هم داشته که بچش مرده در این بین پسر رئیس ایل عاشق اون می شه که خیلی در ظاهر شر و شیطونه و بعد از مدتی دختره می بینه که این پسره گاهی خیلی آروم می شه و بعدا می فهمه که در واقع پسره یه برادر دو قلو داره که اون دکتره و اون آروم تر از پسره هست و بعد از اینکه می فهمه ازدواج کرده پیش همسرش بر می گرده دختره تو جلد بعدی رمان از اونجا شروع می شه که پسر شر و شیطون ایل معلوم می شه که یه برنامه ریز خیلی نخبه است که به طور مخفی برای پلیس کار می کنه و از قسمت اول شکست عشقی خورده و افسردس
میاد به یه خونه توی شهر و اونجا یه ماموریتی داره که انجام بده و لی نمی دونه که جونش تو خطره و یه دختری که فامیل یکی از افسرای مافوقشه و عاشق پسرس با اصرار میاد و خودشو یه آدم بدبخت بیچاره جا می زنه که وارد خونه ی پسره بشه و ازش محافظت کنه ولی در واقع پلیس مخفیه پسره هم کم کم بهش دل می بنده اسم پسره فکر کنم عماد باشه
 

Fatemeh78

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
725
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-09
آخرین بازدید
موضوعات
0
نوشته‌ها
1
پسندها
7
امتیازها
23

  • #150
سلام یه رمان بود که دختره قدرت هر چهارتا عنصر طبیعی رو داشت بعد رو بازوشم یه تتو اژدها داشت که یه عده ادم برای نجات جون شهرشون دنبالش میگشتن و پیداش میکنن پسره گرگینه است و اونم رو بازوش نشان اژدها داره که برا دختره سفید برا پسره سیاه اینا عاشق هم میشن دوستای دختره هم قدرت عناصر رو داشتن دوستای پسره هم همینطور اینا همشون عاشق هم میشن بعد دختره باید دنیای پسرا رو نجات بده بعد قدرت شفا بخشی رو هم داره و اینکه میدونه مادر‌ش زنده است و میخواد نجاتش بده و با یه طلسم از ایینه عبور میکنه و میره پیش مادرش و اینکه دختره از همه قدرتاش بیشتر رو قدرت اتیش تمرکز داره
میشه اگه اسمش رو میدونین کمکم کنین
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 7, کاربران: 0, مهمان‌ها: 7)

بالا پایین