شما او را کشتید. شما او را کشتید. و من تحمل کردم، زیرا نمیخواستم بگذارم شما بمیرید. ولی اکنون که با ثناهای دروغبن و دعاهای ناپاکتان به سوی من میآیید، پشیمانم – پشیمانم که این کار را کردهام. بهتر آن بود که همهی شما در معاصی، در آلودگی ژرف لعنت پایدارتان میپوسیدید و او زنده میماند. ارواح طاعونزدهی شما چه ارزشی دارند که باید چنین بهایی برایشان پرداختهشود؟ اما اکنون بسیار دیر است – بسیار دیر. من بانگ میزنم، اما او نمیشنود؛ بر در گور میزنم، ولی او برنمیخیزد؛ تنها در مکانی ویران میایستم و به اطراف خود مینگرم، به زمین خونآلود، آنجا که نور دیدهگان من، مدفون است؛ به آسمان تهی و هراسانگیز که برای من متروک بهجای ماندهاست. من او را تسلیمکردهام؛ اوه، ای افعیزادهگان، او را به خاطر شما تسلیم کردم.
از رستگاری خود، مادام که از آن شماست، برخوردار شوید. من آن را مانند استخوانی که به پیش یک دسته سگ زوزهکش بیندازند، به سوی شما پرت میکنم. بهای خوراک شما پرداخت شدهاست؛ پس بیایید شکم خود را سیر کنید، ای آدمخواران، خونآشامان، ای مردارخوارانی که از گوشت مرده تغذیهمیکنید. به آنجا که از محراب خون میریزد بنگرید؛ خون گرم و جوشان قلب جگرگوشهی من، خونی که به خاطر شما ریختهشد. آن را سر بکشید، بلیسید و لبهایتان را با آن سرخ کنید. آن گوشت را از کف هم بربایید، به خاطرش نزاع کنید و آن را ببلعید؛ و دیگر مرا آزار مدهید. این تنی است که به خاطر شما داده شدهاست؛ به آن نگاه کنید، پارهپاره و خونچکان، هنوز از زندگی پرعذاب میتپد، از احتضار جگرسوز میلرزد؛ این را بگیرید و بخورید..
خرمگس | اتل لیلیان وینیچ
از رستگاری خود، مادام که از آن شماست، برخوردار شوید. من آن را مانند استخوانی که به پیش یک دسته سگ زوزهکش بیندازند، به سوی شما پرت میکنم. بهای خوراک شما پرداخت شدهاست؛ پس بیایید شکم خود را سیر کنید، ای آدمخواران، خونآشامان، ای مردارخوارانی که از گوشت مرده تغذیهمیکنید. به آنجا که از محراب خون میریزد بنگرید؛ خون گرم و جوشان قلب جگرگوشهی من، خونی که به خاطر شما ریختهشد. آن را سر بکشید، بلیسید و لبهایتان را با آن سرخ کنید. آن گوشت را از کف هم بربایید، به خاطرش نزاع کنید و آن را ببلعید؛ و دیگر مرا آزار مدهید. این تنی است که به خاطر شما داده شدهاست؛ به آن نگاه کنید، پارهپاره و خونچکان، هنوز از زندگی پرعذاب میتپد، از احتضار جگرسوز میلرزد؛ این را بگیرید و بخورید..
خرمگس | اتل لیلیان وینیچ