. . .

یک جرعه کتاب! | قسمتی از کتاب

تالار متفرقه ادبیات

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #21
نخستین گام برای خلاص شدن از شر ذهنیتِ نداری، آن است که از آنچه هستیم و داریم قدردانی کنیم. سپاسگزاری باید به راحت بیان شود، باخلوص نیت از وجودتان که یکی از معجزات دستگاه آفرینش است سپاسگزاری کنید، از این رو که زنده اید و دارای چشم وگوش و پا و.... و هم اکنون در اینجا شاهد رویایی شگفت انگیز هستید شاکر باشید. بکوشید آنچه دارید مرکز توجه قرار دهید و نه آنچه فاقد آن هستید.
اصل فراوانی سپاس گزاری است.به مجرد اینکه به اصل فراوانی بیندیشید، این گفتگوی درونی در آگاهی شما جریان خواهد یافت:من به خود هرکس که هستم و به دستاوردهای خود هر آنچه هست عشق می ورزم. زندگیم از سلامت سرشاراست، قرار نیست چیزی به دست آورم. زیرا هر آنچه هست پیشاپیش در درون من هست،من درخود کامل وتمام عیارم.
میگویند روزی جوانی از استادی فرزانه تقاضا کرد که هر آنچه برای کامروایی در بقیه عمرش به آن نیاز دارد به او عطا کند، استاد بدون ذکر کلمه ای جوان را ترک کرد. منظور استاد این بود که این جوان پیشاپیش همه ابزار و وسایل موفقیت وشاد کامی رادر اختیار دارد. شادکامی وکامیابی فرآیندهای باطنی است که ما به زندگیمان فرا میخوانیم و نه چیزی که ازدنیای بیرون آن را طلب کنیم، تمام افراد کامیاب ثروت عظیم وموفقیت خود را با اعتقاد به اصل فراوانی تحصیل کرده اند.

باور کنید تا ببینید | وین دایر

 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #22
اینجا باید به دروغ بگویی که خوشبخت نیستی حتی اگر با عشقت هم پیمان می شوی، باید بگویی که دوستش نداری! اینجا اگر خیلی به تو لطف داشته باشند و خنجر را از پشت و جلو برایت نشانه نروند، فقط چشم شان بدنبال زندگی ات است. این تنها کاریست که مردم این سرزمین برای تو و بقا تو از دست شان بر می آید. اینجا دنیاست! اینجا هیچ کس نمی داند که اصلا خوشبختی واژه ایست بی محتوا و فقط برای گول زدن آدم ها استفاده می شود. خوشبختی یک امیدیست رویاگون و فقط به درد خواب هایت می خورد. زندگیست فقط همین!!! خوشبختی و تیره روزی مال قصه هاست.
از رئالیسم جادویی می آید برای سرگرم کردن آدم های دنیا‌، که بیشتر جذب این داستان پرکشش و مهیج شوند. زندگی فقط یک قصه است. قصه ای که حوا دارد برای آدم تعریفش می کند.قصه ای که شب ها آدم را خواب می کند.
رویایی که حوا در سر دارد از هم آغوشی با آدم و آدمی که دل به این شیرینی خوش کرده. داستانی کوتاه با عناصری خیالی و تضادهایی از جنس آدم داستانی به نام زندگی که راوی اش تنها یک نفر است حوا قصه گوی این ماجراست و آرایه های پر کششی برای دنبال کردن ماجرای قصه آرایه هایی با نام های خوشبختی و تیره روزی.

من از چهل سالگی میترسم | شیما سبحانی

 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #23
خیلی خواب میبینی ؟ سرهنگ شرمنده از اینکه به خواب رفته، گفت : گاهی، تقریباً همیشه خواب میبینم توی تارعنکبوت افتاده م. زن گفت: من هر شب کابوس میبینم. خیلی دلم میخواد بدونم آدمهای ناشناسی که آدم توی خوابهاش می بینه کی هستن. سیم پنکه را به برق متصل کرد و گفت:
هفتهٔ پیش بالای سر تخت من زنی ظاهر شد. پرسیدم، کی هستی و اون گفت، زنی که دوازده سال پیش توی این اتاق مرد.» سرهنگ گفت: اما این خونه که دو سال نیس ساخته شده. زن گفت: همین طوره. معلوم میشه مرده ها هم اشتباه میکنن.

کسی به سرهنگ نامه نمی نویسد | گابریل گارسیا مارکز


 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #24
پدر گفت: مادرت به آسمان‌ها رفته. عمه گفت: مادرت به یک سفر دُور و دراز رفته. خاله گفت: مادرت آن ستاره‌یِ پُر نورِ کنار ماه است... دختر بچه گفت: مادرم زیر خاک رفته است! عمه گفت: آفرین، چه بچه‌یِ واقع بینی، چقدر سریع با مسئله کنار آمد. دختر بچه از فردای روزِ دفنِ مادرش، هر روز پدرش را وادار می‌کرد او را سر قبر مادرش ببرد. آن جا ابتدا خاک گور را صاف می‌کرد، بعد آن را آب پاشی می‌کرد و کمی با مادرش حرف می‌زد. هفته‌ی سوم، وقتی آب را رُوی قبر مادرش می‌ریخت، به پدرش گفت: پس چرا مادرم ســبز نمی‌شود!؟
بازی عروس و داماد | بلقیس سلیمانی


 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #25
مردم ما کار خوب را برای خوب بودنِ فی نفسه آن انجام نمی‌دهند بلکه آن را برای بدست آوردن جایگاهی در بهشت انجام می‌دهند. این یعنی معامله کردن با خدا. خدایا من کارهایی که تو گفتی را انجام می‌دهم و از کارهایی که نهی کردی دوری می‌کنم, تو هم به جاش یه قصر از طلا تو بهشتت به من بده و باغ‌هایی که توش جوی شیر و عسل روونه و حوری و غلمان و ...! این طرز تفکریست که در جامعه ی ما وجود دارد. اما آیا ما فقط برای همین است که وجود داریم و چسبیده‌ایم به این کره‌ی کوچک که به دور ستاره‌ای کوچک می‌چرخد در کهکشانی که خود ذره ی غباری بیش نیست از عظمت چیزهایی که در این جهان وجود دارد؟ آیا همه‌ی این‌ها وجود دارد که ما جاودانه شیر و عسل بخوریم و با حور و پری بپریم و اون هم خالدین فیها؟ آخرش که چی؟

صحرای محشر | محمدعلی جمالزاده

 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #26
دنیا با عشق نه آغاز دارد و نه پایان ولی با عقل به روز ِ آخر که می رسی، تلخی. تلخ و ناتمام. تلخی ِ مرگ را زیر ِ زبانت می چشی. همین جایی که من الان دارم. با عقل هیچ چیز به پایان نمی رسد‌.با عشق تکلیف همه چیز از اول معلوم است. تکلیفی جز عاشقی نیست. همه چیز مثل ِ ماه ِ شب ِ چهارده کامل است و تمام. عشق هم نامانوس است و هم مانوس. حَذَرَت نمی دهم از آن. عشق زن باشد یا وطن ، فرقی نمی کند که ابتهاج زیباتر از همه گفته: عشق شادی است، عشق آزادی است، عشق آغاز آدمیزادی است.

ناتمامی | زهرا عبدی

 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #27
آن وقت‌ها، وقتی در خانه‌ی خودمان زندگی می‌کردم، کتاب‌های پدرم را بلند می‌کردم تا نان بخرم. کتاب‌هایی که او خیلی به آن‌ها علاقه داشت. کتاب‌هایی که در زمانِ تحصیلش به خاطرشان، گرسنگی را تحمّل کرده بود. کتاب‌هایی که بابت شان پولِ بیست عدد نان را پرداخته بود، من به قیمتِ نصفِ نان، می‌فروختم. من کتاب ها را بدونِ انتخاب، بر می‌داشتم، معیارِ انتخابِ من، تنها، قطرِ آن‌ها بود؛ پدرم آنقدر کتاب زیاد داشت که فکر می‌کردم کسی متوجه نخواهد شد.
تازه بعدا فهمیدم که او، تک تکِ کتاب‌هایش را همچون چوپانی که گله‌ی گوسفندانش را می‌شناسد، می‌شناخت و یکی از این کتاب‌ها، خیلی کوچک و کهنه و زشت بود. من آن را به قیمتِ یک قوطی کبریت فروختم. امّا بعدا اطلاع پیدا کردم که ارزشِ آن، یک واگن پر از نان بوده است.
بعدها، پدرم از من تقاضا کرد که برنامه‌ی فروشِ کتاب‌ها را به او واگذار کنم. او با گفتنِ این جمله، از شرم صورتش سرخ شد و به این ترتیب، خودش کتاب‌ها را می‌فروخت و پول را برایم پست می‌کرد و من با آن، برای خودم نان می‌خریدم ..."

نان سالهای جوانی | هاینریش بل

 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #28
کیمیای عقل با کیمیای عشق فرق دارد.عقل محتاط است. ترسان و لرزان گام برمی‌دارد. با خودش می گوید: مراقب باش آسیبی نبینی. اما مگر عشق اینطور است؟ تنها چیزی که عشق می گوید این است: خودت را رها کن، بگذار برود! عقل به آسانی خراب نمی‌شود. عشق اما خودش را ویران می‌کند. گنج‌ها و خزانه‌ها هم در میان ویرانه‌ها یافت می‌شود، پس هرچه هست در دل خراب است!

ملت عشق | الیف شافاک

 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #29
تنها قاعده ی مطمئن این است که نه با هرکس بلکه فقط با کسانی بحث کنید که آن ها را می شناسید و میدانید آنقدر عقل و هوش و عزت نفس دارند که حرفهای بی معنی نمی زنند. کسانی که به دلیل توسل می جویند و نه به مرجع کاذب . و به دلیل گوش می دهند و گردن می نهند. و سرانجام حقیقت را گرامی می دارند. دلیل را حتی اگر از جانب خصم باشد مشتاقانه می پذیرند وآنقدر منصف هستند که اگر حق با خصم باشد در اشتباه بودن خود را قبول می کنند.
پس نتیجه می گیریم که به ندرت در هر صد نفر یک نفر ارزش آن را دارد که با او بحث کنی . بگذار دیگران هرچه دوست دارند بگویند زیرا هر کسی آزاد است که احمق باشد ولتر را به یاد داشته باش : صلح و آرامش از حقیقت بهتر است.

هنر همیشه بر حق بودن | آرتور شوپنهاور

 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,228
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #30
انسان دوران ما دارد عاقل تر از آن می شود که همیشه به غرایز و امیالش گوش دهد و هنوز بسیار ضعیف تر از آنست که بر آنها غلبه کند. نه غرایزش او را با طبیعت هماهنگ می سازند و نه خود عاقلانه خود را با آزادی اراده اش هماهنگ میسازد. حتی هنگامیکه چون خسی دستخوش باد است، هر زمزمه میل و اشتیاق اورا بسویی می کشاند، گاه از روی اراده و زمانی از روی غریزه عمل می کند، یکی به سقوطش می کشاند و دیگری از جا برمی خیزاندش.

کاری | تئودور درایزر

 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4
بازدیدها
476
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
170
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
58

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین