- شناسه کاربر
- 300
- تاریخ ثبتنام
- 2021-01-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 519
- نوشتهها
- 4,411
- راهحلها
- 183
- پسندها
- 35,139
- امتیازها
- 1,008
- سن
- 19
- محل سکونت
- خرابههای خاطرات :)
واژهها علاوه بر معنای لغتنامهای میتوانند میتوانند یک خروار معنی شاعرانه، فلسفی، روانشناسانه، فیلسوفانه، بدبینانه، خوشبینانه و غیره هم داشته باشند. طنزنویسها از این قالب بیش از سایر نویسندگان استفاده میکنند. چند نمونه از نوشتههای رسالۀ ده فصل عبید زاکانی را بخوانید:
الدنیا: آنجا که هیچ آفریده در او آسایش نبیند.
«فرهنگ شیطانِ» آمبروز بیرس هم یکی از بهترین نمونههای این نوع لغتنامههاست. چند مثال هم از این کتاب بخوانیم:
آینده: به دورهای زندگی گویند که در آن کار و کاسبی ما پررونق، دوستانمان یکدل و یکرنگ و خوشبختیمان حتمی است.
شاید بد نباشد به این مطلب و کامنتهای آن هم نگاهی بیندازید: نوشتن چیست
الدنیا: آنجا که هیچ آفریده در او آسایش نبیند.
الفکر: آنچه مردم را بیفایده بیمار دارد.
دارالتعطیل: مدرسه.
«فرهنگ شیطانِ» آمبروز بیرس هم یکی از بهترین نمونههای این نوع لغتنامههاست. چند مثال هم از این کتاب بخوانیم:آینده: به دورهای زندگی گویند که در آن کار و کاسبی ما پررونق، دوستانمان یکدل و یکرنگ و خوشبختیمان حتمی است.
تبریک: حسادت مؤدبانه
خارپشت: کاکتوس عالم حیوانات
خانه: آخرین پناهگاه؛جایی که سرتاسر شب به روی شما باز است.
قطعۀ ادبی: در ادبیات به نوشتهای گویند که نویسندۀ ان قابلیت به پایان رساندنش را نداشته باشد.
شاید بد نباشد به این مطلب و کامنتهای آن هم نگاهی بیندازید: نوشتن چیستبا این مقدمه میخواهم بروم سراغ کتاب «واژهنامۀ ادبی» از زندهیاد احمد عزیزیِ شاعر. این کتاب را انتشارات روزنه در سال ۱۳۷۵ چاپ کرده و الان نشانی از آن در بازار موجود نیست. ذوقورزی شاعر در نوشتن این لغتنامه قابل اعتناست. حیفم آمد پارهای از نوشتههای این کتاب را اینجا نقل نکنم:چرا این تمرین برای افزایش دایره لغات مفید است؟
با لغتنامهنویسی روی واژهها حساستر میشوید و به ریشه و معنای آنها بیشتر توجه میکنید.
ضمن اینکه با این تمرین ذوق شما در برخورد خلاقانه با کلمهها افزایش مییابد.
ابر: ترکیدن دل آسمان را گویند. تخیل دریا. وقتی خیال کوه به سر دریا میزند ابر متولد میشود. ابر میل دریا به گلگشت و تماشاست، قدم دریاست بر فرق زمین، ابر، قدم زدن دریاست، ابر، پرواز دریا بر کرانههای جهان است، وقتی دریا از فکر آسمان به جوش میآید و نهنگِ معرفت، دمِ موج بر جمجمۀ دریا میکوبد،کودکان خیالش را برای بازی در ماسههای جهان، میفرستد. دریای زندانی،سر بر سنگ میکوبد، و ابر، دریای رهائییافته است، دریایی که به فراست آزادی میافتد، دریا، آیینۀ خورشید است و ابر تصویر بیکرانگی آن، دریا کودکی است که ذرهبین خود را به کانون گرفته است، و خاشاک اندیشه خود را میسوزاند. ابر، سوختن دل دریا از دوری خورشید است.
ابر سپید: گلۀ فرشتگان کوچک، رمههای ملکوتی، لباسِ نوزادانِ قبیلۀ آسمان، شادباشِ سحری، دستمال رقصِ فرشتگان، کنسرت روحانیِ بهار، عروسیِ سایهها، جشنِ تولدِ دریاچهها، بادبان بیشهها، اسباببازی دختربچههای بهشت.
باران: صدای تیک تاکِ ساعتِ طاقچۀ آسمان، پایکوبی فرشتگان بر روی آبها، آببازی ملائک، چک چکِ شیرهای آسمانی، سر ریز شدن آب از رندۀ فرشتگان، قطرات اشک اهالی آسمان. فرزند اول ابر که پس از معاشقۀ دوشیزه الکتریسته و آقای ابر بهوجود میآید، شکم اول ابر، بستهبندی برکت در قوطی قطرهها. روز جشن جوانهها و پایکوبی پروانگان، جشن تولد پیلهها و هجرت پروانهها، کارت پستال نوروز برای چمنها.
بالش: تکیهگاه تخیل، بستر رؤیاها، ییلاق استراحت، محل استکاء آرامش، محل تولد گلدوزیها، کشتارگاهِ ساس، جمجمهدانِ خواب، شکارگاه کابوس.
بالزاک: یکی از عجایب هفتگانۀ نویسندگی، نویسندهای که هنگام نوشتن بال درمیآورد و تمام مسافت یک رمان هزار صفحهای را در یک بال به هم زدن میپیمود.
برق: لبخند شیشهها، حرف زدن استکانها، مسواکِ دندانِ مروارید.
برنده: صاحبِ قمارخانه، کسی که از طرف گوینده معرفی میشود، دوندۀ تیزپای مسابقۀ شانس، قهرمانِ اقبال، فاتحِ الکیِ خوشبختی، رسیده به خط پایان دلهره، کشتیگیر نمونۀ زندگی، غارتگر مدالها، دروگر حمایلها و نشانها، فاتح کاپها، فرمانروای جامها، خان قبیلۀ افتخارات و سرمایهدار سوابق.
برگ: معاشر دائمی کوبیده، لباس آدم و حوا.
برکه: آیینۀ صبحگاه آهوان، محل تولید نیلوفر، میتینگ قورباغهها، کنسرت جیرجیرکها، نمایشگاه دائمی نرگس، میهمانی معطر پونهها، جایگاه ابدی جلبک، خاستگاه ازلی خزه، بستر شبانۀ ماهتاب، آب-انبار پلنگ، غدیر خُم بلبلان، مبعثِ پروانه، هوای دُرناها، سینای پرستوها، طور سنجاقکها.
برنزه: پوست طلایی گندم، رنگ گیاهانِ ساحلِ پاییز، پاداش شنای تابستان، مدال شناگران، جایزۀ ساحل.
باغ: پرورشگاه گلها، کودکستان میوهها، آبادیِ پروانهها، استراحتگاه تابستان، ییلاق شاعران، ویلای کبوتران، گردشگاه نهرها، قلمرو رودها، تالار جیرجیرکها، سالن سبدها، مهمانخامۀ زنجرهها، مسافرخانۀ قاصدکها، پرستشگاه پوپکها، بالۀ بلبلان، رقاصخانۀ آوازها، گهوارۀ گلابیها، سینیِ سیبها، زرادخانۀ آلوها، دهکدۀ درختان، ولایت شکوفهها.
باک: محل بنزین ترس، مفسر واهمه، گزارشگر دلهره، برادر بیم.
باشگاه: محل تجمع عضلات، کنفرانسِ ماهیچهها، استخر ورزش،دریاچۀ ماهیچه، سکوی قهرمانی اندام، حمام عمومی زور، محل تجمع افسران، محل ع×ر×قخوری و ع×ر×قکُنی.
نام موضوع : واژه نامه ابدی | تمرین افزایش دایره لغات
دسته : متفرقه آموزش نویسندگی