Like crazy<3
مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقرهای
کاربر ثابت
- مدیر کتابدونی
- - رصد
- شناسه کاربر
- 1249
- تاریخ ثبتنام
- 2021-11-25
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 449
- نوشتهها
- 1,869
- راهحلها
- 22
- پسندها
- 20,717
- امتیازها
- 613
مسعود اطیابی در ادامه آخرین کمدیهای موفقش در گیشه -«انفرادی» و «دینامیت»- باز هم یک کمدی «بفروش» روی پرده دارد: «بخارست». فیلمی که به نسبت دیگر کمدیهای این چند ماه («خط استوا»، «چپ راست» و…)، کار شستهرفتهای از آب درآمده؛ هرچند بخشی از شوخیهایش، آنقدرها که باید بامزه نیست و از انتخاب بازیگرانش هم (بهجز یک نقش اصلی و یکی دو نقش فرعی) ضربههایی جدی خورده است. بخارست تا میانههای فیلم در مجموع خوب پیش میرود؛ هم شخصیت اصلیاش قابلیتهای زیادی برای خلق لحظات کمیک در اختیار فیلمنامه قرار میداده (یک اینفلوئنسر اینستاگرامی که با ساختن موقعیتهای پر از رنج و آزار برای دیگران، در پی جذب لایک و فالوئر افتاده)، هم چالش بزرگی که دو برادر داستان گرفتارش میشوند؛ جنازهای که روی دستشان مانده و باید به هر ترتیب از آن خلاص شد.
البته فیلمنامهنویس آنطور که میشد، از بذری که کاشته است بهره نبرده. ماجرای پیکر پنهانشده در صندوق ماشین در بزنگاههای مختلف -مثل وقتی که افسر پلیس بهعنوان مسافر سوار ماشین «جلال» (حسین یاری) میشود، یا موقعی که ماشین را با جرثقیل به پارکینگ راهنمایی و رانندگی منتقل میکنند- این امکان را داشت که شاخ و برگ بیشتری پیدا کند و تعلیق و طنز ماجرا را بالاتر ببرد. اما قصه خیلی زود و به سادگی از این ایستگاهها رد میشود تا به مرحله بهوش آمدن جسد برسد. بخارست البته درباره این موقعیت عجیب، توضیح خاصی نمیدهد و ظاهراً روی سادهگیری مخاطبش در مواجهه با آن زیادی حساب کرده؛ انگار مثل شنیدن قصههای بچگانه، باید بدون پرسش و منطق خاصی، این اتفاق را بپذیریم و قبول کنیم که مردهای که نبض و نفس نداشته، به همین راحتی میتواند دوباره زنده شود.
طی این مدت، دو شخصیت جالب هم در فیلم معرفی شدهاند: اول «جلیل» با بازی پژمان جمشیدی که هرچند در مقایسه با دیگر نقشهای کمدیاش در این سالها حرف تازهای نداشته، اما همچنان حضورش دیدنی و خندهدار است. تا این حد که مهمترین نقطهقوت بخارست، به لحظاتی از فیلم اختصاص دارد که جلیل صحنهگردان آن شده. دوم پدر او با آن علاقه عجیب و مفرط به گوشت با بازی شیرین «غلامرضا نیکخواه»، که البته نقش کوتاهی در قصه دارد و از ظرفیتهای طنازانهاش بهره چندانی گرفته نشده. اما در مقابل این پدر و پسر، نقش جلال در فیلمنامه نه آنقدری دقیق و درست پرداخت شده –واقعاً در پایان فیلم چه ویژگی خاص، دیالوگ مهم یا حتی تکیهکلامی از او در یادمان مانده، بهجز نحوه کتک خوردنش از برادر که تازه آن هم خصوصیت جلیل است نه جلال-، نه بازی حسین یاری در قالب شخصیتی کمدی چیزی به آن اضافه کرده، آن هم با گریمی ضعیف که به چهرهاش ننشسته و از او آدمی نچسبتر ساخته است. برخلاف دینامیت، که در آن شیمیِ رابطه زوج مهرانفر-جمشیدی درست از کار درآمده بود و انرژی حاصل از تضاد بین این دو شخصیت، فیلم را جلو میبرد، اینجا یکی از بالهای دو «کلهپوک»ی که باید موتور پرواز فیلم میشدند، بدجور لنگ میزند.
نام موضوع : نقد و بررسی فیلم بخارست
دسته : سینما و تئاتر