نویسنده: آرمیتا حسینی
ژانر: نامعلوم
مقدمه:
هر چه از ذهن بچکد، روی ورق مینشیند، خود را روی ورق میتکاند و بعد
دیدگان روی ورق مکث میکنند و لبخند میزنند؛
این لبخند زیادی مهم است!
سخن نویسنده: اصلاً نمیدونم قراره چی بنویسم؛ ولی وقتی یک ایده به ذهنم رسید سریع مینویسمش. امیدوارم از فیالبداهه رگباری لذت ببرین؛ منظورم رگبار کلماته!
آخرین ویرایش توسط مدیر: