. . .

در دست اقدام مجموعه دلنوشته محروم از مهر | مهرسا چناری

تالار دلنوشته کاربران
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
  3. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
اثر:مجموعه دلنوشته محروم از مهر
به قلم:مهرسا چناری
ژانر: اجتماعی ، تراژدی
مقدمه: در آن قلب سیاهم، میان دل‌های بی‌رحمی که در وجودم درخشش می‌زنند، تنها تو حقیقت را می‌دانستی. تو، که نگاهت تنها پنجره‌ای به بهشت بود. تو می‌دانستی که در تهِ اعماق ژرفای دلم، کودکی کوچک از این همه قساوت می‌گریزد. کوچکی که دستانش را به سمت آن پنجره دراز کرده بود. صدایت را می‌شنود و با تو آرامش را تجربه می‌کند. امان از روزی که تو هیچ‌گاه نخواستی او را در اعماق وجودت بپذیری و شفابخش آن رگ‌های سیاه قلبم باشی. و در نهایت، آن پنجره را بستی و دستانش در هوای یخ‌زدهٔ تنهایی، برای همیشه معلق ماند. تا باشد که تو صدای همان کودکی باشی که نشانِ مهری بر زندگی‌اش زده‌اند، اما مهری از جنس بی‌مهری.​
 
آخرین ویرایش:

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
1,121
پسندها
7,853
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
20230912-190802-rpnm.jpg

سلام خدمت شما دلنویس عزیز

متشکریم از شما بابت انتخاب انجمن رمانیک برای نگارش آثار ارزشمندتان

خواهشمندیم قبل از شروع دلنوشته‌ی خود، قوانین مذکور در تاپیک زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین ایجاد دلنوشته

پس از ارسال حداقل ده پارت از دلنوشته خود، می‌توانید طبق قوانین تاپیک زیر برای اثر خود درخواست جلد دهید.

درخواست جلد برای دلنوشته

آموزش درخواست جلد رو در لینک زیر مشاهده کنید:
آموزش درخواست جلد برای دلنوشته​

پس از اتمام نگارش، برای درخواست نقد و تعیین سطح اثرتان، از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست نقد و بررسی دلنوشته

پس از اتمام نگارش دلنوشته، در تاپیک زیر اعلام کنید.
تاپیک اعلام پایان تایپ

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد برای دلنوشته

بعد از اتمام رصد، مدیران هر تالار تاپیک‌های مربوطه رو ایجاد و نظر شما رو در پایان میپرسند و نیازی به ایجاد تاپیک‌های مختلف تا بر روی سایت رفتن اثر نمی‌باشد.

در صورت علاقمندی به صوتی شدن اثر خودتان، در لینک زیر درخواست صوتی شدن دهید.
درخواست صوتی شدن دلنوشته

آموزش و قوانین درخواست صوتی شدن رو در لینک زیر مشاهده کنید:
آموزش و قوانین صوتی شدن

جهت انتقال اثر به متروکه و یا بیرون آوردن اثر از متروکه، از طریق لینک زیر اقدام کنید.

درخواست انتقال یا خروج از متروکه

|متشکریم از حضور گرم و همکاری شما در انجمن رمانیک!

| مدیریت تالار ادبیات انجمن رمانیک |
 

مهرسا چناری

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
8317
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-30
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
84
پسندها
359
امتیازها
113

  • #3
«فریاد در خلاء»

سکوت تو در آن جمع، فضایی را آفریده بود که در آن، نادیده گرفته شدن به نوعی هنرِ تلخ گشته بود.
در آن انبوه آدم‌ها،گویی من به روحی ناپیدا تبدیل شده بودم.
چشمانت از روی من می‌لغزید،بی‌آنکه لحظه‌ای در چهره‌ام درنگ کند.
گویا نگاه کردن به من،نقض قوانین نانوشته‌ای بود که تنها تو از آن آگاه بودی.
وقتی دیگران سخن می‌گفتند، تمام وجودت به آنان گوش می‌سپرد،
اما من،فریادی بودم که به گوش‌هایت نرسید.
از کنارم گذشتی،
و سایه‌ام نیز،
وفادارترین همراه تنهایی‌هایم،
از کنار دیوارهای وجودم گذشت
و مرا تنها گذاشت.
و من،
در انزوای پر سروصدای تو،
در حال خفه شدن زیر سنگینی سکوتی بودم
که از هر فریادی بلندتر بود.​
 

مهرسا چناری

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
8317
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-30
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
84
پسندها
359
امتیازها
113

  • #4
«در جستجوی پژواک»

در گوشه‌ی خانه‌ی دلم، به کنجی پناه برده‌ام که گویا از جنس عایقِ صدا است.
فریادهایم در این خلأ،هیچ ندایی برای نجات تشکیل نمی‌دهند.
مانند مداری بسته،به دور خود می‌گردم...
نه برای آنکه بار دیگر چهره‌ات را ببینم؛
بلکه تنها برای آنکه صدایم را بشنوی
و نامم را، میان لبانت زمزمه کنی؛
تا قلبم برای لحظه‌ای بلرزد.
آری، دنیا بی‌رحم‌تر از آن بود که می‌پنداشتم،
اما تو برایم از همۀ آنان مهم‌تر بودی.
همان‌گونه که راه رفتن میان برگ‌های پاییزی،نوستالژیِ شیرینی دارد،
هر بار که«حسِ بودن» در کنارت را می‌یابم،
بی‌اختیار طلبش می‌کنم.
من طلب عاجزانۀ شنونده‌ای را دارم...
و در ژرفای سکوت،
می‌دانم که می‌دانی
منظور نگاه‌های گریانم،تویی.​
 

مهرسا چناری

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
8317
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-30
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
84
پسندها
359
امتیازها
113

  • #5
«قلبی که ایستادگی می ورزد»

من به جهان همیشه نشان داده‌ام که به هیچ محبتی نیاز ندارم.
لبخند می‌زنم،سرشار از اقتدار، و راه خودم را می‌روم.
اما در سکوت نیمه‌شب‌ها،
در گوشه‌ای خلوت از قلبم،
کودکی زانو زده است
و در سکوت،التماسِ یک نگاهِ مهربانانه می‌کند...
یک محبتِ‌بی‌منت،
یک حضورِبی‌آلایش.
آه... ولی چه سخت است یافتن چنین گنجی
در دنیایی که محبت‌ها،
یا با سکّه می‌خرند،
یا با شرط و شروط می‌بخشند.
و من،
در میان این بیابانِ‌بی‌مهری،
ترجیح می‌دهم تا ابد
«بی‌نیاز»به نظر برسم،
تا اینکه برای دریافتِ‌یک جرعه مهر،
دستِ‌گدایی به سمت کسی دراز کنم
که مفهومِ‌مهربانیِ راستین را نمی‌فهمد.​
 

مهرسا چناری

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
8317
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-30
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
84
پسندها
359
امتیازها
113

  • #6
«فانوسِ‌ خاموش»

به من قولِ فردا را دادی...
قولِ دیداری که هیچ‌گاه روی نداد.
اما همان وعده‌ی توخالی،
چون فانوسی در شبِ یخ‌زده‌ی وجودم روشن شد.
یک شب کامل، محبتِ تو چون بارانی
نرم بر زخم‌هایم بارید
و من،
احساس کردم که شاید این بار،
مهری راستین را یافته‌ام.
اما سحرگاه که شد،
تو رفتی.
همراه با تمام آن نوازش‌های ناتمام و نگاه‌های معنی‌دار.
و من ماندم
با سکوتِ تلخِ یک وعده‌ی شکسته
و فانوسی که برای همیشه خاموش شد.
حالا می‌دانم:
برخی شب‌ها آن‌قدر طولانی‌اند
که فردایی در کار نیست...
و برخی مهربانی‌ها
فقط یک نقشه‌ی فرار هستند.​
 

مهرسا چناری

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
8317
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-30
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
84
پسندها
359
امتیازها
113

  • #7
«تماشاگر همیشگی»

من همیشه پشت شیشه‌ی زندگی دیگران ایستاده‌ام.
تماشاگرِشادی‌هایی که هرگز طعمش را نچشیده‌ام.
خانواده‌هایی را می‌بینم که دور هم جمع می‌شوند
و من،
تنها در پشت دیوارِسکوت خودم،
به صدای قهقهه‌هایشان گوش می‌دهم...
قهقهه‌هایی که هرگز به نام من خوانده نشد.
زندگی‌های خوبی را می‌بینم که برای دیگران رقم خورده.
محبت‌های ساده‌ای را که برای آنان عادی است.
اما برای من،
یک رویای دست‌نیافتنی.
گاهی فکر می‌کنم:
شاید من در نقشه‌ی جهان گم شده‌ام؟
شاید کسی قرار بود مرا دوست بدارد،
اما فراموش کرد.
و من،
تنها و محروم از مهر،
هنرِ لبخند زدن در میان اشک‌ها را فرا گرفته‌ام
در حالی که قلبم،
برای یک لحظه محبتِ‌بی‌شرط،‌فریاد می‌زند.​
 

مهرسا چناری

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
8317
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-30
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
84
پسندها
359
امتیازها
113

  • #8
«عشقِ نقش بازی»

محبت‌هایت را با سوداگریِ قلب تقسیم می‌کردی...
هر نوازش،بهای یک خاطره بود
هر«دوستت دارم»، پرده‌ای برای پنهان کردن نگاهت به کس دیگر.
من در نمایشِ‌عشقت،
یک بازیگر نبودم؛
یک تماشاگر تنها بودم
که سکه‌های وجودش را
برای بلیطِ‌دروغینِ تو می‌پرداخت.
و آن کلمات...
آن«هرگز ترکَت نمی‌کنم»ها
آن«فقط تو»ها
هنوز در قفسه‌یِ سینه‌ام پرسه می‌زنند،
در جستجوی راه فراری
که وجود ندارد.
آنها را هر شب می‌شمرم،
مثل دانه‌های تسبیحی
که نخش پوسیده است.
ما پایانی داشتیم از جنس فروپاشی...
من و تو
و تمام آن واژه‌های بی‌پایان
که ناگهان
در سکوتِ‌یک بدرود
خفه شدند.​
 

مهرسا چناری

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
8317
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-30
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
84
پسندها
359
امتیازها
113

  • #9
«نمکِ خیانت»

زخمی که تو بر جانم نشاندی،
هنوز که هنوزه،
در سکوتِ‌شب‌هایم نفس می‌کشد.
تو نگذاشتی بمیرم،
تو گذاشتی زجر بکشم...
تا درد را به تمام معنا بچشم.
و آنان که می‌دانند،
و باز هم نمک بر زخمِ‌بازی می‌پاشند.
به من می‌خندند.
که«چرا هنوز از دردش می‌نالی؟!»
آه...اگر می‌دانستند
که این زخم،
نه روی پوست،
که در ژرفای روحم نشسته است.
و من،
هنوز همان کودکی هستم
که در کوچه‌ی تنهایی زانو زده،
و با چشمانی باز،
تماشا می‌کند
که چگونه جهان،
بی‌آنکه بداند،
بی‌آنکه بخواهد بداند،
نمک‌هایش را
بر زخمی که تو آغازش کردی،
می‌پاشد...بی‌امان.​
 

مهرسا چناری

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
8317
تاریخ ثبت‌نام
2024-05-30
آخرین بازدید
موضوعات
8
نوشته‌ها
84
پسندها
359
امتیازها
113

  • #10
«زندانی نقاب»

برای تو نقش بسته‌ام...
برای همه‌تان.
آنقدر بر چهره‌ام لبخند کشیده‌ام
که پوست صورتم،
جایش مانده است.
آنقدر محبتِ‌دروغین داده‌ام
که دستانم،
رنگ واقعی خود را فراموش کرده‌اند.
حالا...
هیچکس مرا نمی‌شناسد.
هیچکس آن«من»ی که پشت این همه
نمایش پنهان شده را نمی‌بیند.
و من،
تنها در پشتِ‌قفسِ نقاب‌هایم،
دیگر حتی قادر به فریاد زدن هم نیستم.
چون می‌ترسم مبادا صدای واقعی‌ام،
همان‌ها را هم که فریب‌داده‌ام،
بیازارد.
و محبتی که هرگز به چشمم ندیده‌ام،
حالا دارم دروغینش را می‌بخشم به دیگران...
این است عدالتِ‌جهان؟​
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
23
بازدیدها
744
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
220

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 3)

بالا پایین