هری پاتر و محفل ققنوس (به انگلیسی: Harry Potter and the Order of the Phoenix)، پنجمین کتاب از مجموعه
داستانهای هفت گانهٔ هری پاتر نوشتهٔ جی کی رولینگ است. این کتاب طولانیترین
رمان این مجموعهاست و نسخهٔ آمریکایی آن از ۸۷۰ صفحه تشکیل شده و
ترجمهٔ فارسی آن حدود ۱۲۵۰ صفحه تشکیل شدهاست. این
رمان در ایران توسط انتشارات کتابسرای تندیس با
ترجمهٔ ویدا اسلامیه در سه جلد به چاپ رسید.
این
داستان نیز بیشتر هیجان و در آخر کمی رازگشایی دارد، هری پاتر و محفل ققنوس یک
داستان پیوند زنندهاست، که بیشتر قصد دارد قضایای
داستان جام آتش را به
داستان بعدی یعنی شاهزادهٔ دو رگه پیوند بزند.
هری پاتر تابستان سختی را پشت سر گذاشتهاست، او از لرد ولدمورت و کارهای اخیرش کاملاً بی
خبر بودهاست. روزی که او با پسر خاله غیر جادوگرش دعوا میکند، ٰدیوانهسازها که نگهبانان زندان آزکابان هستند، پیدا میشوند و به آنها حمله میکنند و هری آنها را با جادو فراری میدهد.
اما هری به دلیل اینکه قبل از ۱۷ سالگی از جادو استفاده کرده، توسط وزارت سحر و جادو به دادگاه احضار میشود. او سرانجام تبرئه شده و به مدرسه میرود. معلم جدیدی امسال به مدرسه آمده که بسیار سختگیر است.
کل
داستان به این مشغول استٰ، که تشکیلاتی سری به نام محفل ققنوس تشکیل شده، که ضد لرد ولدمورت کار میکند،
مدیریت محفل ققنوس را آلبوس دامبلدور بر عهده دارد. دیگر جوانب
داستان مبارزه غیرمستقیم هری پاتر و وزارت سحر و جادو را نشان میدهد، زیرا وزارت سحر و جادو بازگشت ولدمورت را انکار میکند و مقالاتی ضد هری پاتر و آلبوس دامبلدور در روزنامهها به چاپ میرساند.
هری خوابهایی میبیند، که همه واقعی است و از ذهن لرد سیاه بودهاست و هری میتوانسته چشمهای او باشد ولی خود لرد ولدمورت از این کار مطلع نبودهاست. او در واقع با ذهن ولدمورت در ارتباط است و احساسات او را درک میکند و زمانهایی که خواب است، تمام اتفاقاتی را که او انجام میدهد یا میبیند از چشم خود ولدمورت شاهد است.
سر انجام او خوابی میبیند که سیریوس بلک پدرخوانده اش اسیر ولدمورت است و در حال شکنجه است. به همین دلیل به مکانی که در خواب دیده، که جایی در وزارت سحر و جادو است، میرود. دوستانش هم با او میآیند، اما مشخص میشود که ولدمورت او را فریب داده تا او به وزارت سحرو جادو بیاید و گویی که پیشگویی هری و ولدمورت در آن نوشته شده را بیابد. هری اسیر مرگخواران که در اصل یکی از آنها پدر دراکو مالفوی، یعنی لوسیوس مالفوی، دشمن هری است، میشود و پس از کمی مبارزه اعضای محفل ققنوس فرا میرسند و متأسفانه سریوس بلک پدرخوانده هری پاتر به دست دخترعمهٔ خویش، بلاتریکس لسترنج کشته میشود
سر انجام گوی پیشگویی میشکند و کسی پیشگویی را نمیفهمد … دامبلدور با ولدمورت مبارزه میکند و هری به هاگوارتز بازمیگردد.
هری با دامبلدور صحبت میکند و محتوای پیشگویی را میفهمد. پیشگویی که توسط پروفسور تریلانی، استاد پیشگویی مدرسه اتفاق افتاده از این قرار است که: «کسی از راه می رسه که قدرتمنده و میتونه لرد سیاه رو شکست بده… از کسانی زاده می شه که سه بار در برابرش ایستادگی کردن و وقتی هفتمین ماه (ژوئیه) می میره به دنیا میاد… و لرد سیاه با نشونی اونو حریف خودش معرفی می کنه، اما اون قدرتی داره که لرد سیاه ازش بی بهرست… و یکی از اونا باید به دست دیگری کشته بشه چون یکی شون باید بمیره تا دیگری زنده بمونه.»
هری به خانه میرود تا در آرامش با این مسئله بزرگ کنار بیاید که تنها کسی که میتواند بزرگترین جادوگر سیاه هزاره اخیر را از بین ببرد خود اوست.