. . .

متروکه رمان غیرمجاز| ایناز رستمی تبار

تالار تایپ رمان
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
نام رمان: غیر مجاز

نویسنده: آیناز رستمی.ت

ژانر: عاشقانه،‌معمایی

خلاصه:
پگاه شاهان، دختر کوچک شاهان بزرگ بعد از ازدواج‌های ممنوع خواهر و برادرش صاحب ثروتی هنگفت می‌شود که اکثر آدم‌های اطرافش چشم طمع به آن را دارند.
طولی نمی‌کشد که بخاطر برادرش پایش به محله‌ای با آدم‌های مختلف باز می‌شود و در این بین با فردی درست نقطه مقابل خود آشنا می‌شود... فردی از جنس بی‌خیالی و حماقت!
از راز‌هایی پرده برداری می‌شود که زندگی خانواده‌های بسیاری را تا نابودی می‌کشاند!
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
905
پسندها
7,424
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
Negar__f19057b2c9f2a505.png


نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک را برای انتشار رمان خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.
قوانین تایپ رمان

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین زیر سوالتون رو مطرح کنید.
قوانین پرسش سوال ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد، با توجه به قوانین در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.
درخواست منتقد برای رمان

شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد

بعد از اتمام رصد، میتوانید درخواست ویراستار دهید.
درخواست ویراستار

جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.
درخواست صوتی شدن رمان

و پس از پایان یافتن رمان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان رمان

|کادر مدیریت رمانیک|
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

آلفا

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5018
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-05
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
4
پسندها
4
امتیازها
43
محل سکونت
ناکجا آباد🌙

  • #3
مقدمه:
ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺑـﺪﺍﻥ"ﺣــــــﻮﺍﯼ"ﮐﺴﯽﻧــﻤﯽ‌ﺷــﻮﻡ ﮐﻪﺑﻪ"ﻫــــﻮﺍﯼ"ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺑﺮﻭﺩ، ﺗﻨﻬﺎﯾﯿﻢ ﺭﺍ ﺑﺎ ﮐﺴﯽ ﻗﺴﻤﺖ ﻧـــﻤﯽﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﯼ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ ﺑﮕﺬﺍﺭﺩ، ﺭﻭﺡ ﺧـــﺪﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣـــﻦ ﺩﻣﯿـــﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻭﺍﺣﺴـــــﺎﺱ ﻧﺎﻡ ﮔﺮﻓﺘﻪ... ﺍﺭﺯﺍﻥنمیﻔﺮﻭﺷﻤﺶ!
تو برایم غیرمجاز بودی و این ممنوعه را دوست داشتم. شاید روزی چشم‌هایم با دیدنت ستاره باران می‌شد ولی قلب شکسته‌ام دیگر نای خورد شدن ندارد.
من یک مَردم و بدان " آدمی" شدم که معجزه‌‌اش شد چشم های تو …!
در قلبم کسی را پنهان کردم. . .
که شنیدن صدایش. . .
حتی طرز نگاه کردنش را" خیلی "دوست دارم. . .
و شاید ندانی که شیرین ترین میوه ممنوعه‌ی جهانِ منی.!
درست است که مالک قلبت نیستم
اما بجای همه رهگذرها
همه گل فروش ها
همه کتاب فروش ها. . .
همه آدمها. . .
شاید دیر! اما من، بجای همه‌ی نداشته‌هایمان دوستت دارم.
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

آلفا

رمانیکی تازه وارد
رمانیکی
شناسه کاربر
5018
تاریخ ثبت‌نام
2023-05-05
آخرین بازدید
موضوعات
1
نوشته‌ها
4
پسندها
4
امتیازها
43
محل سکونت
ناکجا آباد🌙

  • #4
ﺑﺎ ﻧﺎﺧﻮنﻫﺎی ﺑﻠﻨﺪ و ﻻک زده‌ام ﺷﺮوع ﺑﻪ ﺿﺮﺑﻪ زدن ﺑﻪ ﻟﺒﻪ‌ی ﻣﯿﺰ ﻣﯽﮐﻨﻢ. ﻋﺠﯿﺐ اﯾﻦ ﻻک ﻗﺮﻣﺰ ﭘﻮﺳﺖ ﺳﻔﯿﺪ دﺳﺘﺎﻧﻢ را ﺑﺎ ﺟﺬاﺑﯿﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻧﺸﺎن ﻣﯽ داد! ﭘﺎی راﺳﺘﻢ را ﺑﺮ روی ﭘﺎی ﭼﭙﻢ ﻗﺮار ﻣﯽ دﻫﻢ.
ﭼﻘﺪر ﮔﺬﺷﺘﻪ؟ ﻧﻤﯽ داﻧﻢ.
ﮔﺎرﺳﻮن ﺑﺎ ﭼﺮخ ﻏﺬا ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﯿﺰم ﻣﯽآﯾﺪ، ﺳﺮﯾﻊ ﻣﯿﺰ را ﺑﺎ ﺳﻠﯿﻘﻪ ﻣﯽﭼﯿﻨﺪ ﮐﻪ ﻧﺸﺎن از داﺷﺘﻦ ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺣﺮﻓﻪ ای در ﮐﺎرش اﺳﺖ؛ ﺑﺎ رﻓﺘﻦ ﮔﺎرﺳﻮن ﻗﺎﺷﻖ و
ﭼﻨﮕﺎل را ﺑﺮ ﻣﯽ دارم و ﺷﺮوع ﺑﻪ ﺧﻮردن ﻣﯽﮐﻨﻢ. ﭼﻪ ﻣﯽ ﺷﺪ اﻣﺮوز را ﺑﯽ ﺨﯿﺎل رژﯾﻢ ﺳﺮﺳﺨﺘﺎﻧﻪ
ﻓﺮوغ ﺷﻮم؟ ﻣﺜﻼ ﭼﻪ ﮐﺎری از دﺳﺘﺶ ﺑﺮ ﻣﯽآﻣﺪ؟
ﺑﺎ ﺻﺪای زﻧﮓ گوشی ﻗﺎﺷﻖ را ﺑﺎ ﺣﺮص ﮐﻨﺎر ﻣﯽ ﮔﺬارم و ﻣﺜﻞ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺪون ﻧﮕﺎه
ﮐﺮدن ﺑﻪ ﺻﻔﺤﻪی ﮔﻮﺷﯽ ﺟﻮاب ﻣﯽدﻫﻢ
- ﺟﺎﻧﻢ؟
.ﻓﺮوغ: ﮐﺠﺎﯾﯽ ﭘﮕﺎه؟ ژوﻟﯽ ﻟﺒﺎﺳﺖ رو آورده.
- ﻓﺮوغ جون امروز کار دارم خودت زحمتشو بکش.
ﻓﺮوغ: پ...
ﺳﺮﯾﻊ ﻗﻄﻊ ﻣﯽﮐﻨﻢ، اﮔﺮ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﻪ اﯾﻦ ﮐﺎر ﻋﻼﻗﻪ دارد ﺧﻮدش ﺑﺮود..ﺣﺘﻤﺎ ﺗﺤﻤﻞ ژوﻟﯽ در ﯾﮏ ﻓﻀﺎی ﺑﺴﺘﻪ ان ﻫﻢ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﻮد ﺑﺎز آن اﺑﺮوﻫﺎی ﻧﺎزﮐﺶ را درﻫﻢ ﮐﻨﺪ و ﻣﺪام ﭘﺸﺖ ﭼﺸﻢﻧﺎزک ﮐﻨﺪ... اﮔﺮ از ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ذاﺗﯽ اش ﻓﺎﮐﺘﻮر ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﯿﻢ ﻓﺮوغ ﺑﺎ آن اراﯾﺶ ﻏﻠﯿﻆ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ و سگرمه‌های درهم شبیه نامادری سفید ﺑﺮﻓﯽ ﻣﯽﺷﺪ!
ﺑﻪ افکار درهمم لبخندی زدم و بدون توجه به فضای خفقان‌آور رستوران تکه‌ای بروکلی را در دﻫﺎﻧﻢ ﻣﯽﮔﺬارم و ﺑﻪ اﻓﺮاد دﯾﮕﺮ ﺣﺎﺿﺮ در رﺳﺘﻮران زﯾﺮ ﭼﺸﻤﯽ ﻧﮕﺎه ﻣﯽﮐﻨﻢ؛ ﻣﺤﯿﻂ رﺳﺘﻮران ﺑﺮاﯾﻢ ﺗﮑﺮاری و ﻋﺬاب دﻫﻨﺪه اﺳﺖ اﻧﮕﺎر ﺻﺎﺣﺐ رﺳﺘﻮران ﻗﺼﺪ ﻧﺪارد ﮐﺎﻏﺬ دﯾﻮاری ﻫﺎی ﻗﺮﻣﺰ را ﺑﺎ
آن ﻟﻮﺳﺘﺮﻫﺎی ﻏﻮل ﭘﯿﮑﺮ ﺗﻐﯿﯿﺮ دﻫﺪ ﺑﯿﺸﺘﺮ از ﻫﻤﻪ ﮔﻠﺪانﻫﺎی ﺑﺰرگ و چینی ﺑﻮد ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺧﻮره ﺑﻪ ﺟﺎﻧﻢ ﻣﯽاﻓﺘﺎد و ﻣﻌﻤﻮﻻ ﻧﻈﯿﺮش را زﯾﺎد در ﻓﯿﻠﻢ ﻫﺎی ﮐﺮه‌ای ﻣﺤﺒﻮب دوران ﻧﻮﺟﻮاﻧﯽام دﯾﺪه ام و ﻫﻤﯿﻦ بیشتر ناراحت کننده بود.
ﺑﺎ اﺷﺘﻬﺎ ﺑﻪ ﺧﻮردن اداﻣﻪ ﻣﯽدﻫﻢ و سعی می‌کنم به ماجراهایی که از صبح اعصابم متشنج کرده فکر نکنم.
ﺑﺎ دﯾﺪن ﺑﺸﻘﺎب ﺗﻘﺮﯾﺒﺎ ﺧﺎﻟﯽام ﺗﻨﺪ از ﺟﺎﯾﻢ ﺑﻠﻨﺪ ﻣﯽﺷﻮم و ﻗﺒﻞ از رﻓﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﺗﺮاول روی ﻣﯿﺰ ﻣﯽﮔﺬارم.
ﺻﺪای ﺗﻖ ﺗﻖ ﮐﻔﺶﻫﺎﯾﻢ ﺑﺮ روی ﮐﻒ ﺳﺮاﻣﯿﮏ رﺳﺘﻮران، ﺑﺎﻋﺚ ﭼﺮﺧﯿﺪن ﭼﻨﺪ ﺳﺮ ﺑﻪ اﯾﻦ ﺳﻤﺖ ﻣﯽﺷﻮد بی‌توجه به سنگینی نگاه‌هایشان از در رﺳﺘﻮران ﺧﺎرج ﻣﯽ ﺷﻮم و ﺷﺮوع ﺑﻪ ﻗﺪم زدن ﻣﯽﮐﻨﻢ. ﻧﮕﺎه ﻣﺮدم ﭘﺮ از ﺗﻌﺠﺐ اﺳﺖ ﮐﻪ ﭼﻄﻮر ﺑﺎ ﮐﻔﺶﻫﺎی ﭘﺎﺷﻨﻪ ده ﺳﺎﻧﺘﯽ در ﺧﯿﺎﺑﺎن ﻣﺸﻐﻮل راه رﻓﺘﻦ ﻫﺴﺘﻢ... اﻟﺒﺘﻪ ﺣﻖ داشتند.
ﺑﻨﻈﺮ ﻫﻤﯿﻦ ﻗﺪر ﻧﺸﺎن دادن ﺗﻔﺎوﺗﻢ کاﻓﯽ ﺑﻮد! ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﯾﮏ ﺗﺎﮐﺴﯽ ﺑﻪ ﻣﻘﺼﺪ ﺧﺎﻧﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽ ﮐﺮدم و ﺧﻮدم را ﺑﺮای ﯾﮏ ﺟﻨﺠﺎل دﯾﮕﺮ اﻣﺎده ﻣﯽ ﮐﺮدم!

ﮐﻠﯿﺪ را در ﻗﻔﻞ در ﻣﯽﭼﺮﺧﺎﻧﻢ و وارد ﻣﯽﺷﻮم.
ﮐﻒ ﺣﯿﺎط از وﻗﺘﯽ ﺣﺎج ﻣﻬﺪی ﻓﻮت ﮐﺮده ﭘﺮ از ﺑﺮگ و ﮔﺮد و ﺧﺎک اﺳﺖ، ﺷﺮوع ﺑﻪ ﺳﻮت
زدن ﻣﯽﮐﻨﻢ و از ﭼﻨﺪ ﭘﻠﻪ اﯾﻮان ﺑﺎﻻ ﻣﯽروم... دﺳﺘﻢ ﺑﻪ دﺳﺘﮕﯿﺮه در ﻧﺮﺳﯿﺪه ﮐﻪ در ﺑﺎز
ﻣﯽﺷﻮد و اﻟﯿﻨﺎ در آﻏﻮﺷﻢ ﻗﺮار ﻣﯽﮔﯿﺮد
ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﻟﺤﻈﻪ ای از ﺣﯿﺮت ﮔﺮد ﻣﯽﺷﻮد! ﺳﺮﯾﻊ ﺑﻪ ﺧﻮدم ﻣﯽآﯾﻢ و ﻣﺤﮑﻢ ﺑﻐﻞاش ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ، ﮐﻤﯽ ﺳﻨﮕﯿﻦ اﺳﺖ اﻣﺎ ﻣﮕﺮ ﻣﯽﺷﻮد دل ﺧﻮاﻫﺮزاده ﻋﺰﯾﺰم را ﺑﺸﮑﻨﻢ؟
_ ﭘﮕﺎه! ﭼﺮا دﯾﺮ اوﻣﺪی؟
_ ﻋﺸﻖ ﭘﮕﺎه ﮐﺎر داﺷﺘﻢ، ﺣﺎﻻ ﯾﻪ ﺑﻮس ﺑﺪه ﺑﻪ ﺧﺎله ﺑﺎ اﯾﻦ ﭼﺸﻤﺎی ﺧﻮﺷﮕﻠﺖ قربونت برم.
ﮔﻮﻧﻪ ام را آرام ﻣﯽﺑﻮﺳﺪ و ﻓﺎﺻﻠﻪ ﻣﯽﮔﯿﺮد، ﺑﺎ اﺧﻢ ﻣﺼﻨﻮﻋﯽ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: اﯾﻦ ﭼﯽ ﺑﻮد ﻣﺜﻼ؟ ﺑﯿﺎ ﯾﻪ ﺑﻮس ﺑﺰرگ ﺑﺪه ﺑﭽﻪ!
ﻟﺒﺨﻨﺪی می‌زند و می‌گوید:
- بابا میگه نباید کسی بـ*ـو*س کنم زشته بزرگ‌شدم.
ﻧﺎﮔﻬﺎن اﺣﺴﺎس ﻣﯽﮐﻨﻢ ﺧﻮن ﺑﻪ ﻣﻐﺰم ﻫﺠﻮم ﻣﯽآورد و ﮔﻮﻧﻪﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽﺳﻮزﻧﺪ. ﻧﻔﺲ ﻋﻤﯿﻘﯽ ﻣﯽﮐﺸﻢ، باید خوددار باشم.
ﺳﺮم را ﺗﮑﺎن ﻣﯽ دﻫﻢ و ﺑﺎ ﭼﺸﻢ اﺷﺎره‌ای به داخل ﻣﯽﮐﻨﻢ و دﺳﺘﺶ را ﻣﯽﮔﯿﺮم
- ﮐﯿﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﻋﺸﻖ ﭘﮕﺎه؟
اﻟﯿﻨﺎ: اووم ﻣﺎﻣﺎﻧﻢ...ﻣﺎدری و داﯾﯽ ﭘﻮﯾﺎ
ﮐﻔﺶﻫﺎﯾﻢ را در می‌اورم و با ﻗﺪرت ﭘﺮت می‌کنم و ﺑﺎ ﺷﯿﻄﻨﺖ ﻣﯽﮔﻮﯾﻢ: ﺑﺰن
ﺑﺮﯾﻢ!
ﺑﺎ ﺷﺘﺎب داﺧﻞ ﻣﯽروﯾﻢ و در ﻃﻮل راﻫﺮو ﻣﻨﺘﻬﯽ ﺑﻪ ﭘﺬﯾﺮاﯾﯽ ﺑﺎ ﻗﺪم ﻫﺎی ﺗﻨﺪ ﻣﺜﻼ ﻣﺴﺎﺑﻘﻪﻣﯽ دﻫﯿﻢ.
اﯾﻦ رﻓﺘﺎرﻫﺎ از ﻣﻦ ﺑﻌﯿﺪ اﺳﺖ اﻣﺎ ﻓﻘﻂ از ﭼﺸﻢ ﻋﺪه‌ی زﯾﺎدی، ﻧﻪ ﻫﻤﻪ!
قبل از باز کردن در پذیرایی گونه الینا را می‌بـ*ـو*سم و ﺳﭙﺲ ﺑﺎ ﻣﮑﺚ داﺧﻞ ﻣﯽ روم.
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
1
بازدیدها
60
پاسخ‌ها
17
بازدیدها
178
پاسخ‌ها
10
بازدیدها
186

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین