. . .

آموزش راه‌کارهایی برای حرفه ای شدن در نویسندگی

تالار مطالب آموزش نویسندگی

Thumbelina

رمانیکی پیشرو
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
الینا فری
آزمایشی
مدیرتالار آموزش
شناسه کاربر
3925
تاریخ ثبت‌نام
2023-01-14
آخرین بازدید
موضوعات
438
نوشته‌ها
573
پسندها
465
امتیازها
278
محل سکونت
سرزمین پریان

  • #1
1- مطالعه آثار بزرگان
کسی که می‌خواهد وارد حوزه‌ی نویسندگی شود باید با اندیشه‌ها، قلم‌ها و سبک‌های مختلف نویسندگی آشنا باشد و لازمه این آشنایی، مطالعه فراوان آثار نویسندگان است.
این کار باعث می‌شود که بینش شما نسبت به نویسندگی و اطراف خود بهتر شود و درک شما را نسبت به مفاهیم ادبی بالا می‌برد.
هانتر تامپسون به رونویسی کردن از رمان های ارنست همینگوی معروف بود و این کار را فقط برای شناختن و فرا گرفتن واژه ها انجام می‌داد.
او از روی رمان‌های "خورشید هم طلوع می‌کند" و " وداع با اسلحه" همینگوی یک دور کامل نوشت به امید اینکه بتواند معرفت و بینش بت ادبی خود را بیش‌ازپیش درک کند.

2- نوشتن از تجربه‌های واقعی شخصی
گابریل گارسیا مارکز در مصاحبه‌ای با پاریس ریویو، بر اساس تجربه‌های شخصی خود به نویسندگان جوان توصیه کرد، آنچه را که می‌دانند بنویسند:
"اگر از من بخواهید که توصیه‌ای به نویسندگان جوان بکنم، من به آنها می‌گویم آن چیزی را بنویسند که زمانی برای خودشان اتفاق افتاده، همیشه به راحتی می‌توان تشخیص داد که متن یک نویسنده برخاسته از تجربیات شخصی اوست یا آنچه از دیگران شنیده یا خوانده.
وی می‌افزاید: همیشه از این نکته متحیرم که مرا به خاطر تخیلات قوی‌ام تشویق می کنند، در حالیکه به واقع تمامی آثار من پایه‌ای در واقعیت دارند.
مشکل اینجاست که واقعیت‌های حوزه کارائیب، بیشتر شبیه تخیلات رام نشدنی است.

3- یافتن منبع الهام‌بخش در هر جای ممکن
شاید فکر کنید وقتی نویسنده‌ای تصمیم به نوشتن می‌گیرد، بلافاصله وارد اتاقش می‌شود، پشت میز تحریر می‌نشیند و در سکوتی کامل به فکر فرو می‌رود.
و شروع به نوشتن می‌کند. اما واقعیت این است که نوشتن برای نویسنده‌ها آداب خاصی ندارد و ممکن است هر چیزی برایشان الهام‌بخش باشد
و بدون در نظر گرفتن موقعیت مکانی، شروع به نوشتن کنند.
جین استین می‌گوید: برای اینکه حس نوشتن بیابید، باید یک منبع الهام بخش خلاقانه برای خود پیدا کرده و مرتبا به آن رجوع کنید.
استین بهترین ایده کارهایش زمانی به ذهنش رسید که در حین رانندگی به گاوی کنار جاده خیره شد. او تنها 30 دقیقه در روز می نوشت و مابقی وقت خود را در اطراف مزارع رانندگی می کرد و هر گاه گاو متفاوتی پیدا می کرد ، به آن خیره می شد تا ایده خلاقانه ای مناسب روحیاتش به ذهنش خطور کند!
رمان‌های جناییِ جان گریشام، نویسنده مشهور آمریکایی که گفته است برای نوشتن داستان‌هایش از آگهی‌های ترحیم روزنامه نیویورک تایمز الهام می‌گیرد نیز ،
این موضوع را تایید می‌کند.

4- مکان نوشتن
اگر عشق به نوشتن در وجودی شعله بکشد، در اتاقی ساده کوچک هم می‌توان معجزه آفرید. البته پیداکردن اتاق معجزات، کار چندان آسانی نیست. در قدم اول باید این نکته را مد نظر داشت که، فضایی خیالی یا دکوراسیونی خاص ذوق هنری نویسنده را شکوفا نمی‌کند.
همین که جایی باشد که بدون مزاحمت‌های جانبی، بتوان با خود خلوت کرد و مرغ اندیشه را به پرواز درآورد، کافی است.
همین که جایی باشد که بدون مزاحمت‌های جانبی، بتوان با خود خلوت کرد و مرغ اندیشه را به پرواز درآورد، کافی است.
زادی اسمیت در قوانینی برای نویسندگان نوشته : از گروه‌ها و جمعیت‌ها دوری کنید. حضور این افراد در کنار شما هرگز منجر به ارتقای سبک نگارش‌تان نمی‌شود.
اسمیت خصوصا تاکید می‌کند : مکانی که برای نوشتن انتخاب میکنید باید دنج و خلوت باشد. هنگام نوشتن از زمان و فضای خود محافظت کنید.
همه را از نوشته‌های خود دور نگه دارید حتی اگر عزیز ترین کسانتان باشند!

5- جمله کلیدی یا ایده اصلی را روی هوا بزنید
به محض اینکه ایده یا تکلیف بزرگ نوشتن در مقابلتان قرار گرفت تا آن را به واژه تبدیل کنید، به راحتی در دامنه تعهد نگارش آن غرق خواهید شد.
اما در تمامی آثار بزرگ داستانی و غیر داستانی، یک اتفاق ثابت همواره رخ داده است. همیشه یک ایده، یک جمله یا یک پاراگراف است که باید در لحظه مناسب جلوی دیدگان نویسنده قرار بگیرد.
آنا لموت در کتاب پرنده با پرنده ، که مجوعه نصیحت‌هایی است درباره زندگی و نوشتن، می‌نویسد:
نویسندگان باید یاید بگیرند که پروژه‌های خود را همچون گام‌های آغازین نوزاد به پیش ببرند.
نویسنده کتاب مواهب سفر کردن می‌گوید:
برادر بزرگم تلاش می‌کرد تا گزارشی را درباره پرندگان بنویسند که سه ماه برای آن وقت داشت و فردا روز تحویل دادن آن بود. ما همه دور هم در اتاق نشیمن جمع شده بودیم و او روی میز آشپزخانه نشسته بود در حالیکه اطرافش را کاغذ های سفید، خودکارهای جورواجور و کتاب های بازنشده‌ای درباره پرندگان احاطه کرده و او بهت زده از وظیفه سنگین نوشتن گزارش نزدیک بود از شدت ناراحتی گریه کند. سپس پدرم در کنار او نشست، به آرامی دست روی شانه هایش نهاد گفت: پرنده با پرنده رفیق، فقط اینطور فکر کن که پرنده با پرنده است.
 
آخرین ویرایش:

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
59

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین