. . .

بحث و گفتگو دیوونه بازی تو بچگی

تالار بحث و گفتگو

KAYA...

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
99
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-17
آخرین بازدید
موضوعات
15
نوشته‌ها
251
پسندها
828
امتیازها
138

  • #1
خب سلام!
اینجا می خوایم از دیوونه بازی تو بچگی هامون بگیم! هرچیزی!
هر چقد ارسالی بدینم اشکال نداره. چون این تایپک جهت خندس و هیچ جنبه ی دیگه ایی نداره.
 

KAYA...

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
99
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-17
آخرین بازدید
موضوعات
15
نوشته‌ها
251
پسندها
828
امتیازها
138

  • #2
یکی از اسک*ول بازی توی بچگی های ما اتل متل توتوله بود 😐😐
اتل متل توتوله گاوه حسن چجوره نه شیر داره نه شیر بردن هندستون!!

اولش میگیم شیر نداره پ چجوری شیرشو برداشتن بردن😐😐گاو نر نبود مگه؟

یک زن کردی بستون اسمشو بزار انقزی دور کلا قرمزی اچین مچین یه پاتو برچین 😐😐

مادر رفته هندستون بعد زن کردی گرفته؟ اسمشم بزار انقزی ؟ مگه رو بچش می خواد اسم بزار :| در نتیجه پی میبریم ما در بچگی در دستان ایسگاهی مادر پدران خویش بوده ایم
 

KAYA...

رمانیکی تلاشگر
رمانیکی
شناسه کاربر
99
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-17
آخرین بازدید
موضوعات
15
نوشته‌ها
251
پسندها
828
امتیازها
138

  • #3
یا مثلا من هروقت تو بچگیم می خواستم برم دسشوویی داد میزدم
ماماااااان من رفتم دسشوویی
حالا فرقیم نمی کرد کجا باشه در هر صورت می رفتم😐😐وقتیم که می خواستم دستامو بشورم قدم کوتاه بود نمی رسید دوباره داد میزدم
ماماااااان بیا بغلم کننننن دستمو بشورم، مامااااان

و بله این قضیه جوری بود که ابروی خانوادگی ما بازیچه ی کودکی الاغی همچون من بود ....
 

Nstrn_jz

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
27
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-27
آخرین بازدید
موضوعات
334
نوشته‌ها
979
پسندها
2,517
امتیازها
333
سن
20
محل سکونت
بلندای پرتگاه آرزوهای محال...^^

  • #4
و اینک من آمدم و کودک درونم😐
یه بار دیدم خالم داره ادکلن به خودش میزنه
گفتم منم میخوام نداد:/
منم حرصم گرفت حشره کش دیدم سرش فشار دادم دیدم همون صدایی که وقتی خالم عطر میزنه رو میده
چشتون روز بد نبینه زدمش تو صورت پسرخالم خوشبو بشه کور شد😐😂
 

|Scary|

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
864
تاریخ ثبت‌نام
2021-09-02
موضوعات
11
نوشته‌ها
236
راه‌حل‌ها
17
پسندها
974
امتیازها
218
سن
22
محل سکونت
زیر آب

  • #5
ی بار اومدم ادای این خواننده های خارجکی رو در بیارم رفتم رو سکوی پنجره و رقصشو رفتم
هیچی دیگه ناظم در اون وضعیت دید و از مدیر کتک خوردم😑
 

Nstrn_jz

رمانیکی حامی
رمانیکی
شناسه کاربر
27
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-27
آخرین بازدید
موضوعات
334
نوشته‌ها
979
پسندها
2,517
امتیازها
333
سن
20
محل سکونت
بلندای پرتگاه آرزوهای محال...^^

  • #6
رفته بودیم روستا خونه مامان بزرگم تا چایی آوردن برقا رفت =|
عمم رفت از اشپزخونه شمع بیاره منم پشت سرش تو تاریکی چهار دست و پا رفتم
داشت کابینتای بالایی رو میگشت یهو پاشو گرفتم شروع کرد کولی بازی جیغ ویغ کردن طی همین حمله سرش خورد به در کابینت:sisi1
یکم زیادی گرخیدم راه خروجی گم کردم دور خودم میچرخیدم عمم دستمو لگد کرد بیشتر جیغ کشید فکر کرد موشه =| هعییی
 

H A D I S

مدیرتالارسرگرمی
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
نام هنری
:|
مدیر
تالار‌سرگرمی
شناسه کاربر
846
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-30
موضوعات
564
نوشته‌ها
1,526
راه‌حل‌ها
4
پسندها
6,133
امتیازها
368
سن
18
محل سکونت
آسمان شب

  • #7
یه روز تو مدرسه مثل همیشه رو میز وایساده بودم و اهنگ پیرهن صورتی رو میخوندم که مدیر مدرسه با چند نفر از اداره اومدن تو کلاس منم دستمو که مث ميکروفن گرفته بودم جلو دهنمو بردم پشتم و مظلوم گفتم منو اخراج نکنید من تا اینو گفتم مدیر و بازرس و بچه ها همه ترکیدن از خنده البته اخرشم یه تعهد دادم😂😂😂😂😂😂😂😂
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
13
بازدیدها
558

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین