من مینویسم تو نخونش...
تو نبینش...
تو مثل همیشه نادیده بگیرش خب؟
نمیدونم کی همه زندگیم شدی، ولی شدی!
کسی که حالش لبخندش، صدا خندهاش، شیطنتش به دنیا می ارزید...
شدی شب و روزم، کسی که بیدار میشدم با فکر اون و میخوابیدم با رویای اون...
اره نه من کاملم نه تو، حقیقت همینه...
اما واقعا میخواستمت حتی کنارت شکستن رو هم میخواستم...
کنارت از زیر صفر ساختن رو میخواستم...
همه چیزو میخواستم...
بد اخلاقیات رو میخواستم...
سرد شدنهات رو میخواستم...
هرچند دلیلش من نباشم ولی میخواستمت با تموم وجودم انگار ک کسی جز من و تو نیست اینجا.
فقط تویی، و منی که با تموم وجودم میپرستمت.
بیشتر از چیزی ک بتونی تصور کنی دوست دارم.
الکی نیست که سیو بودی:«باوانم»
تو شدی نیمی از وجودم که حاضرم براش هرکار بکنم.
از دستت دادم،اما هنوزم دیوانه وار عاشقتم...
اشتباهی برگشت ناپذیر...