. . .

انتشاریافته درخواست کپیست رمان چتر پاره زندگی|فاطمه فرهمندنیا

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
746
امتیازها
158

  • #1
سلام وقت بخیر
ویراستاران: کادر ویراستار انجمن رمانیک
نویسنده‌: @عروس خانم
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
نام رمان: چتر پاره زندگی

نویسنده: فاطمه فرهمندنیا

لینک اثر:تمام شده - رمان چتر پاره زندگی( جلد اول)| فاطمه فرهمندنیا

ژانر: تراژدی، اجتمایی، عاشقانه، پلیسی
سطح اثر:نقره ای
تعداد صفحات: سیصد و دو

خلاصه:
او از بَدو تولد نحسی ‌را با خود حمل کرده بود، درخششش را از همان اولِ راه به دست سیاهی سرنوشت سپرده بودند. چه کسانی؟! نمی‌توان گفت چه کسی، یا چه‌طوری؛ یا از چه طریقی! او تنها آمده بود تا فقط آن ‌را زندگی کند، تا ساکن شهر خوفناک غم باشد و دم نزند!
آری او تصمیمش ‌را تمام و کمال گرفته بود، نه منظورم آن دخترک نیست! آن نسیم تند سرنوشتش‌ است که همانند طوفان او را همواره به سمت کوچه‌‌ای بن بست و نامعلومی هدایت می‌کند. حال که داند ته این راه بی‌مهابا به راستی بن‌‌‌بست‌ است یا خیر؟
اصلاً شاید بزرگان اشتباه کرده‌اند...

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #11
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

seon-ho

رفیق رمانیکی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
154
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-14
آخرین بازدید
موضوعات
726
نوشته‌ها
1,404
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,364
امتیازها
407
سن
19
محل سکونت
دنیای موسیقی:)

  • #12
نام رمان: چتر پاره زندگی

نویسنده: فاطمه فرهمندنیا

لینک اثر:تمام شده - رمان چتر پاره زندگی( جلد اول)| فاطمه فرهمندنیا

ژانر: تراژدی، اجتمایی، عاشقانه، پلیسی
سطح اثر:نقره ای
تعداد صفحات: سیصد و دو

خلاصه:
او از بَدو تولد نحسی ‌را با خود حمل کرده بود، درخششش را از همان اولِ راه به دست سیاهی سرنوشت سپرده بودند. چه کسانی؟! نمی‌توان گفت چه کسی، یا چه‌طوری؛ یا از چه طریقی! او تنها آمده بود تا فقط آن ‌را زندگی کند، تا ساکن شهر خوفناک غم باشد و دم نزند!
آری او تصمیمش ‌را تمام و کمال گرفته بود، نه منظورم آن دخترک نیست! آن نسیم تند سرنوشتش‌ است که همانند طوفان او را همواره به سمت کوچه‌‌ای بن بست و نامعلومی هدایت می‌کند. حال که داند ته این راه بی‌مهابا به راستی بن‌‌‌بست‌ است یا خیر؟
اصلاً شاید بزرگان اشتباه کرده‌اند که می‌گویند قسمت را سیمرغ هم نمی‌تواند تغییر دهد! هنوز که هیچ چیز روشن نشده است‌‌.

مقدمه:
بیا مرا ببین
خیسم! موهای تاریکم روی دیدگان سیاهم را گرفته
موهای تاریکی که زندگی غم‌آلودم را در خود پیچانده.
می‌بارد، نه باران رحمت! می‌بارد باران نمکین روی زخم عمیق وجودم.
ابر هق هق می‌کند! چنگ می‌اندازد روی وجود تنهایم.
چتر زندگی‌‌ام پاره شده. انداختمش روی زمین و با افسوس نگاهش می‌کنم.
فقط یک چتر داشتم، فقط یک چتر به من دادند، و آن چتر آن‌‌قدر پارگی بزرگی داشت که با هیچ محبتی خارش گل نشد! پارگی‌‌اش دوخته نشد
من هستم! این منی تنها زیر باران نمکین!
من هستم گیر افتاده در پیله سیاهی موهایم.
این منم، با نگاهی دوخته به چتر پاره زندگی
آه! افسوس از زمانه‌ای که مسیرم را بی چتر رقم زد، آن هم زیر باران... .

برشی از اثر:

هوا به گونه‌ای بود! نمی‌دانست آسمان دلش گرفته یا ابر، یا هم هوا؛ همه این‌ها به یکدیگر وصل بودند، اشک یکی، دل‌‌‌گیری دیگری. جالب می‌شد اگر انسان‌ها هم به این شکل بودند، مگر نه؟
این آسمانی که بر روی زمین قدم می‌زد همواره می‌بارید و چنان می‌بارید که سیلاب آسمان و زمین در برابرش چیزی نبود که! اما دل چه کسی روی زمین برایش می‌گرفت؟ کدام ابر؟ کدام هوا؛ حال که با این باران به گذشته پا گذاشته بود، انگار داشت به گذشته‌اش می‌بارید. اکنون رنگین کمان بود، رنگین کمان پس از باران، و لبخند می‌زد به چشم‌های متحیر دوخته شده به خود! اما این رنگین کمان هنوز در خاطرش به گذشته هم سرک می‌کشید تا ببیند چه شد که شد رنگین کمان آسمان؟! روی صندلی خیس از باران نشست. دستش را چتر کرد روی سرش و بارید به اتفاقات رگباری گذشته. چتری هم نبود به او بدهند؛ اما الان اوضاع فرق کرده، الان همه جا یک چتر هست برایش، چون همه جا خودش را دارد.

جلد:



لینک اثر: فایل
 
آخرین ویرایش:
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #13
نام رمان: چتر پاره زندگی

نویسنده: فاطمه فرهمندنیا

لینک اثر:تمام شده - رمان چتر پاره زندگی( جلد اول)| فاطمه فرهمندنیا

ژانر: تراژدی، اجتمایی، عاشقانه، پلیسی
سطح اثر:نقره ای
تعداد صفحات: سیصد و دو

خلاصه:
او از بَدو تولد نحسی ‌را با خود حمل کرده بود، درخششش را از همان اولِ راه به دست سیاهی سرنوشت سپرده بودند. چه کسانی؟! نمی‌توان گفت چه کسی، یا چه‌طوری؛ یا از چه طریقی! او تنها آمده بود تا فقط آن ‌را زندگی کند، تا ساکن شهر خوفناک غم باشد و دم نزند!
آری او تصمیمش ‌را تمام و کمال گرفته بود، نه منظورم آن دخترک نیست! آن نسیم تند سرنوشتش‌ است که همانند طوفان او را همواره به سمت کوچه‌‌ای بن بست و نامعلومی هدایت می‌کند. حال که داند ته این راه بی‌مهابا به راستی بن‌‌‌بست‌ است یا خیر؟
اصلاً شاید بزرگان اشتباه کرده‌اند که می‌گویند قسمت را سیمرغ هم نمی‌تواند تغییر دهد! هنوز که هیچ چیز روشن نشده است‌‌.

مقدمه:
بیا مرا ببین
خیسم! موهای تاریکم روی دیدگان سیاهم را گرفته
موهای تاریکی که زندگی غم‌آلودم را در خود پیچانده.
می‌بارد، نه باران رحمت! می‌بارد باران نمکین روی زخم عمیق وجودم.
ابر هق هق می‌کند! چنگ می‌اندازد روی وجود تنهایم.
چتر زندگی‌‌ام پاره شده. انداختمش روی زمین و با افسوس نگاهش می‌کنم.
فقط یک چتر داشتم، فقط یک چتر به من دادند، و آن چتر آن‌‌قدر پارگی بزرگی داشت که با هیچ محبتی خارش گل نشد! پارگی‌‌اش دوخته نشد
من هستم! این منی تنها زیر باران نمکین!
من هستم گیر افتاده در پیله سیاهی موهایم.
این منم، با نگاهی دوخته به چتر پاره زندگی
آه! افسوس از زمانه‌ای که مسیرم را بی چتر رقم زد، آن هم زیر باران... .

برشی از اثر:

هوا به گونه‌ای بود! نمی‌دانست آسمان دلش گرفته یا ابر، یا هم هوا؛ همه این‌ها به یکدیگر وصل بودند، اشک یکی، دل‌‌‌گیری دیگری. جالب می‌شد اگر انسان‌ها هم به این شکل بودند، مگر نه؟
این آسمانی که بر روی زمین قدم می‌زد همواره می‌بارید و چنان می‌بارید که سیلاب آسمان و زمین در برابرش چیزی نبود که! اما دل چه کسی روی زمین برایش می‌گرفت؟ کدام ابر؟ کدام هوا؛ حال که با این باران به گذشته پا گذاشته بود، انگار داشت به گذشته‌اش می‌بارید. اکنون رنگین کمان بود، رنگین کمان پس از باران، و لبخند می‌زد به چشم‌های متحیر دوخته شده به خود! اما این رنگین کمان هنوز در خاطرش به گذشته هم سرک می‌کشید تا ببیند چه شد که شد رنگین کمان آسمان؟! روی صندلی خیس از باران نشست. دستش را چتر کرد روی سرش و بارید به اتفاقات رگباری گذشته. چتری هم نبود به او بدهند؛ اما الان اوضاع فرق کرده، الان همه جا یک چتر هست برایش، چون همه جا خودش را دارد.

جلد:



لینک اثر: چتر پاره زندگی
تعداد صفحاتتون اشتباهه و فاصله خطوط از دوطرف کاغذ رو کاهش دادین همچنین بین - و دیالوگ ها دو فاصله افتاده لطفا اصلاحش کنید و سریع ارسال کنید
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

seon-ho

رفیق رمانیکی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
154
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-14
آخرین بازدید
موضوعات
726
نوشته‌ها
1,404
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,364
امتیازها
407
سن
19
محل سکونت
دنیای موسیقی:)

  • #14
لینک ویرایش شد.
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #15
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

BAD_GRIL

رفیق رمانیکی
مقام‌دار آزمایشی
بازرس
ناظر
منتقد
طراح
نام هنری
Kameliya
آزمایشی
منتقد+بازرس چت
شناسه کاربر
1062
تاریخ ثبت‌نام
2021-10-16
آخرین بازدید
موضوعات
163
نوشته‌ها
885
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,524
امتیازها
421
سن
20
محل سکونت
لاس‌ و‌ گاس
وب سایت
romanik.ir

  • #16
نام رمان: چتر پاره زندگی

نویسنده: فاطمه فرهمندنیا

لینک اثر:تمام شده - رمان چتر پاره زندگی( جلد اول)| فاطمه فرهمندنیا

ژانر: تراژدی، اجتمایی، عاشقانه، پلیسی
سطح اثر:نقره ای
تعداد صفحات: سیصد و دو

خلاصه:
او از بَدو تولد نحسی ‌را با خود حمل کرده بود، درخششش را از همان اولِ راه به دست سیاهی سرنوشت سپرده بودند. چه کسانی؟! نمی‌توان گفت چه کسی، یا چه‌طوری؛ یا از چه طریقی! او تنها آمده بود تا فقط آن ‌را زندگی کند، تا ساکن شهر خوفناک غم باشد و دم نزند!
آری او تصمیمش ‌را تمام و کمال گرفته بود، نه منظورم آن دخترک نیست! آن نسیم تند سرنوشتش‌ است که همانند طوفان او را همواره به سمت کوچه‌‌ای بن بست و نامعلومی هدایت می‌کند. حال که داند ته این راه بی‌مهابا به راستی بن‌‌‌بست‌ است یا خیر؟
اصلاً شاید بزرگان اشتباه کرده‌اند که می‌گویند قسمت را سیمرغ هم نمی‌تواند تغییر دهد! هنوز که هیچ چیز روشن نشده است‌‌.

مقدمه:
بیا مرا ببین
خیسم! موهای تاریکم روی دیدگان سیاهم را گرفته
موهای تاریکی که زندگی غم‌آلودم را در خود پیچانده.
می‌بارد، نه باران رحمت! می‌بارد باران نمکین روی زخم عمیق وجودم.
ابر هق هق می‌کند! چنگ می‌اندازد روی وجود تنهایم.
چتر زندگی‌‌ام پاره شده. انداختمش روی زمین و با افسوس نگاهش می‌کنم.
فقط یک چتر داشتم، فقط یک چتر به من دادند، و آن چتر آن‌‌قدر پارگی بزرگی داشت که با هیچ محبتی خارش گل نشد! پارگی‌‌اش دوخته نشد
من هستم! این منی تنها زیر باران نمکین!
من هستم گیر افتاده در پیله سیاهی موهایم.
این منم، با نگاهی دوخته به چتر پاره زندگی
آه! افسوس از زمانه‌ای که مسیرم را بی چتر رقم زد، آن هم زیر باران... .

برشی از اثر:

هوا به گونه‌ای بود! نمی‌دانست آسمان دلش گرفته یا ابر، یا هم هوا؛ همه این‌ها به یکدیگر وصل بودند، اشک یکی، دل‌‌‌گیری دیگری. جالب می‌شد اگر انسان‌ها هم به این شکل بودند، مگر نه؟
این آسمانی که بر روی زمین قدم می‌زد همواره می‌بارید و چنان می‌بارید که سیلاب آسمان و زمین در برابرش چیزی نبود که! اما دل چه کسی روی زمین برایش می‌گرفت؟ کدام ابر؟ کدام هوا؛ حال که با این باران به گذشته پا گذاشته بود، انگار داشت به گذشته‌اش می‌بارید. اکنون رنگین کمان بود، رنگین کمان پس از باران، و لبخند می‌زد به چشم‌های متحیر دوخته شده به خود! اما این رنگین کمان هنوز در خاطرش به گذشته هم سرک می‌کشید تا ببیند چه شد که شد رنگین کمان آسمان؟! روی صندلی خیس از باران نشست. دستش را چتر کرد روی سرش و بارید به اتفاقات رگباری گذشته. چتری هم نبود به او بدهند؛ اما الان اوضاع فرق کرده، الان همه جا یک چتر هست برایش، چون همه جا خودش را دارد.

جلد:



لینک اثر: فایل
😍😍😍😍😍😍😍😍دستتتون درد نکنه خیلیییییییی خووووب شده
خیلی زحمت کشیدین
💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋💋
 
  • جذاب
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

seon-ho

رفیق رمانیکی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
154
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-14
آخرین بازدید
موضوعات
726
نوشته‌ها
1,404
راه‌حل‌ها
18
پسندها
4,364
امتیازها
407
سن
19
محل سکونت
دنیای موسیقی:)

  • #17
نام رمان: چتر پاره زندگی

نویسنده: فاطمه فرهمندنیا

لینک اثر:تمام شده - رمان چتر پاره زندگی( جلد اول)| فاطمه فرهمندنیا

ژانر: تراژدی، اجتمایی، عاشقانه، پلیسی
سطح اثر:نقره ای
تعداد صفحات: سیصد و دو

خلاصه:
او از بَدو تولد نحسی ‌را با خود حمل کرده بود، درخششش را از همان اولِ راه به دست سیاهی سرنوشت سپرده بودند. چه کسانی؟! نمی‌توان گفت چه کسی، یا چه‌طوری؛ یا از چه طریقی! او تنها آمده بود تا فقط آن ‌را زندگی کند، تا ساکن شهر خوفناک غم باشد و دم نزند!
آری او تصمیمش ‌را تمام و کمال گرفته بود، نه منظورم آن دخترک نیست! آن نسیم تند سرنوشتش‌ است که همانند طوفان او را همواره به سمت کوچه‌‌ای بن بست و نامعلومی هدایت می‌کند. حال که داند ته این راه بی‌مهابا به راستی بن‌‌‌بست‌ است یا خیر؟
اصلاً شاید بزرگان اشتباه کرده‌اند که می‌گویند قسمت را سیمرغ هم نمی‌تواند تغییر دهد! هنوز که هیچ چیز روشن نشده است‌‌.

مقدمه:
بیا مرا ببین
خیسم! موهای تاریکم روی دیدگان سیاهم را گرفته
موهای تاریکی که زندگی غم‌آلودم را در خود پیچانده.
می‌بارد، نه باران رحمت! می‌بارد باران نمکین روی زخم عمیق وجودم.
ابر هق هق می‌کند! چنگ می‌اندازد روی وجود تنهایم.
چتر زندگی‌‌ام پاره شده. انداختمش روی زمین و با افسوس نگاهش می‌کنم.
فقط یک چتر داشتم، فقط یک چتر به من دادند، و آن چتر آن‌‌قدر پارگی بزرگی داشت که با هیچ محبتی خارش گل نشد! پارگی‌‌اش دوخته نشد
من هستم! این منی تنها زیر باران نمکین!
من هستم گیر افتاده در پیله سیاهی موهایم.
این منم، با نگاهی دوخته به چتر پاره زندگی
آه! افسوس از زمانه‌ای که مسیرم را بی چتر رقم زد، آن هم زیر باران... .

برشی از اثر:

هوا به گونه‌ای بود! نمی‌دانست آسمان دلش گرفته یا ابر، یا هم هوا؛ همه این‌ها به یکدیگر وصل بودند، اشک یکی، دل‌‌‌گیری دیگری. جالب می‌شد اگر انسان‌ها هم به این شکل بودند، مگر نه؟
این آسمانی که بر روی زمین قدم می‌زد همواره می‌بارید و چنان می‌بارید که سیلاب آسمان و زمین در برابرش چیزی نبود که! اما دل چه کسی روی زمین برایش می‌گرفت؟ کدام ابر؟ کدام هوا؛ حال که با این باران به گذشته پا گذاشته بود، انگار داشت به گذشته‌اش می‌بارید. اکنون رنگین کمان بود، رنگین کمان پس از باران، و لبخند می‌زد به چشم‌های متحیر دوخته شده به خود! اما این رنگین کمان هنوز در خاطرش به گذشته هم سرک می‌کشید تا ببیند چه شد که شد رنگین کمان آسمان؟! روی صندلی خیس از باران نشست. دستش را چتر کرد روی سرش و بارید به اتفاقات رگباری گذشته. چتری هم نبود به او بدهند؛ اما الان اوضاع فرق کرده، الان همه جا یک چتر هست برایش، چون همه جا خودش را دارد.

جلد:



لینک اثر: کلیک کنید
 
راه‌حل

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #18
نام رمان: چتر پاره زندگی

نویسنده: فاطمه فرهمندنیا

لینک اثر:تمام شده - رمان چتر پاره زندگی( جلد اول)| فاطمه فرهمندنیا

ژانر: تراژدی، اجتمایی، عاشقانه، پلیسی
سطح اثر:نقره ای
تعداد صفحات: سیصد و دو

خلاصه:
او از بَدو تولد نحسی ‌را با خود حمل کرده بود، درخششش را از همان اولِ راه به دست سیاهی سرنوشت سپرده بودند. چه کسانی؟! نمی‌توان گفت چه کسی، یا چه‌طوری؛ یا از چه طریقی! او تنها آمده بود تا فقط آن ‌را زندگی کند، تا ساکن شهر خوفناک غم باشد و دم نزند!
آری او تصمیمش ‌را تمام و کمال گرفته بود، نه منظورم آن دخترک نیست! آن نسیم تند سرنوشتش‌ است که همانند طوفان او را همواره به سمت کوچه‌‌ای بن بست و نامعلومی هدایت می‌کند. حال که داند ته این راه بی‌مهابا به راستی بن‌‌‌بست‌ است یا خیر؟
اصلاً شاید بزرگان اشتباه کرده‌اند که می‌گویند قسمت را سیمرغ هم نمی‌تواند تغییر دهد! هنوز که هیچ چیز روشن نشده است‌‌.

مقدمه:
بیا مرا ببین
خیسم! موهای تاریکم روی دیدگان سیاهم را گرفته
موهای تاریکی که زندگی غم‌آلودم را در خود پیچانده.
می‌بارد، نه باران رحمت! می‌بارد باران نمکین روی زخم عمیق وجودم.
ابر هق هق می‌کند! چنگ می‌اندازد روی وجود تنهایم.
چتر زندگی‌‌ام پاره شده. انداختمش روی زمین و با افسوس نگاهش می‌کنم.
فقط یک چتر داشتم، فقط یک چتر به من دادند، و آن چتر آن‌‌قدر پارگی بزرگی داشت که با هیچ محبتی خارش گل نشد! پارگی‌‌اش دوخته نشد
من هستم! این منی تنها زیر باران نمکین!
من هستم گیر افتاده در پیله سیاهی موهایم.
این منم، با نگاهی دوخته به چتر پاره زندگی
آه! افسوس از زمانه‌ای که مسیرم را بی چتر رقم زد، آن هم زیر باران... .

برشی از اثر:

هوا به گونه‌ای بود! نمی‌دانست آسمان دلش گرفته یا ابر، یا هم هوا؛ همه این‌ها به یکدیگر وصل بودند، اشک یکی، دل‌‌‌گیری دیگری. جالب می‌شد اگر انسان‌ها هم به این شکل بودند، مگر نه؟
این آسمانی که بر روی زمین قدم می‌زد همواره می‌بارید و چنان می‌بارید که سیلاب آسمان و زمین در برابرش چیزی نبود که! اما دل چه کسی روی زمین برایش می‌گرفت؟ کدام ابر؟ کدام هوا؛ حال که با این باران به گذشته پا گذاشته بود، انگار داشت به گذشته‌اش می‌بارید. اکنون رنگین کمان بود، رنگین کمان پس از باران، و لبخند می‌زد به چشم‌های متحیر دوخته شده به خود! اما این رنگین کمان هنوز در خاطرش به گذشته هم سرک می‌کشید تا ببیند چه شد که شد رنگین کمان آسمان؟! روی صندلی خیس از باران نشست. دستش را چتر کرد روی سرش و بارید به اتفاقات رگباری گذشته. چتری هم نبود به او بدهند؛ اما الان اوضاع فرق کرده، الان همه جا یک چتر هست برایش، چون همه جا خودش را دارد.

جلد:



لینک اثر: کلیک کنید
تاییده خسته نباشی
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #19

ARA.O.O

فرازین بازنشسته
شاعر
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
300
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-16
آخرین بازدید
موضوعات
519
نوشته‌ها
4,411
راه‌حل‌ها
183
پسندها
35,139
امتیازها
1,008
سن
19
محل سکونت
خرابه‌‌های خاطرات :‌‌)

  • #20
درود
اثر روی سایت اصلی منتشر شد @عروس خانم

 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
13
بازدیدها
262
پاسخ‌ها
5
بازدیدها
165

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین