. . .

انتشاریافته درخواست کپیست دلنوشته‌ی پله‌های شکسته| آرمیتا حسینی انجمن رمانیک

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
آخرین بازدید
موضوعات
494
نوشته‌ها
5,249
راه‌حل‌ها
94
پسندها
942
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #1
سلام.
 
راه‌حل
نام اثر: پله های شکسته | آرمیتا حسینی کاربر انجمن رمانیک

نام نویسنده: آرمیتا حسینی @Lady Dracula

ژانر:درام، عاشقانه، فلسفی

سطح: ____________

خلاصه:
در عطش قطره آرامشم پله به پله بالا می‌روم.
قطره آب آرام آرام در مقابل چشمان من می‌چکد و حتی روی قلب من!
با اینکه قطره را احساس می‌کنم؛ اما هم‌چون مرواریدی دست نیافتنی است!
پله‌ها این بار زنده می‌شوند و از یکدیگر جدا می‌شوند تا فرود بیایم، می‌دانستم این بار همه چیز متفاوت خواهد بود، رسیدن من به معنای مرگم خواهد بود.
پله‌ها می‌لرزند و رهایم می‌کنند، سقوط می‌کنم؛ اما بال و پری برای پرواز نیست و این بار حتی فرشته‌ی مرگی هم در انتظار من نیست.
سقوط می‌کنم؛ اما صدای فریادی نیست، این بار اشکی برای جاری شدن نیست!
دیگر زمینی که رویش بیفتم و بروم وجود ندارد.
من در مرداب رویایم گرفتار شده‌ام...

N.G

معاونت بازنشسته
کاربر طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
76
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
112
نوشته‌ها
1,313
راه‌حل‌ها
24
پسندها
25,195
امتیازها
568
محل سکونت
جلگه‌ی خشکیده

  • #11
  • لایک
  • جذاب
واکنش‌ها[ی پسندها]: 2 users

PishOoO

رمانیکی نقره‌ای
رمانیکی
شناسه کاربر
314
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-21
آخرین بازدید
موضوعات
113
نوشته‌ها
834
راه‌حل‌ها
64
پسندها
3,006
امتیازها
591

  • #12
نام اثر: پله های شکسته | آرمیتا حسینی کاربر انجمن رمانیک

نام نویسنده: آرمیتا حسینی @Lady Dracula

ژانر:درام، عاشقانه، فلسفی

سطح: ____________

خلاصه:
در عطش قطره آرامشم پله به پله بالا می‌روم.
قطره آب آرام آرام در مقابل چشمان من می‌چکد و حتی روی قلب من!
با اینکه قطره را احساس می‌کنم؛ اما هم‌چون مرواریدی دست نیافتنی است!
پله‌ها این بار زنده می‌شوند و از یکدیگر جدا می‌شوند تا فرود بیایم، می‌دانستم این بار همه چیز متفاوت خواهد بود، رسیدن من به معنای مرگم خواهد بود.
پله‌ها می‌لرزند و رهایم می‌کنند، سقوط می‌کنم؛ اما بال و پری برای پرواز نیست و این بار حتی فرشته‌ی مرگی هم در انتظار من نیست.
سقوط می‌کنم؛ اما صدای فریادی نیست، این بار اشکی برای جاری شدن نیست!
دیگر زمینی که رویش بیفتم و بروم وجود ندارد.
من در مرداب رویایم گرفتار شده‌ام!



مقدمه: ----

برشی از اثر:
قلبم زنگ زده است!
نه به خاطر رطوبت زیاد بلکه به خاطر سرمای زیاد.
هوای قلبم سرد است، دما کمتر از صفر و هوا مه آلود!
صدای زنگ زدنش را نمی‌شنوم؛ اما احساس می‌کنم فرسوده شده. شاید می‌خواهد از کار بیفتد. گویا مثل ساعتی شده که با تیک تاک سختش قصد خاموشی و سکوت را دارد!
شاید می‌خواهد سکوت کند!
شاید به جای من او از سرما خسته شده.
هوا نورانی و گرم است؛ اما چرا آفتاب به قلب من نمی‌پاشد؟ برف تمام نمی‌شود؟ خبری نیست؟
سکوت چرا؟
حداقل بگویید آفتاب از من فراری است!
حداقل بگویید باید تمامش کنم!
بگویید تا ببندم قلب زنگ‌زده‌ام را!
بگویید... .

جلد:

negar_f3ec14db86bb8cfe_814k.png


فایلPDF: ‌پله های شکسته
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل

N.G

معاونت بازنشسته
کاربر طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
76
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
112
نوشته‌ها
1,313
راه‌حل‌ها
24
پسندها
25,195
امتیازها
568
محل سکونت
جلگه‌ی خشکیده

  • #13
نام اثر: پله های شکسته | آرمیتا حسینی کاربر انجمن رمانیک

نام نویسنده: آرمیتا حسینی @Lady Dracula

ژانر:درام، عاشقانه، فلسفی

سطح: ____________

خلاصه:
در عطش قطره آرامشم پله به پله بالا می‌روم.
قطره آب آرام آرام در مقابل چشمان من می‌چکد و حتی روی قلب من!
با اینکه قطره را احساس می‌کنم؛ اما هم‌چون مرواریدی دست نیافتنی است!
پله‌ها این بار زنده می‌شوند و از یکدیگر جدا می‌شوند تا فرود بیایم، می‌دانستم این بار همه چیز متفاوت خواهد بود، رسیدن من به معنای مرگم خواهد بود.
پله‌ها می‌لرزند و رهایم می‌کنند، سقوط می‌کنم؛ اما بال و پری برای پرواز نیست و این بار حتی فرشته‌ی مرگی هم در انتظار من نیست.
سقوط می‌کنم؛ اما صدای فریادی نیست، این بار اشکی برای جاری شدن نیست!
دیگر زمینی که رویش بیفتم و بروم وجود ندارد.
من در مرداب رویایم گرفتار شده‌ام!



مقدمه: ----

برشی از اثر:
قلبم زنگ زده است!
نه به خاطر رطوبت زیاد بلکه به خاطر سرمای زیاد.
هوای قلبم سرد است، دما کمتر از صفر و هوا مه آلود!
صدای زنگ زدنش را نمی‌شنوم؛ اما احساس می‌کنم فرسوده شده. شاید می‌خواهد از کار بیفتد. گویا مثل ساعتی شده که با تیک تاک سختش قصد خاموشی و سکوت را دارد!
شاید می‌خواهد سکوت کند!
شاید به جای من او از سرما خسته شده.
هوا نورانی و گرم است؛ اما چرا آفتاب به قلب من نمی‌پاشد؟ برف تمام نمی‌شود؟ خبری نیست؟
سکوت چرا؟
حداقل بگویید آفتاب از من فراری است!
حداقل بگویید باید تمامش کنم!
بگویید تا ببندم قلب زنگ‌زده‌ام را!
بگویید... .

جلد:

negar_f3ec14db86bb8cfe_814k.png


فایلPDF: ‌پله های شکسته
تاییده جانم؟
@Lady Dracula
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
هنرجو
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
260
نوشته‌ها
2,792
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,242
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #14
بله
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user

N.G

معاونت بازنشسته
کاربر طلایی
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
76
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-12
آخرین بازدید
موضوعات
112
نوشته‌ها
1,313
راه‌حل‌ها
24
پسندها
25,195
امتیازها
568
محل سکونت
جلگه‌ی خشکیده

  • #15
اثر روی سایت اصلی رفت
خداقوت
 
  • لایک
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین