. . .

انتشاریافته درخواست کپیست داستان یک ذکر یا حسین|محمد امین سیاهپوشان

تالار درخواست کپیست
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

مدیر ویرایش

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1523
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
85
نوشته‌ها
391
راه‌حل‌ها
4
پسندها
746
امتیازها
158

  • #1
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل
نام اثر: یک ذکر یاحسین

ژانر: مذهبی

نام نویسنده: محمد امین سیاه‌پوشان @گلادیاتور پارسی

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان یک ذکر یا حسین | محمد امین سیاه‌پوشان

سطح: برنزی

تعداد صفحات: 21

خلاصه:

رسول مقدمی، معروف به رسول پایه، خلافکار محله‌ای هست که یه اتفاق باعث توبه و سر به راهی‌ اون میشه... .

مقدمه:
حسین کشتی و راه نجات تمام بشریت است؛ حسین طناب بلند و گسسته‌ای به روی زمین است که سر دیگر طناب را می‌توان در سما یافت!

برشی از اثر:
باز هم با بچه‌ها دور هم جمع شده بودیم، دیدم که بچه‌ها بساط آوردن، دور هم نشستیم و می‌رفتیم بالا. هیچی حالیم نبود، خیلی سرحال شده بودم. رو فرم رو فرم، به سعید پایه معروف بودم! همه کاری می‌کردم. پایه سفت و سخت رفیق و رفقا بودم...

ansel

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
مدیر
ناظر
مدیر
نظارت
شناسه کاربر
15
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
146
نوشته‌ها
1,547
راه‌حل‌ها
24
پسندها
6,229
امتیازها
619

  • #2
سلام. کپیست شما بنده هستم. تا هفته بعد اثر رو تحویل میدم. موفق باشید🌹
@مدیر کپیست
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

ansel

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
مدیر
ناظر
مدیر
نظارت
شناسه کاربر
15
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-26
آخرین بازدید
موضوعات
146
نوشته‌ها
1,547
راه‌حل‌ها
24
پسندها
6,229
امتیازها
619

  • #3
نام اثر: یک ذکر یاحسین

ژانر: مذهبی

نام نویسنده: محمد امین سیاه‌پوشان @گلادیاتور پارسی

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان یک ذکر یا حسین | محمد امین سیاه‌پوشان

سطح: برنزی

تعداد صفحات: 21

خلاصه:

رسول مقدمی، معروف به رسول پایه، خلافکار محله‌ای هست که یه اتفاق باعث توبه و سر به راهی‌ اون میشه... .

مقدمه:
حسین کشتی و راه نجات تمام بشریت است؛ حسین طناب بلند و گسسته‌ای به روی زمین است که سر دیگر طناب را می‌توان در سما یافت!

برشی از اثر:
باز هم با بچه‌ها دور هم جمع شده بودیم، دیدم که بچه‌ها بساط آوردن، دور هم نشستیم و می‌رفتیم بالا. هیچی حالیم نبود، خیلی سرحال شده بودم. رو فرم رو فرم، به سعید پایه معروف بودم! همه کاری می‌کردم. پایه سفت و سخت رفیق و رفقا بودم. هر کاری از دستم برمی‌اومد، می‌کردم و برام مهم نبود چی باشه. ده بار تا الان هم مأمورها گرفته بودنم. سری آخری دیگه ننم نفرینم کرد؛ ولی برام مهم نیست! پای بچه‌ها که بیاد وسط، همه کار می‌کردم. ولمون نمی‌کنن این پیرمرد، پیرزن‌ها. تا کی مگه می‌خوایم عمر کنیم آخه؟ ما تا جوونیم باید جوونی بکنیم بابا!
ننه بابامون که تا اومدیم خودمون رو بشناسیم، زن‌مون دادن، از زندگی هیچی نفهمیدیم. بابا پیری رو گذاشتن واسه عبادت، جوونی هم واسه جوونی کردن. اگه قرار باشه از جوونی نماز بخونیم و عبادت کنیم که نمیشه!
دوباره این ضعیفه مزاحم اومد و مزاحم بساط ما شد. یکی بود مثل ننه و آقام، همیشه اذیتم می‌کرد. دوستش داشتم‌ها؛ ولی به شرطی که مزاحمم نشه.
با چشم‌های اشکی اومد، وایستاد جلوم. قیافش خیلی عصبانی بود و ابروهاش گره خورده بود.
- سعید! من مگه بهت نگفتم باید دست از این کارهات برداری؟


جلد:
Negar__1180a9d7e3fa402f.png



فایل PDF: یک ذکر یا حسین
سلام. تاییده؟
@مدیر کپیست
@گلادیاتور پارسی
 
آخرین ویرایش:
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 user
راه‌حل

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,452
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #4
نام اثر: یک ذکر یاحسین

ژانر: مذهبی

نام نویسنده: محمد امین سیاه‌پوشان @گلادیاتور پارسی

لینک تاپیک اثر در انجمن: تمام شده - داستان یک ذکر یا حسین | محمد امین سیاه‌پوشان

سطح: برنزی

تعداد صفحات: 21

خلاصه:

رسول مقدمی، معروف به رسول پایه، خلافکار محله‌ای هست که یه اتفاق باعث توبه و سر به راهی‌ اون میشه... .

مقدمه:
حسین کشتی و راه نجات تمام بشریت است؛ حسین طناب بلند و گسسته‌ای به روی زمین است که سر دیگر طناب را می‌توان در سما یافت!

برشی از اثر:
باز هم با بچه‌ها دور هم جمع شده بودیم، دیدم که بچه‌ها بساط آوردن، دور هم نشستیم و می‌رفتیم بالا. هیچی حالیم نبود، خیلی سرحال شده بودم. رو فرم رو فرم، به سعید پایه معروف بودم! همه کاری می‌کردم. پایه سفت و سخت رفیق و رفقا بودم. هر کاری از دستم برمی‌اومد، می‌کردم و برام مهم نبود چی باشه. ده بار تا الان هم مأمورها گرفته بودنم. سری آخری دیگه ننم نفرینم کرد؛ ولی برام مهم نیست! پای بچه‌ها که بیاد وسط، همه کار می‌کردم. ولمون نمی‌کنن این پیرمرد، پیرزن‌ها. تا کی مگه می‌خوایم عمر کنیم آخه؟ ما تا جوونیم باید جوونی بکنیم بابا!
ننه بابامون که تا اومدیم خودمون رو بشناسیم، زن‌مون دادن، از زندگی هیچی نفهمیدیم. بابا پیری رو گذاشتن واسه عبادت، جوونی هم واسه جوونی کردن. اگه قرار باشه از جوونی نماز بخونیم و عبادت کنیم که نمیشه!
دوباره این ضعیفه مزاحم اومد و مزاحم بساط ما شد. یکی بود مثل ننه و آقام، همیشه اذیتم می‌کرد. دوستش داشتم‌ها؛ ولی به شرطی که مزاحمم نشه.
با چشم‌های اشکی اومد، وایستاد جلوم. قیافش خیلی عصبانی بود و ابروهاش گره خورده بود.
- سعید! من مگه بهت نگفتم باید دست از این کارهات برداری؟


جلد:
Negar__1180a9d7e3fa402f.png



فایل PDF: یک ذکر یا حسین
@مدیر کپیست
@گلادیاتور پارسی
🥰🥰🥰🥰🥰🥰🥰
 
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

مدیر کپیست

رمانیکی خلاق
رمانیکی
شناسه کاربر
1524
تاریخ ثبت‌نام
2022-01-06
موضوعات
15
نوشته‌ها
419
راه‌حل‌ها
7
پسندها
680
امتیازها
183

  • #5
  • جذاب
  • گل رز
واکنش‌ها[ی پسندها]: 1 users

Miss Nili

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
رمانیکی‌نویس
نام هنری
ماهِ نیلگون
انتشاریافته‌ها
4
شناسه کاربر
277
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-07
آخرین بازدید
موضوعات
374
نوشته‌ها
4,754
راه‌حل‌ها
74
پسندها
32,083
امتیازها
837
محل سکونت
آغوش مــآه

  • #6
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
2
بازدیدها
88

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین