. . .

در دست اقدام داستان کوتاه قاتلان پروانه‌ای | نرگس محمدیان روشنفکر

تالار داستان / داستان کوتاه
رده سنی
  1. نوجوانان
  2. جوانان
  3. بزرگسالان
ژانر اثر
  1. اجتماعی
  2. تراژدی
نام داستان کوتاه: قاتلان پروانه‌ای
نویسنده: نرگس محمدیان روشنفکر
ژانر: اجتماعی، تراژدی
خلاصه: "اثر پروانه‌ای" یعنی به آرامی بال‌زدن یک پروانه، می‌تواند به طوفانی در کشور دیگر منجر شود! یک مرگ به دست چند قاتل پروانه‌ای شاید کمی از باورنکردنی‌بودن این‌نظریه بکاهد.
مقدمه: بعد از ایست قلبی جوانی بیست و پنج‌ساله به نام نیما کاشفی، هفت نفر در فاصله‌های بسیار زیاد از یکدیگر، پنهانی با من صحبت می‌کنند و عذاب می‌کشند. برخی خود را تبرئه می‌کنند، برخی توجیه می‌کنند و بهانه می‌آورند، برخی تصمیم می‌گیرند جبران کنند و برخی تصمیم می‌گیرند مرا بکشند‌.
 

Romanik Bot

رمانیک بات
کاربر VIP
شناسه کاربر
235
تاریخ ثبت‌نام
2020-12-27
آخرین بازدید
موضوعات
53
نوشته‌ها
870
پسندها
7,354
امتیازها
218
محل سکونت
romanik.ir
وب سایت
romanik.ir

  • #2
Negar__.png
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی و سپاس از انتخاب انجمن رمانیک برای انتشار داستان خود؛ خواهشمندیم قبل از تایپ داستان خود، قوانین زیر را با دقت مطالعه کنید.

قوانین بخش تایپ داستان کوتاه

اگر سوالی دارید میتوانید بعد از خواندن قوانین در تاپیک زیر سوالتون رو مطرح کنید.
بخش پرسش سوال‌ها

قبل از درخواست جلد، قوانین زیر را مطالعه کنید.
قوانین درخواست جلد

برای درخواست نقد در تاپیک زیر اعلام آمادگی کنید.

چگونگی درخواست منتقد

برای داستان کوتاه شما می‌بایست پس از اتمام اثرتون درخواست رصد اثرتان را دهید تا ممنوعات اثرتون بررسی بشه، برای درخواست از طریق لینک زیر اقدام کنید.
درخواست رصد

بعد از اتمام رصد، مدیران هر تالار تاپیک‌های مربوطه رو ایجاد و نظر شما رو در پایان میپرسند و نیازی به ایجاد تاپیک‌های مختلف نمیباشد.

جهت درخواست صوتی شدن آثار خود می‌‌توانید در تالار مربوطه، درخواست دهید.

درخواست صوتی شدن داستان

و پس از پایان یافتن داستان، در تاپیک زیر با توجه به قوانین اعلام نمایید.
تاپیک اعلام پایان داستان کوتاه

|با تشکر از شما نویسنده گرامی
کادر ارشد رمانیک|



 

ماهِ نزدیک

رمانیکی
ناظر
نام هنری
افسونگر
شناسه کاربر
6425
تاریخ ثبت‌نام
2023-08-31
آخرین بازدید
موضوعات
4
نوشته‌ها
62
پسندها
195
امتیازها
78

  • #3
۱
اتاق اول در فضایی ملکوتی و برزخی جایی برای خود پیدا کرده است؛ معمولاً کم پیش می‌آید سر از چنین‌جاهایی دربیاورم. دلواپسی و نگرانیِ ناشی از مهر فراوان صاحب این‌اتاق سفید حتی به درون من هم نفوذ کرده است. تعداد زیادی قرص و ساعت مصرف آن‌ها در کنار برگه‌های ناامیدکننده‌ی آزمایش در اتاق پراکنده شده‌اند. خاطرات فراوانی روی دیوارها حک شده‌اند؛ پسر کوچکی به نام نیما با رگ‌های برجسته‌ی دست مادرش بازی می‌کند و رگ‌های آبی بزرگ را با انگشت کوچکش فشار می‌دهد.
-‌ مامان، الان دیگه خون از توی رگت رد نمیشه؟!
مادرش در دست لاغر خود تغییر خاصی احساس نمی‌کند. لپ‌های بزرگ نیما را می‌کشد و موهای قهوه‌ای کم‌پشتش را نوازش می‌کند. او خوشحال است پسرش در پنج سالگی معنای رگ و جریان خون و... را می‌داند. آن‌مادر، آن‌لحظه آرزو کرد فرزندش در آینده یک پزشک موفق بشود.
خاطرات و علاقه‌ی منیژه هاشم‌زاده فقط به پسر کوچکش، نیما کاشفی محدود نمی‌شود. گویا نیمی از این اتاق غم‌زده متعلق به نیما است و نیم دیگرش برای کوروش، برادر بزرگ نیماست. سال‌ها پیش وقتی منیژه‌ی جوان و شاداب فهمید باردار است، از شدت خوشحالی پول‌هایی که یک سال در شیشه‌ی خالی ترشی پس‌انداز کرده بود را به مغازه برد و یک عروسک به اندازه‌ی وسعش خرید. وقتی فهمید اولین فرزندش پسر است، عروسک را سال‌ها سالم و نو نگه داشت تا روزی به دختر کورورش هدیه بدهد. تا آن‌موقع می‌توانست عروسک‌های بهتری برای نوه‌اش بخرد، اما داخل این‌عروسک قدیمی عشق و شور و نشاط جوانی‌اش مخفی شده بود.
وقتی همسر کوروش خبر داد بچه‌ی داخل شکمش دختر است، منیژه‌ی پژمرده خبر سرطان سینه‌اش را در قلب خود خاک کرد و از ته دل خندید. تماشای آن‌عروسک صورت‌گرد که سرتاپایش لباس پشمی بود، در تمام لحظه‌های دردناک زندگی با همسر معتادش باعث بهترشدن احوالش می‌شد.
چرا این‌مادر مرا به خاطراتش فراخوانده؟ منیژه هاشم‌زاده از چه چیزی پشیمان است؟
در خاطراتش کنکاش می‌کنم. نیمای شانزده‌ساله یک لگن پر از استفراغ را خالی می‌کند و می‌شوید، سپس آن را برای زنی لاغراندام می‌آورد که روسری کهنه‌ای سر کرده؛ مشخص است او حتی یک تار مو هم روی سر خود ندارد.
-‌‌ ببخشید نیما، باعث زحمتت شدم. برو سراغ دَرسِت.
او از اعماق وجود برای خودش آرزوی مرگ می‌کرد تا نیما بتواند برای خودش زندگی کند؛ درس بخواند و مانند دوستانش اوقات فراغتش را با فوتبال و کتاب و گیم‌نت پر کند، نه با پرستاری از مادر و وقت‌گذراندن در بیمارستان‌!
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین