- شناسه کاربر
- 1186
- تاریخ ثبتنام
- 2021-11-13
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 62
- نوشتهها
- 84
- پسندها
- 124
- امتیازها
- 92
نخستین بار مارکوس زوئریوس وان بوکس هورن زبانشناس و دانشمند هلندی بود که زبانی آغازین را مادر برخی زبانهای آسیایی و اروپایی دانست و آن را زبان سکایی شناسایی کرد. این سرآغازی بر دانش زبانشناسی بر پایه جستجو برای بازسازی یا کشف یک زبان مشترک بود. در سال ۱۶۴۷ این اندیشه پیش کشیده شد و زبان سکایی سرچشمه یگانه یک خانواده زبانی بهشمار آمد. این خانواده در آغاز شش زبان را دربرمی گرفت: هلندی، آلبانیایی، یونانی، لاتین، فارسی و آلمانی. در ۱۶۵۴ او زبانهای اسلاوی، سلتی و بالتیک را هم به این خانواده افزود.
جهانگرد ترک عثمانی، اِولیا چلبی در ۶–۱۶۶۵ راهی وین شد و در آنجا همانندیهایی میان فارسی و آلمانی یافت. گاستون کوردو نیز به چنین همسانیهایی پی برد.
ویلیام جونز (واژهشناس) در سال ۱۷۸۶ در انجمن پادشاهی بررسیهای آسیایی در کلکته سخنرانی سرشناسی انجام داد که در زبانشناسی تاریخی با اهمیت بهشمار میرود.
بخشی از این سخنرانی چنین است:
«زبان سانسکریت پیشینهٔ باستانیاش هرچه باشد ساختاری شگفتانگیز دارد، پیشرفته تر از یونانی است، سترگتر از لاتین است و آراسته تر از هر دوی آنهاست؛ بااینهمه، هر دو، هم در ریشههای فعل و هم در ساختهای دستوری، همسانی و نزدیکی بسیار بیشتر از آن دارد که تنها وابسته به بخت بتواند بودهباشد؛ شباهتی چندان نزدیک و چنان قوی که هیچ واژهشناس تاریخی نمیتواند به سنجش و آزمونِ سانسکریت و یونانی و لاتین بپردازد و آنگاه بدین نکته باور نیاورد که این هر سه میباید از سرچشمهای یگانه برخاسته باشند؛ سرچشمهای که شاید دیگر اکنون موجود نباشد. نشانههای دیگری هم هست، هرچند نه بدان محکمی، که براساس آن میتوان چنین فرض کرد که زبانهای گوتیک و سِلتی و فارسی نیز خاستگاهی یگانه با سانسکریت دارند.»
گفتار جونز بر خویشاوندی زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی و زبانهای ژرمنی، سِلتی و زبان فارسی، روش تازهای را در بررسیهای زبانشناسی پدیدآورد؛ گرچه حذف آگاهانه زبان هندوستانی، زبانهای اسلاوی و پهلوی، ردهبندی اوستایی همچون لهجه ای از سانسکریت یا پراکریت و جای دادن زبانهای چینی، ژاپنی و مصری در خانواده هندواروپایی، امروزه همچنان شگفتی هر زبانشناسی را برمیانگیزد.
پیش از او نیز انگاره برج بابل بهخوبی اندیشه یگانگی زبانها پیش از توفان نوح را به شنونده میرساند. بر پایه این افسانه که در سِفر پیدایش تورات آمدهاست زبانها ریشه مشترک داشته و بابل (در میانرودان) جایی از جهان بود که زبانهای گوناگون از آنجا سرچشمه میگرفت و تیرههای مختلف مردمان به جاهای دیگر زمین مهاجرت نمودهاند. براستی شاید این نظریه چندان هم بیراه نباشد؛ چرا که بابل بر سر یکی از راههای مهاجرت بشر از قاره آفریقا قرار است.
بر پایه بررسیهای تازه تر، معیارهایی علمی توسعه یافت که برپایهٔ آنها، زبانها در خانوادههایی زبانی گنجانده میشدند و در این خانوادهها، بسته به میزان همانندیها، نسبتهایی دور یا نزدیک با هم مییافتند. بر این اساس خانوادههایِ زبانیِ بسیاری در جهان شناسایی شدند.
اما «سرچشمه یگانه» زبانهایی که جونز بدانها پرداخته، سازنده خانواده زبانی ای است که ۲۴ سال پس از این سخنرانی، نخستین بار یک جغرافیدان به نام کنراد مالت-برون، هندوژرمنی نام گذارد (۱۸۱۰) و تا امروز نیز در زبان آلمانی واژه استاندارد علمی برای همین خانواده زبانی است. توماس یانگ پزشک و فیزیکدان انگلیسی نامدار،۴۰ سال پس از وی، این خانواده را هندواروپایی نام گذاشت _که امروزه نیز بیشتر از این نام استفاده میکنند؛ ۲ سال پس از نامگذاری یانگ، راسموس راسک، زبانشناس دانمارکی سرشناس، این خانواده را یافثی خواند؛ برگرفته از نام یافث، که بر پایه تاریخ یهود، یکی از پسران سهگانه نوح و برادر سام و حام است؛ هندی-توتی نام دیگری بود که فریدریش اشمیتهِنر زبانشناس آلمانی در ۱۸۲۶ پیشنهاد کرد، باز هم یادآور نام لاتین کهن آلمانیها به نام توتون بود _چنانکه بیشتر واژه شناسان در آن زمان آلمانی بودند_؛ ویلهلم فون هومبولت، زبانشناس و فیلسوف نامآور آلمانی در ۱۸۲۷ نام سانسکریتی را برای این خانواده زبانی برگزید؛ سپس در ۱۸۴۰ از پیشگامان آلمانی در زبانشناسی به نام آگوست فریدریش پوت آن را هندوسلتی (هندوکلتی) نامید؛ زبانشناس نامی ایتالیایی و پیشگام در پژوهش دربارهٔ گویشها، گرازیادیو ایسایا آسکولی در ۱۸۵۴، نام آریااروپایی را برای این خانواده زبانی انتخاب کرد. در ۱۸۶۱ ماکس مولر زبانشناس، خاورشناس و دینشناس برجسته آلمانی نام خانواده زبانهای آریایی را بر آن اطلاق نمود. پس از وی نیز زبانشناس بلژیکی، اونوره شَوه نیز در سال ۱۸۶۷ از این خانواده زبانی با نام زبانهای آریایی (Ariaque) یاد کرد.
هیچ نوشتهای از نیای این خانواده زبانی در دست نیست؛ امّا بر پایهٔ برخی اصول دانش زبانشناسی تاریخی آن را با مطابقت دادنِ زبانهایِ نو و کهنِ این خانواده، بی آنکه ناهنجاریهای روال زبانی و جهشهای فرگشتی زبانها درنظر گرفته شوند، با چشمپوشی از جدایی تاریخی ناهمگن و ناهماهنگ هر یک از این زبانها (برای نمونه اوستایی کهن و سانسکریت وابسته به بیش از ۴۰۰۰ سال پیش و یونانی وابسته به ۲۸۰۰ سال پیش و لاتین در پیوند با ۲۱۰۰ سال پیش)؛ در نبود یا کمبود منابع دربارهٔ زبانهایی مانند داسی-تراسی، یاسی، یازیگی، خوارزمی، باختری، میتانی، ماننایی، تپوری، سکایی، سرمتی، روخش آلانی، لیدیایی، لوویایی، لیکیایی، کاپادوکی، کیمریایی، اسکیتی، سغدی و … به گونه ای فرضی و انگاشته بازسازی کردهاند.
مهمترین نکته آن است که هیچ تناسبی میان پیشینه منابع بازسازی این زبان در نظرگرفته نشدهاست. برای نمونه با نگاه به دیرینگی زبان یونانی که پیشینه آن به بیش از ۲۸۰۰ سال پیش (دربارهٔ ایلیاد و اودیسه) نمیرسد، زبان هیتیایی که سنگ نبشتههای آن وابسته به ۳۶۰۰ سال پیش بوده، ریگ ودای سانسکریت که زبان آن را به ۴۰۰۰ پیش پیوند میدهند، ژرمنی را که کهنترین زبان آن گوتی است و دیرینترین نوشته آن به سده ششم میلادی بازمیگردد و زبان فرانسوی که از لاتین عامیانه برگرفته شدهاست، نمیتوانند در کنار هم زبانی را بسازند که در یک زمان به آن گفتگو میشده و سپس به شاخههای گوناگونی انجامیده، چرا که زمان این شاخه پذیری در ساخت دستور و واژگان هر یک از زبانها کارایی دارد.
افزون بر این، زبان فرضیِ به اصطلاح نیا-هندواروپایی یا پوروا-هندواروپایی، برپایه نبود استثنا و نبود برهمکنش زبانی و نژادی بازسازی شدهاست و استثناهای آوایی و برخوردها و وامواژهها را در نظر نمیگیرد، با آنکه چنین رویدادهایی در زبانها بسیار به روال هستند و تفاوت گویشها برخاسته از همین ویژگیها و ریشههای دیگر است
جهانگرد ترک عثمانی، اِولیا چلبی در ۶–۱۶۶۵ راهی وین شد و در آنجا همانندیهایی میان فارسی و آلمانی یافت. گاستون کوردو نیز به چنین همسانیهایی پی برد.
ویلیام جونز (واژهشناس) در سال ۱۷۸۶ در انجمن پادشاهی بررسیهای آسیایی در کلکته سخنرانی سرشناسی انجام داد که در زبانشناسی تاریخی با اهمیت بهشمار میرود.
بخشی از این سخنرانی چنین است:
«زبان سانسکریت پیشینهٔ باستانیاش هرچه باشد ساختاری شگفتانگیز دارد، پیشرفته تر از یونانی است، سترگتر از لاتین است و آراسته تر از هر دوی آنهاست؛ بااینهمه، هر دو، هم در ریشههای فعل و هم در ساختهای دستوری، همسانی و نزدیکی بسیار بیشتر از آن دارد که تنها وابسته به بخت بتواند بودهباشد؛ شباهتی چندان نزدیک و چنان قوی که هیچ واژهشناس تاریخی نمیتواند به سنجش و آزمونِ سانسکریت و یونانی و لاتین بپردازد و آنگاه بدین نکته باور نیاورد که این هر سه میباید از سرچشمهای یگانه برخاسته باشند؛ سرچشمهای که شاید دیگر اکنون موجود نباشد. نشانههای دیگری هم هست، هرچند نه بدان محکمی، که براساس آن میتوان چنین فرض کرد که زبانهای گوتیک و سِلتی و فارسی نیز خاستگاهی یگانه با سانسکریت دارند.»
گفتار جونز بر خویشاوندی زبانهای سانسکریت، لاتین، یونانی و زبانهای ژرمنی، سِلتی و زبان فارسی، روش تازهای را در بررسیهای زبانشناسی پدیدآورد؛ گرچه حذف آگاهانه زبان هندوستانی، زبانهای اسلاوی و پهلوی، ردهبندی اوستایی همچون لهجه ای از سانسکریت یا پراکریت و جای دادن زبانهای چینی، ژاپنی و مصری در خانواده هندواروپایی، امروزه همچنان شگفتی هر زبانشناسی را برمیانگیزد.
پیش از او نیز انگاره برج بابل بهخوبی اندیشه یگانگی زبانها پیش از توفان نوح را به شنونده میرساند. بر پایه این افسانه که در سِفر پیدایش تورات آمدهاست زبانها ریشه مشترک داشته و بابل (در میانرودان) جایی از جهان بود که زبانهای گوناگون از آنجا سرچشمه میگرفت و تیرههای مختلف مردمان به جاهای دیگر زمین مهاجرت نمودهاند. براستی شاید این نظریه چندان هم بیراه نباشد؛ چرا که بابل بر سر یکی از راههای مهاجرت بشر از قاره آفریقا قرار است.
بر پایه بررسیهای تازه تر، معیارهایی علمی توسعه یافت که برپایهٔ آنها، زبانها در خانوادههایی زبانی گنجانده میشدند و در این خانوادهها، بسته به میزان همانندیها، نسبتهایی دور یا نزدیک با هم مییافتند. بر این اساس خانوادههایِ زبانیِ بسیاری در جهان شناسایی شدند.
اما «سرچشمه یگانه» زبانهایی که جونز بدانها پرداخته، سازنده خانواده زبانی ای است که ۲۴ سال پس از این سخنرانی، نخستین بار یک جغرافیدان به نام کنراد مالت-برون، هندوژرمنی نام گذارد (۱۸۱۰) و تا امروز نیز در زبان آلمانی واژه استاندارد علمی برای همین خانواده زبانی است. توماس یانگ پزشک و فیزیکدان انگلیسی نامدار،۴۰ سال پس از وی، این خانواده را هندواروپایی نام گذاشت _که امروزه نیز بیشتر از این نام استفاده میکنند؛ ۲ سال پس از نامگذاری یانگ، راسموس راسک، زبانشناس دانمارکی سرشناس، این خانواده را یافثی خواند؛ برگرفته از نام یافث، که بر پایه تاریخ یهود، یکی از پسران سهگانه نوح و برادر سام و حام است؛ هندی-توتی نام دیگری بود که فریدریش اشمیتهِنر زبانشناس آلمانی در ۱۸۲۶ پیشنهاد کرد، باز هم یادآور نام لاتین کهن آلمانیها به نام توتون بود _چنانکه بیشتر واژه شناسان در آن زمان آلمانی بودند_؛ ویلهلم فون هومبولت، زبانشناس و فیلسوف نامآور آلمانی در ۱۸۲۷ نام سانسکریتی را برای این خانواده زبانی برگزید؛ سپس در ۱۸۴۰ از پیشگامان آلمانی در زبانشناسی به نام آگوست فریدریش پوت آن را هندوسلتی (هندوکلتی) نامید؛ زبانشناس نامی ایتالیایی و پیشگام در پژوهش دربارهٔ گویشها، گرازیادیو ایسایا آسکولی در ۱۸۵۴، نام آریااروپایی را برای این خانواده زبانی انتخاب کرد. در ۱۸۶۱ ماکس مولر زبانشناس، خاورشناس و دینشناس برجسته آلمانی نام خانواده زبانهای آریایی را بر آن اطلاق نمود. پس از وی نیز زبانشناس بلژیکی، اونوره شَوه نیز در سال ۱۸۶۷ از این خانواده زبانی با نام زبانهای آریایی (Ariaque) یاد کرد.
هیچ نوشتهای از نیای این خانواده زبانی در دست نیست؛ امّا بر پایهٔ برخی اصول دانش زبانشناسی تاریخی آن را با مطابقت دادنِ زبانهایِ نو و کهنِ این خانواده، بی آنکه ناهنجاریهای روال زبانی و جهشهای فرگشتی زبانها درنظر گرفته شوند، با چشمپوشی از جدایی تاریخی ناهمگن و ناهماهنگ هر یک از این زبانها (برای نمونه اوستایی کهن و سانسکریت وابسته به بیش از ۴۰۰۰ سال پیش و یونانی وابسته به ۲۸۰۰ سال پیش و لاتین در پیوند با ۲۱۰۰ سال پیش)؛ در نبود یا کمبود منابع دربارهٔ زبانهایی مانند داسی-تراسی، یاسی، یازیگی، خوارزمی، باختری، میتانی، ماننایی، تپوری، سکایی، سرمتی، روخش آلانی، لیدیایی، لوویایی، لیکیایی، کاپادوکی، کیمریایی، اسکیتی، سغدی و … به گونه ای فرضی و انگاشته بازسازی کردهاند.
مهمترین نکته آن است که هیچ تناسبی میان پیشینه منابع بازسازی این زبان در نظرگرفته نشدهاست. برای نمونه با نگاه به دیرینگی زبان یونانی که پیشینه آن به بیش از ۲۸۰۰ سال پیش (دربارهٔ ایلیاد و اودیسه) نمیرسد، زبان هیتیایی که سنگ نبشتههای آن وابسته به ۳۶۰۰ سال پیش بوده، ریگ ودای سانسکریت که زبان آن را به ۴۰۰۰ پیش پیوند میدهند، ژرمنی را که کهنترین زبان آن گوتی است و دیرینترین نوشته آن به سده ششم میلادی بازمیگردد و زبان فرانسوی که از لاتین عامیانه برگرفته شدهاست، نمیتوانند در کنار هم زبانی را بسازند که در یک زمان به آن گفتگو میشده و سپس به شاخههای گوناگونی انجامیده، چرا که زمان این شاخه پذیری در ساخت دستور و واژگان هر یک از زبانها کارایی دارد.
افزون بر این، زبان فرضیِ به اصطلاح نیا-هندواروپایی یا پوروا-هندواروپایی، برپایه نبود استثنا و نبود برهمکنش زبانی و نژادی بازسازی شدهاست و استثناهای آوایی و برخوردها و وامواژهها را در نظر نمیگیرد، با آنکه چنین رویدادهایی در زبانها بسیار به روال هستند و تفاوت گویشها برخاسته از همین ویژگیها و ریشههای دیگر است
نام موضوع : خانواده زبانهای هندواروپایی
دسته : بقیه زبانها