. . .

بحث و گفتگو تاپیک جامع دیالوگ های ماندگار | فیلم و سریال

تالار سینما و تئاتر

Reyhan.sR

مقام‌دار بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
81
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-13
موضوعات
21
نوشته‌ها
382
پسندها
558
امتیازها
163
محل سکونت
خواب💤

  • #211
من راهِ خودمو میرم ؛ تو هم به بزرگ شدنت ادامه بده. ولی یه نصیحت : یواش تر... (:

ادیسه_کُره_ای ?
 

Reyhan.sR

مقام‌دار بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
81
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-13
موضوعات
21
نوشته‌ها
382
پسندها
558
امتیازها
163
محل سکونت
خواب💤

  • #212
- ماکس: تمام این سال‌ها کجا بودی؟
+ 1900: آهنگ می‌ساختم...
- حتی در طول جنگ ؟!
+ حتی زمانی که هیچکس نمی‌رقصید !




? The Legend of 1900 | 1998
 

Reyhan.sR

مقام‌دار بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
81
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-13
موضوعات
21
نوشته‌ها
382
پسندها
558
امتیازها
163
محل سکونت
خواب💤

  • #213
یادت باشه همیشه طوری زندگی کنی که ارزش کاری را که برات انجام شد داشته باشی!!




? Saving Private Ryan
 

Reyhan.sR

مقام‌دار بازنشسته
مدیر بازنشسته
شناسه کاربر
81
تاریخ ثبت‌نام
2020-10-13
موضوعات
21
نوشته‌ها
382
پسندها
558
امتیازها
163
محل سکونت
خواب💤

  • #214
هیچ‌وقت نمی‌تونی کسی رو جایگزین شخص دیگه‌ای بکنی. چون همه‌ی آدم‌ها از جزئیات زیبا و بخصوص خودشون ساخته شدند...




? Before Sunset
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #215
مایکل: وقتی جانی اول راه بود، یه قرارداد شخصی با رهبر یه گروه بزرگ موسیقی امضا کرد. و وقتی کارش بهتر و بهتر شد، می‌خواست از اونجا بیرون بیاد. جانی پسرخونده پدر منه. پدرم رفت تا این رهبر گروه رو ببینه و یه پیشنهاد ده هزار دلاری برای فسخ قرارداد با جانی داد. ولی رهبر گروه جواب رد داد. پس روز بعد پدرم رفت تا اون رو ببینه. اما این بار به همراه لوکا براتسی. در عرض یک ساعت، اون یه قرارداد ترخیص رو با یه چک تضمینی 1000 دلاری امضا کرد.

کی: چطور این کار رو کرد؟

مایکل: بهش پیشنهادی داد که نمی‌تونست رد کنه.


کی: چه پیشنهادی؟

مایکل: لوکا براتسی یه اسلحه به طرف سرش نشونه گرفت و پدرم گفت یا مغزش میاد پای قرارداد و یا امضاش!… این داستان حقیقت داره. این خانواده منه، کی. ربطی به من نداره.
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #216
ویتو:‌ وقت صرف خانوادَت می‌کنی؟

جانی فانتین: البته که می‌کنم.

ویتو: خوبه. چون مردی که وقت صرف خانوادَش نمی‌کنه،‌هیچ وقت نمی‌تونه یه مرد واقعی باشه.
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #217
ولتز: گورتو از اینجا گم کن! اگه اون رفیق کله‌گندَت بخواد گردن‌کلفتی کنه، بهش بگو من رهبر ارکستر نیستم. آره! اون داستان رو شنیدم.

تام هیگن: به خاطر شام و شب بسیار دلپذیر از شما ممنونم. ممکنه ماشینتون منو به فرودگاه برسونه؟ آقای کورلئونه اصرار دارن خبرای بد رو فورا بشنون.
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #218
ویتو: دیگه هیچ وقت به کسی خارج از خانواده نگو که چی فکر می‌کنی.
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #219
سانی: اونا باید سولاتزو رو به من تحویل بدن.

تام: این مسأله کاریه. مسأله شخصی نیست.

سانی: اونا به پدرم شلیک کردن.

تام: حتی اون حرکت هم کاری بود، نه شخصی.
 

S O-O M

مدیرکل بازنشسته
کاربر نقره‌ای
مدیر بازنشسته
نام هنری
تست🤨
شناسه کاربر
36
تاریخ ثبت‌نام
2020-09-30
آخرین بازدید
موضوعات
307
نوشته‌ها
5,234
راه‌حل‌ها
74
پسندها
20,225
امتیازها
833
سن
124
محل سکونت
خونمون :|

  • #220
مایکل: اونا می‌خوان با من ملاقت کنن. درسته؟ من، مک‌کلاسکی و سولاتزو. اجازه بدین قرار ملاقات رو بذاریم. از طریق رابط‌هامون می‌فهمیم این ملاقات کجا برگزار می‌شه. ما اصرار می‌کنیم که یه جای عمومی باشه. یه بار، یه رستوران. جایی که مردم حضور داشته باشن تا من احساس امنیت کنم. وقتی با اونا ملاقات کنم، منو بازدید بدنی می‌کنن. درسته؟ پس من نمی‌تونم با خودم اسلحه داشته باشم. ولی اگه کلمنزا بتونه راهی پیدا کنه تا اونجا یه اسلحه برای من قرار بده، اون وقت هردوشون رو می‌کشم.


سانی: تو می‌خوای چی کار کنی، آقای تحصیل‌کرده که نمی‌خواست قاطی کار و کاسبی خانواده بشه؟ حالا می‌خوای به یه پلیس شلیک کنی، چون کتکت زده؟ اینجا مثل ارتش نیست. تو باید اون‌قدر بهشون نزدیک باشی که مغزشون بپاشه رو لباست. تو این موضوع رو خیلی شخصی فرض کردی. تام! این مسأله کاریه و اون شخصی در نظر گرفته.

مایکل: کجا گفته شده که تو نمی‌تونی یه پلیس رو بکشی؟

تام:‌ مایکی…

مایکل: صبر کن، تام! من دارم درباره پلیسی حرف می‌زنم که تو کار مواد مخدر دست داره. یه پلیس بی‌آبرو. پلیسی که عیاشی می‌کنه. این یه داستان فوق‌العاده است. ما روزنامه‌نگارهایی تو لیست حقوق‌بگیرامون داریم. درسته؟… اونا ممکنه داستانی مثل این رو دوست داشته باشن.

تام: ممکنه.

مایکل: این مسأله شخصی نیست، سانی. کاملا کاریه.
 

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
202

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین