- شناسه کاربر
- 300
- تاریخ ثبتنام
- 2021-01-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 519
- نوشتهها
- 4,410
- راهحلها
- 183
- پسندها
- 35,180
- امتیازها
- 1,008
- سن
- 19
- محل سکونت
- خرابههای خاطرات :)
اگر نتوانستید دربارۀ چیزی بنویسید، دربارۀ ناتوانیتان در نوشتن از آن چیز بنویسید.
در چنین مواقعی به این دو سوال پاسخ نوشتاری بدهید و دست خودتان را گرم نگه دارید:
برای فرار از نوشتن همیشه هزار وسوسه در برابر ماست.
مثلاً خواندن یکی از موجهترین بهانههاییست که نویسنده میتواند با توسل به آن از زیر بار نوشتن شانه خالی کند.
اما من پیشنهاد میکنم که هیچوقت برای فرار از نوشتن به مطالعه و تحقیق پناه نبرید. این دو قرار نیست جایگزین هم باشند. خواندن شرط لازم نوشتن است. اما بنا نیست اندک زمانی که برای نوشتن در نظر گرفتهایم، صرف خواندن شود.
در لحظۀ نوشتن به نوشتن متکی باشید.
مثلاً من چند روز پیش در جریان آزادنویسی این سطرها را نوشتم:
هزار و هفتصد و نوزده کلمه نوشتهام و هنوز به چیزی دندانگیر برای انتشار در وبلاگ نرسیدهام.
نتیجه مثبت بود. بالاخره به چند ایدۀ تازه رسیدم. البته کمی عصبی شدم. اما میارزید. اگر نمینوشتم احساس میکردم تمام چیزهایی که در طول روز خواندهام دور ریختهام. نوشتهام به خواندههایم ربطی نداشت. اما میبایست چیزی مینوشتم تا با ایجاد تعادل میان خواندن و نوشتن طراوت ذهنم را حفظ کنم.
باری، گرۀ نوشتن را با نوشتن بگشاییم.
در چنین مواقعی به این دو سوال پاسخ نوشتاری بدهید و دست خودتان را گرم نگه دارید:
اما احتیاط کنید که پاسخ سوال دوم شما را از روی صندلی بلند نکند.«چه چیزی مانع نوشتن من دربارۀ این موضوع است؟»
«چگونه میتوانم مانع را از سر راهم بردارم؟»
برای فرار از نوشتن همیشه هزار وسوسه در برابر ماست.
مثلاً خواندن یکی از موجهترین بهانههاییست که نویسنده میتواند با توسل به آن از زیر بار نوشتن شانه خالی کند.
اما من پیشنهاد میکنم که هیچوقت برای فرار از نوشتن به مطالعه و تحقیق پناه نبرید. این دو قرار نیست جایگزین هم باشند. خواندن شرط لازم نوشتن است. اما بنا نیست اندک زمانی که برای نوشتن در نظر گرفتهایم، صرف خواندن شود.
در لحظۀ نوشتن به نوشتن متکی باشید.
مثلاً من چند روز پیش در جریان آزادنویسی این سطرها را نوشتم:
هزار و هفتصد و نوزده کلمه نوشتهام و هنوز به چیزی دندانگیر برای انتشار در وبلاگ نرسیدهام.
میتوانم بین کتابها یا توی اینترنت پرسه بزنم تا چیزی به ذهنم برسد.
اما سماجت میکنم و سراغ چیزی نمیروم.
میخواهم به خود نوشتن بپردازم و با استعانت از آزادنویسی و دنبال کردن جریان تداعیها، ایدۀ یادداشتم را کشف کنم.
اما نخیر، نمیشود انگار! هر چقدر زور میزنم بخاری از ذهنم بلند نمیشود.
هزار و هفتصد و هشتاد و هفت کلمه نوشتهام. خیلی چیزها از مغزم جاری شده. اما نه، به کار این وبلاگ نمیآید.
اما ادامه میدهم.
نتیجۀ مصرف بدون تولید، ذهنی نکبتزده است.
نتیجه مثبت بود. بالاخره به چند ایدۀ تازه رسیدم. البته کمی عصبی شدم. اما میارزید. اگر نمینوشتم احساس میکردم تمام چیزهایی که در طول روز خواندهام دور ریختهام. نوشتهام به خواندههایم ربطی نداشت. اما میبایست چیزی مینوشتم تا با ایجاد تعادل میان خواندن و نوشتن طراوت ذهنم را حفظ کنم.باری، گرۀ نوشتن را با نوشتن بگشاییم.
نام موضوع : اگر نمی توانید درباره ی چیزی بنویسید...
دسته : مطالب آموزش نویسندگی