. . .

شعر اشعار ولادیمیر مایاکوفسکی

تالار اشعار شاعران غیر پارسی
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
انجمندار
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
968
نوشته‌ها
2,262
راه‌حل‌ها
27
پسندها
3,396
امتیازها
436
سن
19
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #1
خیالْ بافی نکن
مگر نمی بینی ؟
دهقان و بَرزگر
در ازدحامِ پنبه ،
و آهن
گُم گشته اَند … دود شده اَند
هیاهویی ،
جُز لغزشِ خورشید بر چهره ها
نیست
کارخانه ها :
با سوگند به حقوقِ بَشر
تقویمِ شقاوت و حیله اَند
بِیرَقِ وحشت
بر انبوهِ سیّاره ها ،
و هر کشور
می غُرّد
کسی شبیهِ یک نویسنده
آری !
یک موسیقیْ دان
که چندان نمی شناسم اَش
از هراسِ گلوله و زندان
به خیابان نمی آید

و هرگز هم :
در اشتیاقِ آزادی و صُلح
نخواهد رَقصید
باید خیره شویم …
کومه هایِ مان را
با دستانِ پینهْ بسته
تقسیم کنیم
از مترسک !
آزمون بگیریم و
حتّا به ناقوسکِ پیر در مَعدنِ طلا
هشدار دهیم
آیا اعتراض ،
و اعتصاب
رسالتی از جنسِ حقیقت نیست ؟
آیا هر شیار بر گُرده ها و سینه ها مان
حماسه را بر تارُکِ صدا
طلب نمی کند !
اینک برخیز و
فریادی باش در اوجِ مُصیبت … بر خانه هایِ تاریک
زیرا شورش :
تصویری از نیرنگ
یا پلیدی نیست
و خاموشی ،
در غَزلْ واره هایِ انتقام
مَعنا ندارد
به گمان اَم :
ماتمِ تو از فَقر
یا زخمِ من از رنج
ظلمت را به نغمه و نور
بَدَل خواهد کرد
نگاه کن …
که حاکمانِ جلّادْ سِرشتِ مقدّسْ پیشه
چگونه ثروت را
به وقتِ سَحَر
از ناسورِ استخوان هایِ مان
بیرون می کِشند و
به مَساجد ،
و کلیساها
می برند
بی شَک !
هنگامه یِ سُرخِ انقلاب است
 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
انجمندار
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
968
نوشته‌ها
2,262
راه‌حل‌ها
27
پسندها
3,396
امتیازها
436
سن
19
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #2
طبل جنگ می‌غُرد و می‌غُرد
ندا سر می‌دهد: آهن‌ها را فرو کنید در زندگی.

از تمام کشورها
برده در برابر برده
به فولادِ سرنیزه هم را می‌درند.

به چه دلیل؟
زمین پاره‌های
گرسنه
و لخت.

بشریت در حمامی از خون دود می‌شود
تنها چون کسی
در جایی
تصرف آلبانی را هوس کرده است.

کینه در جلد آدمیان فرو رفته،
انفجار از پس انفجار زمین را می‌درد
فقط برای آن‌که
کسی
تسخیر بُسفور را طلب ‌کرده است.

همین روزها
پیکر جهان دیگر
یک دنده سالم هم نخواهد داشت.
روحش بیرون کشیده و
در زیر پاها له خواهد شد.
فقط برای آن‌که کسی
دراز کرده
دستش را بر بین‌النهرین.

چرا
چکمه‌ای
زمین را له می‌کند، می‌شکافد و در هم می‌ریزد.
بر اوج آسمان جنگ چیست؟
آزادی؟
خدا؟
پول!
کی می‌خواهد برپاخیزد، تمام قد
با شما هستم
تا زندگی‌تان را از چنگال‌شان بیرون کشید؟
کی ‌می‌خواهید سوال‌تان را بر صورت‌شان پرتاب‌ کنید؟
ما
برای چه
می‌جنگیم؟
 

CANDY

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
انجمندار
بخشدار
مدیر
رصد کننده
طراح
تدوینگر
نام هنری
Minok
بخشدار
- امور فرهنگی
مدیر
تدوین+میکس+بازرس
شناسه کاربر
3457
تاریخ ثبت‌نام
2022-11-23
آخرین بازدید
موضوعات
968
نوشته‌ها
2,262
راه‌حل‌ها
27
پسندها
3,396
امتیازها
436
سن
19
محل سکونت
جنگل‌متروکه‌افکار(:

  • #3
برای فراموش کردن تو
شاید
ورق بازی کردم
شاید لبی تر نمودم و
گلوی خسته از آه جان‌سوزم را
با شـ×ر×ا×ب التیام بخشیدم
و یا شاید
تمام کوچه‌های شهر را
به ‌یاد تو قدم زدم
وجب به وجب
قدم به قدم
اما بگو
چگونه فرو بنشانم
این جهنمی را که
در درون‌ام زبانه می‌کشد
چاره چیست؟
انگار وقت آن رسیده است که
با استخوان‌های‌ام
نی‌لبک بنوازم‌.
 
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین