. . .

شعر اشعار سیمین بهبهانی

تالار متفرقه ادبیات

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
مقام خاص
همیار کپیست و طراحی
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
510
نوشته‌ها
5,404
راه‌حل‌ها
105
پسندها
1,503
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #11
مثنوی چرا رفتی از سیمین بهبهانی چرا رفتی، چرا؟ من بی قرارم به سر، سودای آغوش تو دارم نگفتی ماهتاب امشب چه زیباست؟ ندیدی جانم از غم ناشکیباست؟ نه هنگام گل و فصل بهارست؟ نه عاشق در بهاران بی قرارست؟ نگفتم با لبان بسته ی خویش به تو راز درون خسته ی خویش؟ خروش از چشم من نشنید گوشت؟ نیاورد از خروشم در خروشت؟ اگر جانت ز جانم آگهی داشت چرا بی تابیم را سهل انگاشت؟ کنار خانه ی ما کوهسارست ز دیدار رقیبان برکنارست چو شمع مهر خاموشی گزیند شب اندر وی به آرامی نشیند ز ماه و پرتو سیمینه ی او حریری اوفتد بر سینه ی او نسیمش م×س×ت×ی انگیزست و خوشبوست پر از عطر شقایق های خودروست بیا با هم شبی آنجا سرآریم دمار از جان دوری ها برآریم خیالت گرچه عمری یار من بود امیدت گرچه در پندار من بود بیا امشب شرابی دیگرم ده ز مینای حقیقت ساغرم ده دل دیوانه را دیوانه تر کن مرا از هر دو عالم بی خبر کن بیا! دنیا دو روزی بیشتر نیست پی ِ فرداش فردای دگر نیست بیا… اما نه، خوبان خود پرستند به بندِ مهر، کمتر پای بستند اگر یک دم شرابی می چشانند خمارآلوده عمری می نشانند درین شهر آزمودم من بسی را ندیدم باوفا زآنان کسی را تو هم هر چند مهر بی غروبی به بی مهری گواهت این که خوبی گذشتم من ز سودای وصالت مرا تنها رها کن با خیالت
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
مقام خاص
همیار کپیست و طراحی
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
510
نوشته‌ها
5,404
راه‌حل‌ها
105
پسندها
1,503
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #12
شعر سیمین بهبهانی برای ایران

دارا جهان ندارد، سارا زبان ندارد بابا ستاره‌ای در هفت آسمان ندارد کارون ز چشمه خشکید البرز لب فرو بست حتی دل دماوند، آتش فشان ندارد دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت رستم در این هیاهو گرز گران ندارد روز وداع خورشید، زاینده‌رود خشکید زیرا دل سپاهان، نقش جهان ندارد بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد دریای مازنی‌ها بر کام دیگران شد نادر ز خاک برخیز میهن جوان ندارد دارا! کجای کاری دزدان سرزمینت بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد آییم به دادخواهی فریادمان بلند است اما چه سود، اینجا نوشیروان ندارد سرخ و سپید و سبز است این بیرق کیانی اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد کو آن حکیم توسی شهنامه‌ای سراید شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد هرگز نخواب کوروش ای مهرآریایی بی نام تو، وطن نیز نام و نشان ندارد
 

Paradox

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
معاون
بخشدار
مدیر
کاربر VIP
کاربر منتخب
کاربر طلایی
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
نام هنری
پارادوکس
مقام خاص
همیار کپیست و طراحی
بخشدار
- آموزش
مدیر کتابدونی
- ویراستاری
شناسه کاربر
310
تاریخ ثبت‌نام
2021-01-20
موضوعات
510
نوشته‌ها
5,404
راه‌حل‌ها
105
پسندها
1,503
امتیازها
1,313
سن
19
محل سکونت
قبرستانی‌متروکه‌به نام«ذهن»

  • #13
ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی پیوسته شادزی که دلی شاد می‌کنی گفتی: «برو!» ولیک نگفتی کجا رود این مرغ پر شکسته که آزاد می‌کنی پنهان مساز راز غم خویش در سکوت باری، در آن نگاه، چو فریاد می‌کنی ای سیل اشک من! ز چه بنیاد می‌کنی؟ ای درد عشق او! ز چه بیداد می‌کنی؟ نازک‌تر از خیال منی، ای نگاه! لیک با سینه کار دشنه پولاد می‌کنی نقشت ز لوح خاطر سیمین نمی‌رود ای آن که گاه گاه ز من یاد می‌کنی
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین