Mahi83M
مدیر رمانیکیخوان
پرسنل مدیریت
مدیر
ویراستار
گوینده
رمانیکیخوان
- نام هنری
- Mahsa83(M.M)
- آزمایشی
- گوینده+ویراستار
- مدیر
- رمانیکیخوان
- شناسه کاربر
- 7282
- تاریخ ثبتنام
- 2022-05-28
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 157
- نوشتهها
- 599
- راهحلها
- 16
- پسندها
- 1,485
- امتیازها
- 388
- محل سکونت
- کرهی ماه🌙
آموزش نویسندگی و به طور خاص داستاننویسی چیزی نیست که جان اشتاین بک آن را قبول داشته باشد.
او در سال ۱۹۶۳ چنین گفته است (+): «اگر جادویی در نوشتن باشد، که من قانع شدهام هست، تا کنون هیچک.س هرگز قادر نبوده آن را در حد یک نسخهی [ساده در قالب چند نکته] تنزل دهد. به شکلی که بتوان آن جادو را از فردی به فرد دیگر منتقل کرد.»
اما همه میدانیم که ما گاهی قواعد خود را برای عزیزانمان میشکنیم و ظاهراً اشتاین بک هم این کار را کرده است. اگر کتاب نامههای اشتاین بک (A Life in Letters) را بخوانید میبینید که او به بهانههای مختلف دربارهی شیوهی نوشتن با رابرت والستن (Robert Wallsten) حرف زده است.
البته شاید نتوان این حرفها را آموزش نویسندگی دانست، اما به هر حال به نظر میرسد والستن آنقدر برای اشتاین بک عزیز بوده که او بکوشد برخی از جنبههای جادوی نوشتن را برای او در قالب چند نکته برای نویسندگی فهرست کند.
در کتاب A Life in Letters نامههای متعددی خطاب به والستن وجود دارد و محتوا و لحن این نامهها به خوبی نشان میدهد که رابطهای نزدیک بین آن دو برقرار بوده است و اشتاین بک گاهی نقش منتور را برای او ایفا میکرده است.
جایی در کتاب گفته شده که اشتاین بک زمانی یک واژهنامه به او هدیه داده و داخل جلدش نوشته است: «با سر هم کردن کلماتی که داخل این کتاب آمده، میتوانی زیباترین چیزها را بیافرینی و میدانم که خواهی آفرید.»
وقتی نمیتوانیم بنویسیم
هر کسی دستی در نوشتن دارد میداند که گاه و بیگاه زمانهایی میرسد که دیگر نمیشود نوشت. انگار هیچ کلمهای به قلم نمیآید و سرچشمهای که باید حرفها و جملهها از آن بجوشند خشک میشود.
در مراحل نوشتن مقاله اشارهای به این نکته کردیم و گفتیم آن را Writer’s Block مینامند.
یکی از نامههای جالب اشتاین بک به والستن در فوریهی ۱۹۶۰ نوشته شده و به همین موضوع پرداخته است. اشتاین بک بیمقدمه نامه را چنین شروع میکند که بر اساس شنیدهها و شایعاتی که اینجا و آنجا به گوشش خورده، ظاهراً والستن مشکل نوشتن دارد.
او در ادامه میگوید که این احساس را میشناسد: «این حس را خیلی خوب میشناسم. هر بار میگویم دیگر به سراغم بازنخواهد گشت. اما باز هم میآید و ناگهان یک روز میبینم دوباره گریبانم را گرفته است.»
اشتین بک توضیح میدهد که باب اندرسن نمایشنامهنویس هم زمانی چنین مشکلی داشته و از او راهکار خواسته است. روش پیشنهادی اشتین بک جالب است:
اینجور وقتها شعر بنویس.
نه برای اینکه آنها را بفروشی، و نه حتی برای اینکه کسی آنها را ببیند. برای اینکه آنها را دور بریزی.
شعر، ریاضیات نوشتن است و بسیار شبیه به موسیقی. و البته بهترین درمان. چرا که گاهی مشکلات و دردها را بیرون میریزد.
ظاهراً اندرسن شش ماه به این شیوه عمل کرده و بعداً در نامههایی به اشتاین بک گفته که مشکلش حل شده است.
البته اشتاین بک توضیح میدهد که این راهکار در شرایطی مفید است که برای مدت طولانی، چشمهی کلامت خشک شده باشد و هیچ چیزی از آن نجوشد. وگرنه توقفهای کوتاه چندروزه، همیشه و هر جا ممکن است پیش بیایند.
این نکات را در نوشتن رعایت کن
نامهی جالب دیگری که آن را میتوان مصداق آموزش نوشتن دانست، دو سال بعد در فوریه ۱۹۶۲ برای والستن ارسال شده است. این بار هم ماجرا به نوشتن برمیگردد و اشتاین بک میگوید که میخواهد تجربهی خودش را «در مواجهه با ۴۰۰ صفحه کاغذ سفید که روی هم انباشته شده بودند و باید [با داستان] پُر میشدند» بیان کند.
البته متواضعانه توضیح میدهد که میداند هیچک.س علاقهای به شنیدن تجربهی دیگران ندارد و احتمالاً به همین علت است که مردم نصیحتهای خود را به رایگان عرضه میکنند.
و با همهی این مقدمات، چند نکتهی مهم را به والستن پیشنهاد میکند که آنها را با هم میخوانیم:
اشتاین بک در پایان دوباره تأکید میکند که میدانم هیچوقت یک روش برای دو نفر یکجور کار نمیکند. اما لااقل این نکات در اغلب موارد به کار من آمدهاند.
او در سال ۱۹۶۳ چنین گفته است (+): «اگر جادویی در نوشتن باشد، که من قانع شدهام هست، تا کنون هیچک.س هرگز قادر نبوده آن را در حد یک نسخهی [ساده در قالب چند نکته] تنزل دهد. به شکلی که بتوان آن جادو را از فردی به فرد دیگر منتقل کرد.»
اما همه میدانیم که ما گاهی قواعد خود را برای عزیزانمان میشکنیم و ظاهراً اشتاین بک هم این کار را کرده است. اگر کتاب نامههای اشتاین بک (A Life in Letters) را بخوانید میبینید که او به بهانههای مختلف دربارهی شیوهی نوشتن با رابرت والستن (Robert Wallsten) حرف زده است.
البته شاید نتوان این حرفها را آموزش نویسندگی دانست، اما به هر حال به نظر میرسد والستن آنقدر برای اشتاین بک عزیز بوده که او بکوشد برخی از جنبههای جادوی نوشتن را برای او در قالب چند نکته برای نویسندگی فهرست کند.
در کتاب A Life in Letters نامههای متعددی خطاب به والستن وجود دارد و محتوا و لحن این نامهها به خوبی نشان میدهد که رابطهای نزدیک بین آن دو برقرار بوده است و اشتاین بک گاهی نقش منتور را برای او ایفا میکرده است.
جایی در کتاب گفته شده که اشتاین بک زمانی یک واژهنامه به او هدیه داده و داخل جلدش نوشته است: «با سر هم کردن کلماتی که داخل این کتاب آمده، میتوانی زیباترین چیزها را بیافرینی و میدانم که خواهی آفرید.»
وقتی نمیتوانیم بنویسیم
هر کسی دستی در نوشتن دارد میداند که گاه و بیگاه زمانهایی میرسد که دیگر نمیشود نوشت. انگار هیچ کلمهای به قلم نمیآید و سرچشمهای که باید حرفها و جملهها از آن بجوشند خشک میشود.
در مراحل نوشتن مقاله اشارهای به این نکته کردیم و گفتیم آن را Writer’s Block مینامند.
یکی از نامههای جالب اشتاین بک به والستن در فوریهی ۱۹۶۰ نوشته شده و به همین موضوع پرداخته است. اشتاین بک بیمقدمه نامه را چنین شروع میکند که بر اساس شنیدهها و شایعاتی که اینجا و آنجا به گوشش خورده، ظاهراً والستن مشکل نوشتن دارد.
او در ادامه میگوید که این احساس را میشناسد: «این حس را خیلی خوب میشناسم. هر بار میگویم دیگر به سراغم بازنخواهد گشت. اما باز هم میآید و ناگهان یک روز میبینم دوباره گریبانم را گرفته است.»
اشتین بک توضیح میدهد که باب اندرسن نمایشنامهنویس هم زمانی چنین مشکلی داشته و از او راهکار خواسته است. روش پیشنهادی اشتین بک جالب است:
اینجور وقتها شعر بنویس.
نه برای اینکه آنها را بفروشی، و نه حتی برای اینکه کسی آنها را ببیند. برای اینکه آنها را دور بریزی.
شعر، ریاضیات نوشتن است و بسیار شبیه به موسیقی. و البته بهترین درمان. چرا که گاهی مشکلات و دردها را بیرون میریزد.
ظاهراً اندرسن شش ماه به این شیوه عمل کرده و بعداً در نامههایی به اشتاین بک گفته که مشکلش حل شده است.
البته اشتاین بک توضیح میدهد که این راهکار در شرایطی مفید است که برای مدت طولانی، چشمهی کلامت خشک شده باشد و هیچ چیزی از آن نجوشد. وگرنه توقفهای کوتاه چندروزه، همیشه و هر جا ممکن است پیش بیایند.
این نکات را در نوشتن رعایت کن
نامهی جالب دیگری که آن را میتوان مصداق آموزش نوشتن دانست، دو سال بعد در فوریه ۱۹۶۲ برای والستن ارسال شده است. این بار هم ماجرا به نوشتن برمیگردد و اشتاین بک میگوید که میخواهد تجربهی خودش را «در مواجهه با ۴۰۰ صفحه کاغذ سفید که روی هم انباشته شده بودند و باید [با داستان] پُر میشدند» بیان کند.
البته متواضعانه توضیح میدهد که میداند هیچک.س علاقهای به شنیدن تجربهی دیگران ندارد و احتمالاً به همین علت است که مردم نصیحتهای خود را به رایگان عرضه میکنند.
و با همهی این مقدمات، چند نکتهی مهم را به والستن پیشنهاد میکند که آنها را با هم میخوانیم:
اشتاین بک در پایان دوباره تأکید میکند که میدانم هیچوقت یک روش برای دو نفر یکجور کار نمیکند. اما لااقل این نکات در اغلب موارد به کار من آمدهاند.
نام موضوع : آموزش نویسندگی | چند نکته از زبان جان اشتاین بک
دسته : مطالب آموزش نویسندگی