. . .

سوما غفاری

  1. *dream_writer*

    در دست اقدام رمان تیغ و داد | سوما غفاری

    نام رمان: تیغ و داد نویسنده‌: سوما غفاری ژانر: علمی تخیلی، پلیسی، عاشقانه خلاصه‌: در شهر نیویورک، آشوب به پا می‌شود. تیم‌های پلیسی باید دست بجنبانند و از میان پرونده‌های قتل و سرّی، حقیقت را بیرون بکشند. مردم، به عنوان سربازهای این صفحه‌ شطرنج و سران دولت، همگی قلعه‌هایی برای محافظت از شهر. اما...
  2. *dream_writer*

    متروکه داستان تکامل ناخواسته | سوما غفاری

    نام داستان: تکامل ناخواسته نویسنده‌: سوما غفاری ژانر: فانتزی، عاشقانه، تراژدی خلاصه‌: فقط یک توقف سر راهی بود! یک توقف شبانه تا رسیدن به مقصد، و جاهلی شش فرد جوان که منجر به آغاز حبس یک ساله‌ی او شد! آن شب، پس از ریخته شدن خون و فرار نجات یافتگان، او در جایی میان مرگ و نجات اسیر ماند! نه نجات...
  3. tor_anj.kh

    تمام شده بنر معرفی رمان سایه سکوت

    نام رمان: سایه سکوت اسم جدید: محبوس در گذشته نام نویسنده: سِوما غفاری ژانر: عاشقانه، پلیسی خلاصه‌: دیوانه؟ روانی؟ بیمار؟ خیلی‌ها راجبش خیلی چیزها گفتند، لیکن جز یک نفر هیچ کس نپرسید که چرا آن‌طور شده. جز یک نفر هیچ کس نپرسید آن قرص هایی که صبح تا شب با خود حمل می‌کند، چه هستند، اما آن یک نفر...
  4. *dream_writer*

    تمام شده دلنوشته عاشقانه‌های من| سوما غفاری کاربر انجمن رمانیک

    نام دلنوشته: عاشقانه های من نویسنده‌: سِوما غفاری ژانر: عاشقانه مقدمه: به عشق در لحظه‌ی اول، می‌گویند عشق در یک نگاه! آن‌گاه، به این‌که با شنیدن اسمش عاشق شوی، چه می‌گویند؟ سپس با دیدنش عاشق‌تر شوی چه؟ اسم این چیست؟ عشق؟ من اسمش را عشق نمی‌گذارم، چون می‌دانم حتی عشق نیز، توان مقاومت با حسم...
  5. *dream_writer*

    متروکه رمان پارادوکس حیات | سوما غفاری کاربر انجمن رمانیک

    نام رمان: پارادوکس حیات نام نویسنده: سِوما غفاری ژانر: علمی تخیلی خلاصه: چند قطره خونی که ریخته شد، تپش قلب را آغاز کرد. نیاز به اندیشه و تفکر، منجر به شروع فعالیت مغز شد‌. احساس خفگی وجود، شش را تحریک به مقاومت در برابر خفگی کرد. رگ هایی که مانند تار عنکبوت در هم پیچیده بودند، همه چیز را به هم...
  6. *dream_writer*

    متروکه رمان وارث سایه ها | سوما غفاری کاربر انجمن رمانیک

    نام رمان: وارث سایه‌ها نام نویسنده: سِوما غفاری ژانر: پلیسی ناظر: @نینا خلاصه: دوران کودکی! چه واژه‌های غریبی! من از دوران کودکی خود چیزی جزء دعوا و صدای شلیک گلوله یادم نمی‌آید! اما، در این میان، حقیقتی برایم آشکار شد که مرا سرپا نگه داشت تا روزی که می‌خواهم فرا رسد و همه بفهمند وارث سایه ها...
بالا پایین