. . .

شعر

  1. CANDY

    شعر اشعار پیر پائولو پازولینی

    وقتی که صبح‌دم در آب چشمه‌ها تن می‌شوید، شهر من میان تصاویر ساکن ناپدید می‌شود. آواز دوردست غوک‌ها، نورِ ماه و گریه‌ی غم‌گین جیرجیرک‌ها را به یاد دارم. دشت‌ها ناقوس‌های نماز شبانه را بلعیدند اما من در برابر صدای آن ناقوس‌ها غریبانه جان سپردم احساس می‌کنم: لطافت از میان کوهستان‌ها به من باز...
  2. CANDY

    شعر اشعار فدریکو گارسیا لورکا

    در سرتاسر آسمان تنها یک ستارهٔ‌گُشْن است. لبریز از احساس و دیوانه از عشق با ذره‌هایی از غبار و گرده‌هایی از طلا. برای دیدن قامت خود، اما دنبال آینه‌ای می‌گردد! آی ای نرکس مغرور نقره فام، بر فراز آب‌ها! در سرتاسر آسمان تنها یک ستارهٔ‌گشْن است!
  3. CANDY

    شعر اشعار فدریکو گارسیا لورکا

    پس از باران، در میان گرگ و میش، بال گشوده‌ی چشم انداز ریل آهن، اریب افتاده بود بر افق قوسی بزرگ به سبز رنگی غروب به یاد می‌آورم آن نیم روز که به نظاره نشستم نوگلی نحیف هنوز سفید اما مرده در شکوفه‌ی گرم خویش؛ دشمن تنها دشمن خانگی است و من بهت زده کدام تشریح ترمیم می‌بخشد زخم‌هامان گام‌های بلند...
  4. CANDY

    شعر اشعار خوزه آنخل بالنته

    سایه‌ها از درونم سر بر می‌کشند. شب برافراشته می‌شود، آرام آرام. خورشیدی تاریک، تشعشعش فروکاسته می‌شود. و دَوَران، ما را به خود می‌خوانَد، ورای زمان. با من بگو، آنگاه که بر کرانه‌ی آب ها نشسته‌ام، نظاره‌گرِ سایه‌هایی که به سراغم می‌آیند، با من بگو، آیا خاطراتِ محو ناشدنی‌ات نیز از بین خواهند رفت
  5. دمیــــــورژ

    در دست اقدام شعر معراج سقوط| دمیورژ

    شاعر: دمیورژ قالب: سپید نام: معراج سقوط ژانر: ................... خلاصه: ............. سخنی با مخاطبین: از اونجایی که شعر مثل رمان یا داستان نیست که منسجم باشه و هر شعر یک نوشته مستقل و جدا به حساب میاد نمیتونم ژانر یا خلاصه کلی واسش تعیین بکنم
  6. CANDY

    شعر اشعار پل ورلن

    آسمان بر فراز بام چقدر آبی، چقدر آرام است! درختی بر فراز بام شاخه اش را می‌جنباند. ناقوس در آسمان پیش چشم آرام، آرام طنین می‌اندازد پرنده ای بر درخت پیش چشم آواز حزن انگیز خود را سر می‌دهد. خدای من، خدای من! زندگی اینجاست بی آلایش و آرام این هیاهوی آرام بخش از جانب شهر می‌آید. هان با...
  7. CANDY

    شعر اشعار گیوم آپولینر

    سبزه زهرآگین ولی زیبا بُوَد در پاییز گاوها حین چرا در آنجا نرم نرمک سَم به جسم خویشتن اندرکنند گل حسرت آبی و یاسی رنگ گل دهد در آنجا، چشم‌های تو به رنگ آن گل نیلگون همچو کبودی شان اند و به ماننده‌ی این پاییزاند ذره ذره می‌شود مسموم بهر چشم‌هایت عمر من کودکان مدرسه سر می‌رسند با غوغا...
  8. CANDY

    شعر اشعار پل الوار

    کجایی تو مرا می‌بینی می‌شنوی مرا به جا می‌آری منِ زیباترینْ منِ تنها موج رودخانه را چون کمانچه برمی‌گیرم می‌گذارم بگذرند روزها می‌گذارم بگذرند ابرها زورقها ملالْ نزدِ من مرده‌ست مرا تمام طنینهای کودکیْ گنجهای من با خنده در گلوست چشم‌اندازِ من سعادتی‌ست بس بزرگ و رخسار منْ جهانی روشن آن‌جا همه...
  9. CANDY

    شعر اشعار الن برن

    بگذار دوست بدارمت. تو مانع نخواهی شد که اسب مغرور یالش را تکان دهد ماسه‌ها را لگدمال کند و در باله‌ی خشمش هر کجا که خواست برود. دوستت دارم. عشقم شانه‌های ظریفت را بامهربانی میان گردبادش می‌گیرد شنلی می‌شود که تو را با خود ببرد خشن‌تر از باد سیاه‌تر از درونش. پرزی ریز در مشتِ هذیان از خوشی...
  10. CANDY

    شعر اشعار رودکی

    بوی جوی مولیان آید همی یاد یار مهربان آید همی ریگ آموی و درشتی راه او زیر پایم پرنیان آید همی آب جیحون از نشاط روی دوست خنگ ما را تا میان آید همی ای بخارا شاد باش و دیر زی میر زی تو شادمان آید همی میر ماه است و بخارا آسمان ماه سوی آسمان آید همی میر سرو است و بخارا بوستان سرو سوی بوستان آید...
  11. CANDY

    شعر اشعار فرخی یزدی

    گلرنگ شد در و دشت ، از اشکباری ما چون غير خون نبارد ، ابر بهاری ما با صد هزار دیده ، چشم چمن ندیده در گلستان گیتی ، مرغی به خواری ما بی خانمان و مسکین ، بدبخت و زار و غمگین خوب اعتبار دارد ، بی اعتباری ما اين پرده ها اگر شد ، چون سينه پاره دانی دل پرده پرده خون است ، از پرده داری ما یک...
  12. در دست اقدام دلنوشته شعر یا متن؟ | مولوی

    عنوان:شعر یا متن؟ ژانر:متفرقه نویسنده: مولوی ناظر: @Carmen Sandiego مقدمه: (شعر )مثل تماشای نسیم کنار دریا یا وسط جنگل میمونه.(جمله و متن) اما، بیشتر شبیه تماشای راه رفتن یه آدم با شلوار پارچه قهوه ای همراه یه کیف اداری وسط پیاده روعه! نقطه به نقطه راه میره.مکث داره ..خسته میشه..بعضی قدمها...
  13. CANDY

    شعر اشعار سعدی یوسف

    حالا چگونه گام‌هایم را به او برسانم؟ در کدام سرزمین ببینمش؟ و در کدام کوچه ‌ها بجویمش؟ در کدام شهر؟ و اگر خانه‌اش را یافتم -به‌فرض که پیدا کنم- زنگ در را آیا خواهم زد؟ چگونه جواب دهم؟ و چگونه در صورتش خیره شوم؟ چگونه لمس کنم شـ×ر×ا×بِ رقیقِ میانِ انگشتان را چگونه باید سلام کنم و درد...
  14. CANDY

    شعر اشعار دریتا کومو

    تنهایی زل‌زدن از پشت شیشه‌ ای‌ است که به شب می ‌رسد . فکر کردن به خیابانی‌ است که آدم‌هایش قدم‌ زدن را دوست می‌دارند آدم‌هایی که به خانه می‌روند و روی تخت می‌خوابند و چشم‌های‌شان را می‌بندند، اما خواب نمی‌‌بینند. آدم‌هایی که گرمای اتاق را تاب نمی‌آورند و نیمه‌ شب از خانه بیرون می‌ زنند...
  15. CANDY

    شعر اشعار ادوارد حق وردیان

    زمستان را دوست ندارم وقتی بهار است. زمستان را دوست ندارم وقتی تابستان است. زمستان را دوست ندارم وقتی پاییز است. زمستان را دوست ندارم وقتی زمستان است. در باغ خشکیده قدم می‌زنم و صدای قبرها را می‌شنوم
  16. CANDY

    شعر اشعار ویلیام بلیک

    به باغ عشق رفتم و آن‌چه را که هرگز ندیده بودم، دیدم: کلیسای کوچکی بر گستره ای سبز که در گذشته زمین بازی ام بود و درهای کلیسا بسته بود و بر سر درش نوشته بودند: “مبادا چنین و چنان کنی!” پس به باغ عشق برگشتم آن‌جا که هزاران گل خوشبو روییده بود و دیدم که پُر از گور بود و به‌جای گل‌ها، سنگِ...
  17. CANDY

    شعر اشعار پل سلان

    در چشمه ی چشم هایت تورهای ماهیگیران آبهای سرگشته می زیند در چشمه ی چشم هایت دریا به عهد خود پایدار می ماند من قلبی مقام گرفته در میان آدمیانم جامه ها را از تن دور می کنم و تلالو را از سوگند : در سیاهی سیاهتر ، من بـر×ه×ن×ه ترم ، من آنزمان به عهد خود پایدارم که پیمان شکسته باشم من تو هستم...
  18. CANDY

    شعر اشعار یانیس ریتسوس

    تمام شب خوابش نبرد گام های آن خوابگرد را دنبال می‌کرد بالا سرِ خود، روی پشت بام هر گام در تهی جای او طنینی بی پایان داشت سنگین و خفه کنار پنجره ایستاد، منتظر که بگیردش‌ اگر افتاد. اما اگر خودش هم با او پایین کشیده می‌شد، چه؟ سایه ی یک پرنده روی دیوار؟ یک ستاره؟ او؟ دست‌های او؟ صدای خفه‌ای روی...
  19. خآنومِاَلف؛

    شعر اشعار جعفر زارع

    عشق الهام قشنگی ست طراوت دارد جذبه اش لایتناهی ست نجابت دارد غم دل در طلب عشق ولی شیرین است سختی اش راحت و گرمی و حلاوت دارد بی جهت نیست که عاشق پی معشوقه ی خویش بی ریا هست و وفادار و شجاعت دارد عشق یک لحظه به دست آورد احساست را حس این لحظه به یک عمر شباهت دارد ای خوش آن عاشق دلباخته که با...
  20. خآنومِاَلف؛

    شعر اشعار نجمه زارع

    زخم پرواز اگر در غزلِ لال من است كوله‌باری ز غمِ پنجره بر بال من است خيره تا دورترين نقطه‌ی آينده شدم چه كسی ضامن آينده‌ی امسال من است؟ ديده‌ام گاه غريبانه كسی را ببَرند غافل از اينكه همين حادثه در فال من است سرنوشتی كه كمين كرده به دامش برسم مثل يک سايه كه بی‌فاصله دنبال من است برويد ای...
بالا پایین