انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
مطالب آموزش نویسندگی
چطور ساده بنویسیم؟
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Telma _&lt;" data-source="post: 115" data-attributes="member: 2"><p><u><strong>چطور ساده بنویسیم؟ (۷)</strong></u></p><p></p><p>چرا و چطور مثلث سادهنویسی دقیقاً سه راس دارد؟ چرا ترکیب صداقت و قصهگویی، صداقت و معنا، یا قصهگویی و معنا کافی نیستند؟ بیاید به هر یک از این ترکیبها جداگانه نگاهی بیندازیم.</p><p></p><p>مثلاً یک دلنوشته را در نظر بگیرید؛ مثل خیلی از نوشتههای وبلاگی، فیسبوکی، اینستاگرامی، توییتری...</p><p></p><p>“دلم لک زده برای یک لیوان چای و خونهی مادربزرگ که کنارش بنشینم و برای لحظهای خستگی در کنم. چشمهام رو ببندم و واسم مثل اون روزا دوباره قصه بگه..“</p><p></p><p>این نوشته سرشار از صداقت است؛ از اعماق قلب نویسندهاش میآید و برای صمیمیتی در گذشته دلتنگی میکند. نقبی هم میزند به خانهی مادربزرگ و یک خاطرهی قدیمی. یعنی دو المان صداقت و قصهگویی را تا حدود زیادی دارد، ولی کافی نیست. معنایش شخصیست. برای خودش است! حلقهای میان خاطرهی نویسنده و چیزی بزرگتر، مثل یک دغدغهی جمعی وجود ندارد. خیلی زود فراموش میشود. پس در تعریف و هدف ما از سادهنویسی نمیگنجد.</p><p></p><p>حالا نوشتهای را در نظر بگیرید که صداقت و معنا را ترکیب کرده باشد: یک شعر پرمایه یا یک متن فاخر. مثلاً نوشتهی زیر از سید علی صالحی:</p><p></p><p>“اشتباه از ما بود </p><p></p><p>اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله میدیدیم </p><p></p><p>دستهامان خالی </p><p></p><p>دلهامان پُر </p><p></p><p>گفتگوهامان مثلاً یعنی ما! </p><p></p><p>کاش میدانستیم </p><p></p><p>هیچ پروانهای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد”</p><p></p><p>کلام این شعر صادقانه و ناب است. صمیمیتی ما را به کلام وصل میکند. دوست داریم تا انتهایش را بخوانیم و بدون تردید سرشار از معناست. در یاد میماند. از اشتباه ما و دستهای خالی و دلهای پر میگوید، از پروانه و پریروز پیلگی و فراموشی. ولی کافی نیست. در تعریف ما از سادهنویسی نمی گنجد. چرا؟ چون قصهای در میان نیست. نویسنده یا شاعر روایتی برای تعریف ندارد. ما در این جا با یک ماجرا سر و کار نداریم. شخصیتی وجود ندارد که دنبال کنیم، تا پیگیر شویم، برویم و ببینم آخرش چه شد.</p><p></p><p>متن زیر از ارنست همینگوی را با هم بخوانیم: </p><p></p><p>"پیرمردی با عینکی دوره فلزی و لباس خاکآلود کنار جاده نشسته بود. روی رودخانه پلی چوبی کشیده بودند و گاریها، کامیونها، مردها، زنها و بچهها از روی آن میگذشتند. گاریها که با قاطر کشیده میشدند، به سنگینی از سربالایی ساحل بالا میرفتند، سربازها پرهی چرخها را میگرفتند و آنها را به جلو میراندند. کامیونها بهسختی به بالا میلغزیدند و دور میشدند و همه پل را پشت سر میگذاشتند. روستاییها توی خاکی که تا قوزکهایشان میرسید به سنگینی قدم بر میداشتند. اما پیرمرد همان جا بیحرکت نشسته بود، آنقدر خسته بود که نمیتوانست قدم از قدم بردارد."</p><p></p><p>ترکیبی کمنظیر از قصهگویی و معنا. روایت جزءبهجزء صحنه و اتفاقها برای رسیدن به یک معنای ماندگار، مثل خیلی از داستانهای خوب دیگر. </p><p></p><p>نوشتههای سلینجر، کتابهای اشتاین بک، بعضى داستانهای گلشیری، احمد محمود، صادق چوبک را در نظر بگیرید. اینها بدون تردید اساتید قصهگویی هستند. روایت دقیق و بینقص چیزها، آدمها، مکانها. معنا نیز در دل نوشتههاشان نهفته و جاریست. ولی اینها نیز در تعریف ما از سادهگویی نمیگنجند. چرا که صداقت (صمیمیت) در نوشتهها به آن مفهومی که تعریف کردیم کمرنگ است. صداقت، به معنای ارتباط با مخاطب حداکثری. مثل نامه نوشتن یا درددل برای یک دوست، روایتی رودررو و بیپرده. روایتی که نه ضرورتاً، ولی اغلب با بهرهگیری از راوی اول شخص و بدون شخصیتپردازیهای جانبی میسر میشود. </p><p></p><p>به عنوان تمرین برای جلسههای بعدی، به نوشتههای قبلیمان سر بزنیم. ببینیم دقیقاً چه المان یا المانهایی از سادهنویسی را دارا هستند. کدامها را ندارد. کدامها در آنها کمرنگ و کممایه است و چطور می شود تقویتش کرد. یادمان نرود که حتماً به مثالهای خوب سادهنویسی از ریچارد براتیگان، موراکامی، جوآن دیدیون، شل سیلوراستاین و وودیآلن سر بزنیم.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Telma _<, post: 115, member: 2"] [U][B]چطور ساده بنویسیم؟ (۷)[/B][/U] چرا و چطور مثلث سادهنویسی دقیقاً سه راس دارد؟ چرا ترکیب صداقت و قصهگویی، صداقت و معنا، یا قصهگویی و معنا کافی نیستند؟ بیاید به هر یک از این ترکیبها جداگانه نگاهی بیندازیم. مثلاً یک دلنوشته را در نظر بگیرید؛ مثل خیلی از نوشتههای وبلاگی، فیسبوکی، اینستاگرامی، توییتری... “دلم لک زده برای یک لیوان چای و خونهی مادربزرگ که کنارش بنشینم و برای لحظهای خستگی در کنم. چشمهام رو ببندم و واسم مثل اون روزا دوباره قصه بگه..“ این نوشته سرشار از صداقت است؛ از اعماق قلب نویسندهاش میآید و برای صمیمیتی در گذشته دلتنگی میکند. نقبی هم میزند به خانهی مادربزرگ و یک خاطرهی قدیمی. یعنی دو المان صداقت و قصهگویی را تا حدود زیادی دارد، ولی کافی نیست. معنایش شخصیست. برای خودش است! حلقهای میان خاطرهی نویسنده و چیزی بزرگتر، مثل یک دغدغهی جمعی وجود ندارد. خیلی زود فراموش میشود. پس در تعریف و هدف ما از سادهنویسی نمیگنجد. حالا نوشتهای را در نظر بگیرید که صداقت و معنا را ترکیب کرده باشد: یک شعر پرمایه یا یک متن فاخر. مثلاً نوشتهی زیر از سید علی صالحی: “اشتباه از ما بود اشتباه از ما بود که خوابِ سرچشمه را در خیالِ پیاله میدیدیم دستهامان خالی دلهامان پُر گفتگوهامان مثلاً یعنی ما! کاش میدانستیم هیچ پروانهای پریروز پیلگیِ خویش را به یاد نمیآورد” کلام این شعر صادقانه و ناب است. صمیمیتی ما را به کلام وصل میکند. دوست داریم تا انتهایش را بخوانیم و بدون تردید سرشار از معناست. در یاد میماند. از اشتباه ما و دستهای خالی و دلهای پر میگوید، از پروانه و پریروز پیلگی و فراموشی. ولی کافی نیست. در تعریف ما از سادهنویسی نمی گنجد. چرا؟ چون قصهای در میان نیست. نویسنده یا شاعر روایتی برای تعریف ندارد. ما در این جا با یک ماجرا سر و کار نداریم. شخصیتی وجود ندارد که دنبال کنیم، تا پیگیر شویم، برویم و ببینم آخرش چه شد. متن زیر از ارنست همینگوی را با هم بخوانیم: "پیرمردی با عینکی دوره فلزی و لباس خاکآلود کنار جاده نشسته بود. روی رودخانه پلی چوبی کشیده بودند و گاریها، کامیونها، مردها، زنها و بچهها از روی آن میگذشتند. گاریها که با قاطر کشیده میشدند، به سنگینی از سربالایی ساحل بالا میرفتند، سربازها پرهی چرخها را میگرفتند و آنها را به جلو میراندند. کامیونها بهسختی به بالا میلغزیدند و دور میشدند و همه پل را پشت سر میگذاشتند. روستاییها توی خاکی که تا قوزکهایشان میرسید به سنگینی قدم بر میداشتند. اما پیرمرد همان جا بیحرکت نشسته بود، آنقدر خسته بود که نمیتوانست قدم از قدم بردارد." ترکیبی کمنظیر از قصهگویی و معنا. روایت جزءبهجزء صحنه و اتفاقها برای رسیدن به یک معنای ماندگار، مثل خیلی از داستانهای خوب دیگر. نوشتههای سلینجر، کتابهای اشتاین بک، بعضى داستانهای گلشیری، احمد محمود، صادق چوبک را در نظر بگیرید. اینها بدون تردید اساتید قصهگویی هستند. روایت دقیق و بینقص چیزها، آدمها، مکانها. معنا نیز در دل نوشتههاشان نهفته و جاریست. ولی اینها نیز در تعریف ما از سادهگویی نمیگنجند. چرا که صداقت (صمیمیت) در نوشتهها به آن مفهومی که تعریف کردیم کمرنگ است. صداقت، به معنای ارتباط با مخاطب حداکثری. مثل نامه نوشتن یا درددل برای یک دوست، روایتی رودررو و بیپرده. روایتی که نه ضرورتاً، ولی اغلب با بهرهگیری از راوی اول شخص و بدون شخصیتپردازیهای جانبی میسر میشود. به عنوان تمرین برای جلسههای بعدی، به نوشتههای قبلیمان سر بزنیم. ببینیم دقیقاً چه المان یا المانهایی از سادهنویسی را دارا هستند. کدامها را ندارد. کدامها در آنها کمرنگ و کممایه است و چطور می شود تقویتش کرد. یادمان نرود که حتماً به مثالهای خوب سادهنویسی از ریچارد براتیگان، موراکامی، جوآن دیدیون، شل سیلوراستاین و وودیآلن سر بزنیم. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
مطالب آموزش نویسندگی
چطور ساده بنویسیم؟
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین