انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
متفرقه آموزش نویسندگی
نوشتن یک داستان چندسال زمان می برد؟
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ARA.O.O" data-source="post: 48479" data-attributes="member: 300"><p>بگذارید با گفتهای از <strong>امبرتو اکوی</strong> فقید شروع کنم:</p><p></p><p>«هر آدم اهل فضلی یک یا چند رمان در کشوی میزش دارد. از این زاویه تمایز نهادن بین اهالی فضل ساده است: آنها که با رمانهایشان به موفقیت رسیدهاند و آنها که رمانهایشان بیثمر مانده. اولین وسوسۀ همۀ ما داستان تعریف کردن است: همۀ پدر و مادرها برای فرزندانشان داستان تعریف میکنند؛ همان چیزی که سرشت روایی مینامیمش. تمام کسانی هم که در کار نوشتن دستی دارند-خصلتی که در مورد اصحاب فضل صادق است- در لحظۀ خاصی از زندگیشان، اشتیاق به روایت کردن را به بوتۀ آزمایش میگذارند؛ مثلاً تالکین را در نظر بگیرید، نویسندۀ ارباب حلقهها؛ او در اصل زبانشناس بود.»</p><p></p><p>اگر برای هر کاری عجله داشته باشم، لااقل برای انتشار داستان هیچ عجلهای ندارم.</p><p></p><p>بااینکه نوشتن مقالات و کتابهای غیرداستانی برای من مهیجتر و جذابتر است، این داستانها هستند که دست از سر من برنمیدارند. انگار هر فصلی از زندگی انسان داستان خاصی را به او تحمیل میکنیم که حتی اگر قصد انتشار آن را هم نداریم، بهتر است بنویسیم و توی کشو بایگانی کنیم.</p><p></p><p>یکی از چیزهایی که همیشه به خودم یادآوری میکنم این است که برای انتشار داستان هیچ عجلهای نکنم. نوشتن و نشر کتابهای غیرداستانی موضوع دیگری است، تو میتوانی و باید زمان و نظم مشخصی داشته باشی و تعلل نکنی، اما دربارۀ داستان گاهی تعلل بهترین کار است. این نوشته را با نقلقولی از <strong>فردریک بوش </strong>به پایان میبرم:</p><p></p><p>«بیستویکساله بودم که داستانی دربارۀ مرگ پدربزرگم نوشتم. در این موقع، پدرم در خانۀ قدمیمان کنار پدربزرگم بود. آن داستان از زاویۀ دید یک بچۀ سیزدهساله بود…خوب از آب درنیامده بود و اصلاً به دل نمینشست… تا اینکه سی سالم شد. دیگر خودم پدر شده بودم و سرانجام، آن داستان را از زاویۀ دید یک پدر نوشتم…این بار خوب از کار درآمد.»</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ARA.O.O, post: 48479, member: 300"] بگذارید با گفتهای از [B]امبرتو اکوی[/B] فقید شروع کنم: «هر آدم اهل فضلی یک یا چند رمان در کشوی میزش دارد. از این زاویه تمایز نهادن بین اهالی فضل ساده است: آنها که با رمانهایشان به موفقیت رسیدهاند و آنها که رمانهایشان بیثمر مانده. اولین وسوسۀ همۀ ما داستان تعریف کردن است: همۀ پدر و مادرها برای فرزندانشان داستان تعریف میکنند؛ همان چیزی که سرشت روایی مینامیمش. تمام کسانی هم که در کار نوشتن دستی دارند-خصلتی که در مورد اصحاب فضل صادق است- در لحظۀ خاصی از زندگیشان، اشتیاق به روایت کردن را به بوتۀ آزمایش میگذارند؛ مثلاً تالکین را در نظر بگیرید، نویسندۀ ارباب حلقهها؛ او در اصل زبانشناس بود.» اگر برای هر کاری عجله داشته باشم، لااقل برای انتشار داستان هیچ عجلهای ندارم. بااینکه نوشتن مقالات و کتابهای غیرداستانی برای من مهیجتر و جذابتر است، این داستانها هستند که دست از سر من برنمیدارند. انگار هر فصلی از زندگی انسان داستان خاصی را به او تحمیل میکنیم که حتی اگر قصد انتشار آن را هم نداریم، بهتر است بنویسیم و توی کشو بایگانی کنیم. یکی از چیزهایی که همیشه به خودم یادآوری میکنم این است که برای انتشار داستان هیچ عجلهای نکنم. نوشتن و نشر کتابهای غیرداستانی موضوع دیگری است، تو میتوانی و باید زمان و نظم مشخصی داشته باشی و تعلل نکنی، اما دربارۀ داستان گاهی تعلل بهترین کار است. این نوشته را با نقلقولی از [B]فردریک بوش [/B]به پایان میبرم: «بیستویکساله بودم که داستانی دربارۀ مرگ پدربزرگم نوشتم. در این موقع، پدرم در خانۀ قدمیمان کنار پدربزرگم بود. آن داستان از زاویۀ دید یک بچۀ سیزدهساله بود…خوب از آب درنیامده بود و اصلاً به دل نمینشست… تا اینکه سی سالم شد. دیگر خودم پدر شده بودم و سرانجام، آن داستان را از زاویۀ دید یک پدر نوشتم…این بار خوب از کار درآمد.» [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
متفرقه آموزش نویسندگی
نوشتن یک داستان چندسال زمان می برد؟
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین