. . .

نقد و بررسی نقد و تعیین سطح رمان یه راهی هست| ستیا

تالار نقد رمان و داستان

Nil@85

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
فرازین
بخشدار
مدیر
منتقد
انتشاریافته‌ها
1
بخشدار
- کتابدونی
مدیر
نقد
شناسه کاربر
838
تاریخ ثبت‌نام
2021-08-28
آخرین بازدید
موضوعات
116
نوشته‌ها
1,627
راه‌حل‌ها
57
پسندها
13,740
امتیازها
650

  • #1
c2b3-fotor-1699179981401-4wgx.jpg



به نام خداوند بخشندهٔ بخشایشگر
نام اثر: یه راهی هست
موضوع: عاشقانه، پلیسی
نام نویسنده: ستیا

خلاصه:
دلارام همیشه دختر عزیز دردونه خانواده‌اش بوده. وقتی شرکت پدرش ورشکست میشه و پدرش یه بدهی با مبلغ خیلی بالا به بار میاره، مجبور میشه دختر عزیز دردونه‌اش رو به جای بدهی به پسر شریکش بده. دلارام مجبور به عقد با کیارش میشه، اما کیارش واقعاً چه‌جور آدمیه؟ چی در انتظار دلارام نازپرورده‌اس؟ یعنی همه چیز درست میشه؟ یعنی راهی هست؟

مقدمه:
وقتی داری بهترین روزهای زندگیت رو می‌گذرونی و منتظر هیچ اتفاقی هم نیستی، یه‌دفعه یه چیزی سر و کلش پیدا میشه تا همه چیز رو خراب کنه. تو زندگیم اشتباه کردم، اما هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم اشتباه بزرگی مثل عاشق شدن ازم سر بزنه... عشقی اشتباه اومد و گوشه دلم نشست... عاشق شدم... اونم عاشق کی؟ کسی که منو به جای بدهی از خانوادم گرفت... کسی که حتی درست نمی‌شناختمش... فقط امیدوارم یه راهی باشه... یه راهی هست...!

لینک اثر:

در دست اقدام - رمان یه راهی هست | ستیا

منتقد: @فاطره
 

فاطره

مدیریت ارشد
پرسنل مدیریت
انجمندار
مدیر
تیم تبلیغات
منتقد
کپیست
تدوینگر
گوینده
هنرجو
نام هنری
فاطره
مقام خاص
مبلغ‌یار
مدیر
هنرجویان
شناسه کاربر
5955
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-21
آخرین بازدید
موضوعات
794
نوشته‌ها
2,102
راه‌حل‌ها
51
پسندها
4,372
امتیازها
670

  • #2
سلام سلام، اومدم با نقد جدیدی در مورد رمان یه راهی هست، به قلم ستیا‌ بانو.
✨️در مورد اسم رمان هیچ نظری ندارم و فقط می‌تونم بگم کنجکاوم کرده که ببینم در مورد چه چیزی، راهی هست!
✨️رمان رو با یک خلاصه‌ی خوب شروع می‌کنیم، خلاصه‌ای که گرچه تکراری و کلیشه‌ای و چنگی به دل نمیزنه، اما اواخر خلاصه رو دقت کردین؟!

خلاصه:
دلارام همیشه دختر عزیز دردونه خانواده‌اش بوده. وقتی شرکت پدرش ورشکست میشه و پدرش یه بدهی با مبلغ خیلی بالا به بار میاره، مجبور میشه دختر عزیز دردونه‌اش رو به جای بدهی به پسر شریکش بده. دلارام مجبور به عقد با کیارش میشه، اما کیارش واقعاً چه‌جور آدمیه؟ چی در انتظار دلارام نازپرورده‌اس؟ یعنی همه چیز درست میشه؟ یعنی راهی هست؟

با خوندن سه سوال آخر، برای خوندن ادامه‌ی اثر انگیزه‌ گرفتم و با لبخندی خبیث شروع کردم به خوندن🤭.
✨️وای وای ببینین چه خبره! با خوندن مقدمه‌ فهمیدیم که دختر رمانمون عاشق پسری شده که شناخت کاملی روش نداره و حتی اون پسر آرامش زندگیش رو به هم زده!
از هیجانی که وارد ذهنم شده خوشم میاد، این نشون میده که نویسندمون نکات کنجکاو سازی، خلاصه و مقدمه رو به خوبی رعایت کرده.

✨️یه مشکلی وجود داره، چرا جلد اثر به نحو احسنتی بارگذاری نشده و باز نمیشه؟! می‌دونستی جلد تاثیر زیادی روی خواننده میزاره؟ حتی رنگ‌هایی که در جلد اثر قرار میگیره به شدت تاثیر گذاره و باید با ژانر‌های رمان هماهنگ باشه👀.
✨️یکی از نکات مهم و تاثیر گذار دیگه در رمان‌ها طریقه‌ی پردازش و توصیف مکان، زمان، شخصیت، حالات و احساساته‌. ستیا‌‌ بانو مکان‌ رو خیلی خلاصه توضیح داده، مثلا:
خونه بزرگ و تر و تمیزی بود. دکوراسیون سفید، مشکی و طلایی داشت و خیلی شیک به نظر می‌رسید.
برای یک داستان توصیف مکانیِ خوبیه، اما رمان باید جوری باشه که خواننده توش زندگی کنه. باید بیشتر توضیح بده، یا زمانی که دلارام گشنه‌اش شده بود و به آشپزخونه رفت، یا حتی وقتی که وارد اتاقش شد می‌تونست خیلی بهتر توصیف کنی. حتی توصیف عمارت پدر کیارش هم چنگی به دل نمیزنه.
برای توصیف شخصیت‌ها فعلا فقط دلارام‌ و کیارش رو از زبون دلارام توصیف کردی و میشه گفت توصیف چهره‌ی شخصیت‌ها بهتر از مکان بوده. ولی می‌دونستین نویسنده‌ باید جوری شخصیت رو توصیف کنه تا خواننده همراه شخصیت رمان زندگی کنه؟
✨️یکی از ضدحال‌های این رمان اینه که علائم نگارشی و اشتباه‌های تایپی رمان چندان کم نیستند.
مثلا:

_ من فقط نوزده سالم بود. دلم می‌خواست خودمو برای بابا لوس کنم. برم یکم برای آرتا گریه کنم تا شبونه منو ببره بیرون و تا دم صبح تو خیابونا بچرخیم. یا...
_ هیچ‌کس شادی نکرد. البته انتظاری هم نداشتم... من این کار رو پذیرفتم تا بابام و آرسام که سهام‌دار اون شرکت هستند، نیفتن زندان.
_ نگاهش کردم و آروم سر تکون دادم که اخم‌هاشو تو هم کشید و گفت:
_ منم دلتنگشونم... دلتنگ بغل گرم مامان... نصیحت های بابا... غرغرای آرشام... مهربونی های آرسام... و آرتای همه چی تموم...

در مورد علائم نگارشی و اشتباه‌های تایپی باید بگم که زیاد از سه نقطه استفاده کرده، در صورتی که اکثرا باید ویرگول یا ویرگول نقطه می‌نوشت. چقدر حیفه که با بی‌دقتی در علائم نگارشی رمانمون رو زیر سوال ببریم. اشتباه‌های تایپی مثل: اخم‌هاشو، خودمو. اشتباه نوشته شده و املای صحیحشون: اخم‌هاش رو، نیوفتن، خودم رو هستش :).
موارد اینجوری توی تمام پارت‌های رمان دیده شد و البته علاوه بر نویسنده، وظیفه‌ی ناظر رمان هم هست که این‌ها رو اصلاح کنه.
✨️در مورد سیر رمان می‌تونم بگم در مورد قسمت‌هایی که نیاز به توجه زیاد نبود زود می گذشت و در مورد قسمت‌هایی ‌که نیاز به توجه بیشتری بود، کوتاه و مفید توضیح می‌داد که البته بعضی چیز‌ها مثل خداحافظی از کاوه وقتی که می‌خواست بره خونه‌ی کیارش و این‌که بهش گفته بود داداشش رو میبینه، خداحافظی از سه تا برادرش و خانواده‌اش بعد از عقدش، واکنش خانواده‌ی کیارش و حتی ظواهر شخصیت‌ها رو بهتر بود بیشتر و بهتر می گفت، که این مورد به توصیفات هم برمیگرده.


تا صفحه‌ی پنج رمان خوندم و از لجبازی و قوی بودن دلارام، اخلاق کیارش که با توجه به محیط متغییر می‌شد برام جالب بود، اما اینکه کار کیارش دقیقا چیه، اون موقع که کیار گفته همه چیز به هم ریخته و ولی یه قسمت از حرفاش رو بیان نکرد چی بودن. این‌که دلارام و کیارش دارن به هم جذب میشن جالبه اما خونواده‌ی دلارام و کیارش و مخصوصا زن اول کیارش چی میشه؟! چرا شناسنامه‌اش رو پنهان کرد و... این‌ها همه باعث کنجکاویم شده و اما نقطه ضعف رمان اینه که به شدت کلیشه‌ای و تکراریه. روند آشنایی زوجین، روند عاشقیشون، کار کیارش و... .

✨️ سخن منتقد: قلم بانو ستیا به نسبت خوبه و جای امیدواری و پیشرفت رو داره. اما نکته‌ی قابل توجه اینه که نکاتی که توی رمان باعث کنجکاوی و لذت خواننده شده رو کلیشه‌ای ادامه نده و روند رو بر خلاف رمان‌های دیگه بنویسه. یا حتی اگه بتونه‌ بیشتر کنجکاو سازی کنه و روی این قسمت‌ها مانور بده می‌تونه کلیشه‌ای بودن رمان رو پوشش بده.

سطح: نقره‌ای
رده سنی: نوجوانان، جوانان
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 4)

بالا پایین