نقد و بررسی نقد و برسی رمان یوتوپیا | ملینا نامور

[Mahi83M]

اسم رمان: یوتوپیا- utopia (کلمه یوتوپیا به مکانی گفته میشود خیالی که در آن همه چیز خوب است.)
نویسنده: ملینامدیا
ژانر: جنایی_مافیایی، معمایی
ناظر: @Delvinak
خلاصه: در میان هیاهوی پر پیچ و خم سرنوشت، نوری روشن او را وارد زندگی پر رمز و رازی کرد. زندگی‌ای که شاید ظاهرش مانند خواسته‌هایش بود. آشنایی با خانواده ی ارجمند برای او روی خوش زندگی ای بود که همیشه آرزویش را داشت. بی خبر از دسیسه هایی که سرنوشت برایش چیده بود پا به عمارت پر رمز و راز ارجمندها گذاشت و قربانی خواسته‌های شوم آن ها شد.
***
مشخصات: ژاکاو به معنی پژمرده.
در گویش کُردی معنیِ پریشونی میده.

در دست اقدام - رمان یوتوپیا | ملینا نامور

اسم رمان: یوتوپیا- utopia (کلمه یوتوپیا به مکانی گفته می‌شود خیالی، که در آن همه چیز خوب است.) نویسنده: ملینا نامور ژانر: جنایی_مافیایی، معمایی ناظر: @ماهِ نزدیک خلاصه: در میان هیاهوی پر پیچ و خم سرنوشت، نوری روشن او را وارد زندگی پر رمز و رازی کرد. زندگی‌ای که شاید ظاهرش مانند خواسته‌هایش بود...

romanik.ir

@Melina mediya

 

[Luna🌙]

سلام نویسنده عزیز
خلاصه جذابی داشتید من اسم رمان برایم جذاب بود ولی معنی شو نفهمیدم
من رمان شما رو خوندم با همینقدر پارت کم ولی بسیار زیبا بود
علائم نگارشی رو خیلی خوب رعایت کرده بودین
بعدش نوشته بودین با ذوق وارد اطاق شده در رو قفل کرده ولی وقتی مسواک زدی و امدی که بخوابی در میزنه و ریحانه داخل میاد اینجا فکر میکنم یکم اشتباه شده یا من متوجه نشدم درست

بعدش صفحه دوم پارت یکی مانده به اخر اشتباه تایپی داشتید «با شکاکی بتم نگاه کرد»بهم رو اشتباه تایپی داشتید
خیلی زیبا صحنه سازی کردین و تعریف کردن تو از جا و مکان رو خیلی دوست داشتم
منم کنجکاو شدم ریحانه چرا جیغ زد😁 زود زود پارت بزار بفهمم

در هر صورت من واقعا لذت بردم رمان عالی و خوبی بود
موفق باشی عزیزم

 

[nafas.shahpori]

سلام اسم خیلی قشنگی انتخاب کردی
به نظرم پارت ها خیلی کوتاه بودن
خلاصه هم خوب بود مقدمه خیلی کوتاه بود یه جمله برا مقدمه کمه قشنگ بود ولی کاش بیشتر بود چند خط
تمام قدرت‌های دنیا برای اونه شروع کرد به صحبت.(فعل باید آخر جمله باشه:شروع به صحبت کرد_اب دهنم گیر کرد تو گلوم: آب دهنم توی گلوم گیر کرد و مثل این ها)
اینکه نصف جمله آخر پارت و نصفه دیگه تو پارت بعد بود جالب نبود و حتی اینکه دیالوگ رو هم توی پارت بعد قرار دادی از نظر من جالب نبود
یه درست نیست چندین مورد نوشته بودی یک درسته
جدا نویسی می از فعل که باید نیم فاصله داشتن باشه هم چندین جا رعایت نکرده بود علائم نگارشی هم خیلی جای کار داشت
موضوع فکر میکنم جالبه کنجکاو شدم ببینم راز این خانواده مرموز چیه رمانت رو حتما دنبال میکنم
موفق باشی قلمت مانا ❤️

 

[فاطره]

سلام سلام
رمانت کنجکاو کننده بود، دلم میخواست بیشتر باشه.
خلاصه رمانت خوب بود و کامل ولی حس می‌‌کنم کل رمان رو لو داد.
مقدمه‌ات زیبا اما به شدت کم بود، به نظرم مقدمه باید احساس اون رمان رو به خواننده تلقین کنه تا از همون اول که هیچی‌ به هیچی نیست، خواننده احساس رمان رو درک کنه.
#۴ حس قشنگی رو از توصیفات آسمون دریافت کردم. کاش یکمی بیشتر از منظره‌ای که داشت نگا می‌کرد می‌گفتی.
منظورت دوتا پله یکی بود؟
به نظرم میتونستی خیلی زیباتر از حس خانواده‌دار شدن تعریف کنی.
#۶ دلم می‌خواد اون ذوق دختر از اینکه خانواده دار شده رو بیشتر توضیح میدادی یا حتی از بدی‌های ظاهری بیرون.
#۷ کاش یکمی بیشتر از ذوق خودش و خانواده ارجمند می‌گفتی... کاش از فرید و ریحانه بیشتر می‌گفتی، هم سنشون، هم تصورات دختر از هردوشون، هم ظاهرشون.
#۸ توصیفات اتاقش کامل بود ولی مثلا دلم می‌خواست ذوق بین مادر و دختر رو تصور کنم، و همچنین اصلا از ژاکوا نمیتونم چیزی تصور کنم.
ریحانه دوبار به ژاکوب شب به خیر گفت.
به صورت کلی کامل و جامع بود ولی اگر بیشتر روی توصیفات مهم مثل ظاهر و احساسات تمرکز بزاری و بیشتر توضیح بدی، عالی‌تر میشه.
مشتاقم زودتر متوجه جریانات خانوادگیشون بشم.
موفق باشی