نقد و بررسی نقد و برسی رمان ارثیه عاشقانه | الهام مالکی

[Mahi83M]

نام اثر: ارثیه عاشقانه
نویسنده: الهام مالکی
ژانر: عاشقانه
ناظر: @nafas.shahpori
خلاصه: ماجرای دختری که در کودکی پدر و مادر خود را از دست میدهد و با مادر بزرگ مادری اش ( بی بی) زندگی‌میکند آن ها با اندک مواجبی که بی بی دریافت میکند روزگار میگذرانند. دخترک‌که سمانه نام دارد اکنون مشغول تحصیل در دانشگاه است و برای اینکه بتواند از پس هزینه های دانشگاه بر بیاید در کنار تحصیل به صورت پاره وقت کار میکند و در این میان اتفاقاتی غیر منتظره برای او رخ میدهد که باعث دگرگونی زندگی او می شود...

در دست اقدام - رمان ارثیه عاشقانه | الهام مالکی

نام اثر: ارثیه عاشقانه نویسنده: الهام مالکی ژانر: عاشقانه ناظر: @nafas.shahpori خلاصه: ماجرای دختری که در کودکی پدر و مادر خود را از دست می‌دهد و پس از آن با مادربزرگ مادری‌اش ( بی بی) و خاله‌‌اش زندگی می‌کند. آن‌ها با اندک مواجبی که بی‌بی دریافت می‌کند روزگار می‌گذرانند. بالاخره خاله محیا...

romanik.ir

 

[فاطره]

سلام خداقوت.

موارد نیم فاصله و... در خلاصه انجام نشده و مقداری باعث آذیت شدن خواننده میشه. دلم می‌خواست بتونم قشنگ تصور کنم، دختر رمانمون چندسالشه؟ چه رشته‌ای؟ و توصیفات ظاهریش چین؟

داخل #۴ نوشتی جمعه شد و وقت استراحت من. و داخل #۵ نوشتی عاشق پنجشنبه بازار بودم.

#۵ بساط کرده بودن (بساز پهن کرده بودن)

#۱۰ کنی بعد اومد سمت ما، سلام کرد و پرسید: (کمی بعد...)

#۱۳ موفص شده بودم بهش انگیزه بدم (موفق شده بودم...)

#۱۴ روسریم رو روی سرم مرتب مردم(مرتب کردم)

#۱۹ شیوا هم گفت: _ عصر میاد سرخاک (شما الان از زبون شیوا حرف زدی پس علائم نگارشی که گذاشتی نیاز نیست)

_ گاهی جاها از "..." سه نقطه اضافه استفاده کردی. و گاهی اوقات نقطه نزاشته بودی در آخر جمله.

_ تکرار یک علائم نگارشی اشتباهه، مثال غلط: نبود!!!! مثال درست: نبود!

_ به صورت کلی رمانت قشنگ بود، ولی جریان آقای کریمی بیشتر مشتاقم کرد بخونم رمانت رو.

_ حس می‌کنم دوست سهیل قراره با سمانه ازدواج کنه🫠، قشنگه ولی تکراریه، مثلا بیایی سر راه این دوتا سنگ بندازی و ... از کلیشه‌ای بودن خارج میشن، البته بازم میگم احساس می‌کنم، و چون ادامه رمانت رو نخوندم نظرم قطعی نیست.
موفق باشی زیبا🌷

 

[الهام مالکی]

سلام خداقوت.

موارد نیم فاصله و... در خلاصه انجام نشده و مقداری باعث آذیت شدن خواننده میشه. دلم می‌خواست بتونم قشنگ تصور کنم، دختر رمانمون چندسالشه؟ چه رشته‌ای؟ و توصیفات ظاهریش چین؟

داخل #۴ نوشتی جمعه شد و وقت استراحت من. و داخل #۵ نوشتی عاشق پنجشنبه بازار بودم.

#۵ بساط کرده بودن (بساز پهن کرده بودن)

#۱۰ کنی بعد اومد سمت ما، سلام کرد و پرسید: (کمی بعد...)

#۱۳ موفص شده بودم بهش انگیزه بدم (موفق شده بودم...)

#۱۴ روسریم رو روی سرم مرتب مردم(مرتب کردم)

#۱۹ شیوا هم گفت: _ عصر میاد سرخاک (شما الان از زبون شیوا حرف زدی پس علائم نگارشی که گذاشتی نیاز نیست)

_ گاهی جاها از "..." سه نقطه اضافه استفاده کردی. و گاهی اوقات نقطه نزاشته بودی در آخر جمله.

_ تکرار یک علائم نگارشی اشتباهه، مثال غلط: نبود!!!! مثال درست: نبود!

_ به صورت کلی رمانت قشنگ بود، ولی جریان آقای کریمی بیشتر مشتاقم کرد بخونم رمانت رو.

_ حس می‌کنم دوست سهیل قراره با سمانه ازدواج کنه🫠، قشنگه ولی تکراریه، مثلا بیایی سر راه این دوتا سنگ بندازی و ... از کلیشه‌ای بودن خارج میشن، البته بازم میگم احساس می‌کنم، و چون ادامه رمانت رو نخوندم نظرم قطعی نیست.
موفق باشی زیبا🌷

مرسی از نظرتون دوست عزیزم چشم حتما همه اشتباهاتی که فرمودید رو درست می‌کنم مرسی از شما