Like crazy<3
مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقامدار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقرهای
کاربر ثابت
- مدیر کتابدونی
- - رصد
- شناسه کاربر
- 1249
- تاریخ ثبتنام
- 2021-11-25
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 449
- نوشتهها
- 1,869
- راهحلها
- 22
- پسندها
- 20,717
- امتیازها
- 613
فیلم علفزار نخستین ساختهی بلند سینمایی کاظم دانشی است که در امتداد موج تازهی تولیدات واقعگرای «اجتماعی» سینمای ایران قرار میگیرد. آثاری با محوریت جلوههای گاه صادقانه و گاه جعلی، اما نسبتا بیپرده و صریحی از گوشههای تاریک یا پنهان جامعه؛ با تصاویر و کلماتی که پیشتر در جریان اصلی تولیدات مجوزدار سینمایی، یا رسانههای رسمی، امکان نمایششان نبود. دانشی در این راه، ماجرای واقعی و تکاندهندهی ت ج او ز گروهی در خمینیشهر اصفهان در سال ۱۳۹۰ را بهعنوان یکی از منابع الهام پیرنگ اصلیاش برگزیده، و برای شکلگیری تجربهی پرتنش و ملتهب اثرش روی ماهیت جنجالبرانگیز سوژهی محوریاش حساب ویژهای کرده است.
شکاف عظیمی وجود دارد بین واقعیت جامعهی ایران؛ و آنچه در رسانههای رسمی بازنمایی میشود و تفاوت بسیاری است میان شکلی که ایرانیان وجوه مختلف زندگی شخصی و اجتماعیشان را پیش میبرند، و حدودی که حاکمیت در قالب قانون برایشان تعیین کرده است. این را نهتنها شهروندان ساکن شهرهای کوچک و بزرگ سراسر جغرافیای کشور در تمام این سالها به شکل ضمنی و در روزمرگیشان شاهد بودهاند، که حالا و پس از رخنمایی انکارناپذیر جنبش سیاسی-اجتماعی، تقابل میل انسان ایرانی به زیست طبیعی، با چارچوبهای دستوپاگیر تحمیلی، تبدیل به فریاد کرکنندهای شده با پژواکی جهانی.
این گسل بزرگ اجتماعی-فرهنگی را سینماگر ایرانی هم بهخوبی میشناسد. سینمایی که حالا از ثبت تصاویر رهگذران خیابانها هم عاجز شده، در تمام این سالها تلاش کرده است راهی برای برقراری نسبتی میان خودش و واقعیت پیدا کند. که پیکر مشاهدات عینی را از میدان مینِ روایت مطلوب رسمی و ممیزیهای توهینآمیز ارتجاعی عبور دهد و چیزی -بعضا لاشهای- را به امنیت دریافت تماشاگر برساند. مجاورش البته همیشه جادهی هموار و امن کارگزاری مستقیم و غیرمستقیم برای کارفرمایان قدرتمند و صاحبان منابع کلان هم بوده و اتفاقا طرفداران زیادی هم داشته است! اما نهایتا دردِ امروز، دردِ تلاش برای روایت آنچه واقعا رخ داده، یا بستهبندی تکههایی از آن داخل جعبههایی که در قفسههای فروشگاه سودآور فرهنگ رسمی جا شوند، دردِ آشنایی است.
مثل تقریبا هر کار «رسمی» دیگری، فیلمسازی رسمی هم در ایرانِ این سالها با تظاهر درهمتنیده بوده است! یا میل داوطلبانه به آن (که نان دارندگاناش در روغن است!)، یا پذیرش حدی از آن بهعنوان هزینهی فعالیت قانونی، و تبدیل کردن کل فرایند خلاقانه به مبارزهای فرهنگی. یادگرفتن راه تماس با تهیهکنندهای موجه و قدرتمند؛ که دردسرهای سروکلهزدن با مراجع ذیصلاح (!) را تا حدی از دوش فیلمساز بردارد، یا زیرکی و رندی در مذاکرهی مستقیم با مسئول و ممیز. همهی اینها برای قاچاق کردن بارقههایی از حقیقت در قصه و شخصیت و درام؛ داخل اسب تروایی که فیلمنامهی سینمایی باشد! در نتیجه برای قضاوت دربارهی نتیجهی کار فیلمساز ایرانی (اگر کارش ارزش صحبت و بررسی داشته باشد) باید بسنجیم که او در این مبارزه چندجا پیروز شده و چند بار عقبنشینی کرده! خبر خوب اینکه کاظم دانشی اکثر جنگهای مهماش را برده است!
علفزار یک درام دادگاهی کلاسیک است. با قهرمانی قابلاعتماد، همدلیبرانگیز و عدالتخواه؛ که برای افشای حقیقت و احقاق حقوق قربانی مظلوم، نه مرعوب زمینهی اجتماعی ملتهب و آشوبناک وقت میشود، و نه از تهدیدات نمایندگان سیستم فاسد میترسد. او در راه پافشاری روی اصولاش، باید در چند جبهه بجنگد و در این مبارزه، از منافع شخصیاش چشم بپوشد. فیلمساز آن قدری روی اصول فیلمنامهنویسی تسلط دارد که بداند بهتر است قبل از شروع توسعهی پیرنگ اصلی، زمینهای شخصیتر برای پروتاگونیست بسازد. افتتاحیهی فیلم جدا از ماهیت بهتآور واقعهی محوریاش -که از مشخصههای جریان غالب فیلمهای به اصطلاح «اجتماعی» این روزهای سینمای ایران است- در درجهی اول چنین کارکردی در متن دارد: برای دراماتیزه کردن کشمکش قهرمان با سیستم، او را در موضع ضعف قرار میدهد. حالا حادثهی تراژیک ابتدایی نهتنها یک غافلگیری بیارزش نیست، که بهعنوان مانعی بر سر تحقق نیاز شخصیت (انتقالی به تهران) اهرم فشاری میشود بر مبارزهی او در مسیر بهدست آوردن خواستهاش (اجرای عدالت).
شکاف عظیمی وجود دارد بین واقعیت جامعهی ایران؛ و آنچه در رسانههای رسمی بازنمایی میشود و تفاوت بسیاری است میان شکلی که ایرانیان وجوه مختلف زندگی شخصی و اجتماعیشان را پیش میبرند، و حدودی که حاکمیت در قالب قانون برایشان تعیین کرده است. این را نهتنها شهروندان ساکن شهرهای کوچک و بزرگ سراسر جغرافیای کشور در تمام این سالها به شکل ضمنی و در روزمرگیشان شاهد بودهاند، که حالا و پس از رخنمایی انکارناپذیر جنبش سیاسی-اجتماعی، تقابل میل انسان ایرانی به زیست طبیعی، با چارچوبهای دستوپاگیر تحمیلی، تبدیل به فریاد کرکنندهای شده با پژواکی جهانی.
این گسل بزرگ اجتماعی-فرهنگی را سینماگر ایرانی هم بهخوبی میشناسد. سینمایی که حالا از ثبت تصاویر رهگذران خیابانها هم عاجز شده، در تمام این سالها تلاش کرده است راهی برای برقراری نسبتی میان خودش و واقعیت پیدا کند. که پیکر مشاهدات عینی را از میدان مینِ روایت مطلوب رسمی و ممیزیهای توهینآمیز ارتجاعی عبور دهد و چیزی -بعضا لاشهای- را به امنیت دریافت تماشاگر برساند. مجاورش البته همیشه جادهی هموار و امن کارگزاری مستقیم و غیرمستقیم برای کارفرمایان قدرتمند و صاحبان منابع کلان هم بوده و اتفاقا طرفداران زیادی هم داشته است! اما نهایتا دردِ امروز، دردِ تلاش برای روایت آنچه واقعا رخ داده، یا بستهبندی تکههایی از آن داخل جعبههایی که در قفسههای فروشگاه سودآور فرهنگ رسمی جا شوند، دردِ آشنایی است.
مثل تقریبا هر کار «رسمی» دیگری، فیلمسازی رسمی هم در ایرانِ این سالها با تظاهر درهمتنیده بوده است! یا میل داوطلبانه به آن (که نان دارندگاناش در روغن است!)، یا پذیرش حدی از آن بهعنوان هزینهی فعالیت قانونی، و تبدیل کردن کل فرایند خلاقانه به مبارزهای فرهنگی. یادگرفتن راه تماس با تهیهکنندهای موجه و قدرتمند؛ که دردسرهای سروکلهزدن با مراجع ذیصلاح (!) را تا حدی از دوش فیلمساز بردارد، یا زیرکی و رندی در مذاکرهی مستقیم با مسئول و ممیز. همهی اینها برای قاچاق کردن بارقههایی از حقیقت در قصه و شخصیت و درام؛ داخل اسب تروایی که فیلمنامهی سینمایی باشد! در نتیجه برای قضاوت دربارهی نتیجهی کار فیلمساز ایرانی (اگر کارش ارزش صحبت و بررسی داشته باشد) باید بسنجیم که او در این مبارزه چندجا پیروز شده و چند بار عقبنشینی کرده! خبر خوب اینکه کاظم دانشی اکثر جنگهای مهماش را برده است!
علفزار یک درام دادگاهی کلاسیک است. با قهرمانی قابلاعتماد، همدلیبرانگیز و عدالتخواه؛ که برای افشای حقیقت و احقاق حقوق قربانی مظلوم، نه مرعوب زمینهی اجتماعی ملتهب و آشوبناک وقت میشود، و نه از تهدیدات نمایندگان سیستم فاسد میترسد. او در راه پافشاری روی اصولاش، باید در چند جبهه بجنگد و در این مبارزه، از منافع شخصیاش چشم بپوشد. فیلمساز آن قدری روی اصول فیلمنامهنویسی تسلط دارد که بداند بهتر است قبل از شروع توسعهی پیرنگ اصلی، زمینهای شخصیتر برای پروتاگونیست بسازد. افتتاحیهی فیلم جدا از ماهیت بهتآور واقعهی محوریاش -که از مشخصههای جریان غالب فیلمهای به اصطلاح «اجتماعی» این روزهای سینمای ایران است- در درجهی اول چنین کارکردی در متن دارد: برای دراماتیزه کردن کشمکش قهرمان با سیستم، او را در موضع ضعف قرار میدهد. حالا حادثهی تراژیک ابتدایی نهتنها یک غافلگیری بیارزش نیست، که بهعنوان مانعی بر سر تحقق نیاز شخصیت (انتقالی به تهران) اهرم فشاری میشود بر مبارزهی او در مسیر بهدست آوردن خواستهاش (اجرای عدالت).
آخرین ویرایش:
نام موضوع : نقد و بررسی فیلم علفزار
دسته : سینما و تئاتر