. . .

نقد و بررسی نقد و بررسی فیلم تفریق

تالار سینما و تئاتر

Like crazy<3

مدیر رصد
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
رصد کننده
کاربر منتخب
کاربر نقره‌ای
کاربر ثابت
مدیر کتابدونی
- رصد
شناسه کاربر
1249
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-25
آخرین بازدید
موضوعات
449
نوشته‌ها
1,868
راه‌حل‌ها
22
پسندها
20,715
امتیازها
613

  • #1
تفریق (SUBTRACTION) فیلمی محصول ایران و به کارگردانی مانی حقیقی است. ترانه علیدوستی در نقش فرزانه و بیتا به همراه نوید محمد زاده در نقش جلال و محسن، به عنوان کاراکترهای اصلی در این فیلم رمز آلود و معمایی ایفای نقش می‌کنند. تفریق برای اولین بار در جشنواره بین‌المللی فیلم تورنتو ۲۰۲۲ به اکران درآمده.
این فیلم داستان زن و شوهری به نام فرزانه و جلال را روایت می‌کند که به وجود یک زوج از نظر ظاهری و سنی درست مثل خودشان به نام‌های بیتا و محسن پی می‌برند. اما هیچ ارتباط خونی بینشان نیست. شرایط با گذر زمان برای هر چهار نفر سخت و پیچیده می‌شود.

تغییرات پیش آمده!

این فیلم با مشکلات زیادی روبه‌رو شد. ابتدا قرار بود نقش فرزانه را پریناز ایزدیار ایفا کند. اما با عقب افتادن فیلم بر اثر شیوع کرونا و بیماری مانی حقیقی، فیلمبرداری با دیگر پروژه‌های پریناز ایزدیار تداخل داشت. در نهایت مانی حقیقی همکاری با ترانه علیدوستی را آغاز کرد. جدای از جابه جایی بازیگران، قرار بود تفریق بدون تبلیغ و سر و صدا، سال ۱۴۰۲ در ایران به اکران درآید اما با فعالیت سیاسی عوامل این فیلم، اکران تفریق در ایران ممنوع اعلام شد.

واقعیت راهش را به ذهن نمی‌یابد!

در یک کلام فیلم کسل کننده است‌! البته باید در نظر گرفت که فیلم‌های جنایی و رازآلودِ کمی در این مرز و بوم ساخته شده که کیفیت خوب و فیلمنامه‌ای قوی داشته باشند. با این که این نوع نگاه، نو به نظر می‌رسد اما باید گفت این کادر‌های روایت کننده داستان افسردگی خانواده ایرانی بسیار کلیشه‌ای شده است.
فیلمنامه سعی کرده تا حد زیادی داستان را باور پذیر رقم بزند و تا حدودی موفق بوده. چرا که این احساس همزاد پنداری با سیر اتفاقات درون خانوادگی همسو است. با این وجود وقتی هیچ تعلیقی به جز سوژه اصلی یعنی تماما مشابه یکدیگر بودن شخصیت‌ها (که مربوط به ژانر مرموز فیلم است) وارد داستان نمی‌شود، مخاطب را مجاب می‌کند تا میانه داستان بارها به چشمانش استراحت دهد.
فیلمنامه که به دست مانی حقیقی و امیررضا کوهستانی به رشته تحریر درآمده پلاتی قابل توجه دارد اما روایت به گونه‌ای پیش روی‌ می‌کند که اوج و فرود داستان عبث رقم می‌خورد. و دائما سوال‌هایی در ذهن مخاطب نقش می‌بندد که به آن‌ها جوابی داده نمی‌شود. سوال‌هایی از قبیل: چرا جلال با فرزانه صحبت نمی‌کند؟ چرا احساس به پنهان‌کاری آنقدر در کاراکتر‌ها پررنگ است؟ آیا ایده‌آل فرزانه زندگی با شخص مردسالاری مثل محسن است؟ و چرا او می‌پذیرد که به جای بیتا برای فرزند هفت ساله‌اش مادری کند؟
و بین این سوال‌ها است که در نهایت می‌فهمیم با تداعی فضای ایرانیزه هم این فیلم در ذهن ما قابل باور نخواهد بود! کدام زن بارداری که به تازگی فرزند و همسرش را از دست داده می‌پذیرد که در کنار خانواده‌ای دیگر زیست کند؟ اگر قرار بود این مسئله را به پای ژانر مرموز و جنایی تفریق بگذاریم، پس فرزانه یا نباید متوجه می‌شد که همسرش مرده و زندگی خود را ندانسته در کنار مردی که عینا شبیه همسرش هست سپری می‌کرد و یا داستان طوری رقم می‌خورد که انتخاب او را به چشم نمی‌دیدیم!

فضایی نو طبق سلیقه‌ای نو!

کارگردانی مانی حقیقی قبلا با فیلم “اژدها وارد می‌شود” اثبات کرده که مسیر خلاقانه تری را برای ساخت و پردازش فیلم انتخاب کرده است. من هم به شخصه عقیده دارم حداقل او سعی خود را به کار می‌گیرد تا ساخته‌های خود را از چنگال فیلم سازی سنتی ایرانی بیرون بکشد. اما در این فیلم به‌ خصوص نکات زیادی وجود دارد که ممکن است از اتفاق افتادنشان خنده‌تان بگیرد چرا که مسخره و باورنکردنی هستند.
از سوهان کشیدن ناخن گرفته تا انتخاب‌های دور از ذهن افراد همه و همه برای چشمان بیننده غیر قابل پذیرش است. صحنه‌ها آرام و یکنواخت و طولانی هستند. نمیدانم چرا باید دقایق زیادی را صرف تماشای ساکن یک شخص در فیلم جنایی بکنیم! و نمیدانم چرا اتفاقات آنقدر ساده رقم می‌خوردند. همانقدر ساده آدم‌ها کتک می‌خورند و همانقدر هم ساده می‌میرند!
جلوه‌های یک زندگی ساده و عصبانی و مردسالار چطور می‌تواند به یکباره به مرگ خاتمه یابد. وقتی از واژه مردسالار استفاده می‌کنم در واقع مردی را به تصویر نمیکشم که زن و بچه خود را به باد کتک می‌گیرد و از چیزی منع می‌کند. قصد تصویر کردن مردی را دارم که زورگویی به طور نهان در وجودش رخنه کرده و به طور وراثتی آموخته که باید صدایی کلفت تر داشته باشد. چنین مردی در حد آسیب روانی خانواده به کار خود ادامه می‌دهد اما به یکباره دست به چنین خشونتی که منجربه مرگ همسرش شود نمی‌زند آن هم به طور مستقیم!
پس نتیجه حرف این است که کارگردانی اثر هم تا حد زیادی مانند فیلمنامه آن غیر قابل پذیرش پیش می‌رود؛ نکات خوب انکار ناپذیری هم داشت. مانی حقیقی تلاش کرد تا دائما معضلات اجتماعی را در هر طبقه‌ای به تصویر بکشد. سکانس اول فیلم واقعا جالب توجه است. ماشین‌های گیر کرده در ترافیک که هر کدام سلایق خود را در نوع صحبت و لباس و موسیقی نمایان می‌کنند؛ و به همین سرعت هم بدون وقفه‌ای، مشکلات اجتماعی را در همین سکانس کوتاه و بدون کاتِ آغاز فیلم می‌بینیم. شاید اگر دست کارگردان باز‌تر بود، او موسیقی پس‌زمینه را حذف می‌کرد تا در روزمره ترین و آشنا ترین کادر ممکن صدای مکالمه مردم را واضح تر از درون ماشین‌ها بشنویم.

شکستن شخصیت‌های مشابه

بازیگران اصلی این فیلم نوید محمد زاده و ترانه علیدوستی که هر کدام دو نقش متفاوت را به دوش می‌کشند، توانستند خوب ظاهر شوند. به ویژه ترانه علیدوستی! او لباس دو زن کاملا متفاوت را تن می‌کند؛ و به طور همزمان از پس هر دو به خوبی برمی‌آید. علیدوستی با نمایان کردن فشار عصبی در دو جلوه متفاوت توانست دو زن را در زندگی غیر ایده‌آل‌شان با دو رویکرد متفاوت تجسم کند.
او به عنوان فرزانه، زنی که تنها و ناراحت تصور می‌شود و تا حدی هم از اختلال روانی رنج می‌برد و اکنون فرزندی را باردار است، به درستی ایفای نقش می‌کند و همچنین از پس نقش بیتا، زنی از طبقه بالاتر اجتماع (از جهت مالی)، که از مردسالاری، تندخویی، عصبانیت و بی رحم بودن همسر خود افسرده و آزرده است به خوبی برمی‌آید.
نوید محمد زاده هم دو شخصیت متفاوت را به نمایش می‌گذارد. ابتدا جلال، که به نظر می‌آید مرد خوب داستان معرفی شده است و سپس محسن که در باتلاق عصبانیت دست و پا می‌زند. با این وجود متاسفانه نوید محمد زاده بیشتر تبدیل به تیپ شده تا کاراکتری منحصر به فرد. آن نوع مکث کردن‌های لکنت وار و دهان جوابی‌های پی در پی انگار امضای کار‌های او است. که در این فیلم هم مانند دیگر آثارش کاراکتر او این ویژگی‌ها را دارد.
به بقیه بازیگران که نقش کوتاهی دارند نمیپردازم اما باید گفت که فرهام عزیزی به عنوان فرزند محسن و بیتا به خوبی درخشیده. بازیگران کودک کمی را دیده‌ام که به طور باورکردنی احساساتشان را درست و به جا و طبیعی نسبت به خانواده‌شان در فیلم‌ها بروز بدهند. او بسیار طبیعی و خالص تر نسبت به دیگر‌ نقش‌های فرعی مثل اسماعیل پوررضا و علی باقری با سال‌ها تجربه، بازی خود را به عنوان پسری آسیب دیده در خانواده‌ای کم توجه که درست کنار او دعوا می‌کنند و به خواسته‌هایش توجهی نمی‌کنند به نمایش گذاشت.
اما نکته قابل توجه در این فیلم پرداختن به زنانگی است. در دو تیپ و کاراکتر مختلف دائما شاهد بی‌توجهی یا بد توجهی مردان به همسرانشان هستیم. این فیلم از این جهت که سازندگان اساس فیلم تفریق را در لفافه بر نشان دادن تخریب تفکر و منع آزادی زنان گذاشته‌اند قابل ستایش است. چرا که پرداختن به مسائل این چنینی آن هم در قابی روزمره و قابل لمس حس نوع دوستی یا بینش عمیق تری را در مخاطب زنده می کند.
در این فیلم، محسن شخصیتی از مرد را به ما نشان می‌دهد که برای هیچ کدام از عملکرد‌هایش دلیل جویی منطقی نمی‌کند و دائما از بالا به هر چیزی در جهان نگاه می‌کند حتی خانواده‌اش. او با بروز احساسات خود به طور تشدید شده‌ای سعی دارد که با شیوه تهدید زمین و زمان را قانع کند. و در مباحثه با همسرش هم به همین روش پیش می‌رود.
جلال با این که انسانی خون سرد تر است و کاملا با نوع رفتار محسن در تضاد است اما او هم از آن طرف بوم می‌افتد. یعنی درست است که او کارها را با داد و فریاد پیش نمی‌برد اما هیچ حرفی نمی‌زند و خود را از هر مسئله بحرانی جدا می‌کند البته که او با این کار به خوبی نشان می‌دهد که در قبال همسرش ابدا مسئولیت پذیر نیست.
بین بیتا و فرزانه هم شرایط به همین گونه پیش می‌رود. این دو هزاران تفاوت دارند اما هر دو زن در رابطه مشترکشان زخم‌های مشابهی دارند که فقط جنس این درد‌ها فرق دارد. هر دو نمود بارز زنانی شکست خورده و خم شده در زیر رگبار نگاه‌های اشتباه جامعه مردسالاری هستند که از درک آن‌ها عاجزند.
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 2, کاربران: 0, مهمان‌ها: 2)

بالا پایین