سلام نویسندهی عزیز، یک نکتهی خیلی مهمی رو لازمه بدونی و
اون هم اینه که در فرایند
رصد، طراحی،نقد،ویراستاری،کپیست،
و ... اگر ایرادی میبینی همون زمان به تیم مربوطه اطلاع بده. بعد از تایید شدن، هیچ تغییری در مرحلهی قبل داده نمیشه.
نام اثر: رمان ژرفای جنون
نویسنده: ...A.m
ژانر: معمایی، تراژدی
خلاصهی رمان:
در گوشهای از این دنیای پرهیاهو، مردی خسته از نابسامانی روزگار و قلبی که به ناچار برای زنده ماندن میتپد، زندگی میکند.
ناآرامی زندگیاش زمانی آغاز شد که آن اتفاق شوم رخ داد؛ اتفاقی که ویرانگر آرزوهایش شد!
همهچیز به یکباره تغییر کرد؛ حتی خودش!
زخم خوردهی مجسمههایی به نام انسان...
خسته از آدمکهای ساختگی...
خسته از حرفهای جا مانده در سینه...
زندگیاش یک معمای پیچ در پیچ شده بود؛ معمای مجهولی که تنها به دست یک نفر حل میشد، و آن یک نفر...
غافل از همهچیز به دیواری پوشالی مشت میزد، بدون آنکه تصویر پرتگاه هولناک پشت سرش را ببیند؛ پرتگاهی که هر از چند گاهی به او نزدیکتر میشد تا او را در آغوش گیرد.
مقدمه رمان:
گاهی در زندگی گیج میشوی. برای رسیدن به حقیقت دنیایت را میسوزانی؛ غافل از اینکه حقیقت، همان آتش حریصی است که کمر به سوزاندن خودت و دنیایت بسته! یا که دیوار غروری را تخریب میکنی غافل از اینکه حقیقت با گشودن یک در هم هویدا میشود.
و همهچیز را میدهی تا شاید با رسیدن به حقیقت آرام شوی؛ اما حقیقت چیزی جز یک آتش نیست که روی خاکسترهایت جولان میدهد! آتش درونت، اکسیژنی میخواهد تا شعلهور شود. حریص میشوی! دور برمیداری و خود را نشان میدهی. این تویی که حکمرانی میکنی بر نیازهایت و قوی میشوی با باورهایت.
دیواری میکشی در گرداگرد قلبت. این تویی که پادشاهی میکنی!
عنوان:
من برای توضیح نام ژرفای جنون میتوانم بگویم نویسنده با این نام به عمق فاجعه اشاره کرده است. به عمق جنون. و درواقع متن رمان نیز این چنین است و عمق فاجعه در اثر یک اتفاق را بیان میکند. نام خوبیست و با محتوان همخوانی دارد. اما نویسنده میتوانست از یک نام کلیدی و بهتری استفاده کند. نام کلیدی چیست؟ نامی رمزی و کوتاه که معنای بلندی دارد . یعنی به طور غیرمستقیم و استعاره یک نام انتخاب میکنیم، نامی که واضح نباشد اما جذاب باشد. مثل پرتگاهی نامرئی، خلع مسیر.
البته به عهده نویسنده است که نام را تغییر دهد یا خیر، چون نام رمان ایشان نیز مشکلی ندارد.
ژانر:
این رمان دارای دو ژانر تراژدی و معمایی بود. به صورت کاملا واضح میتوانیم معما...
عنوان:
من برای توضیح نام ژرفای جنون میتوانم بگویم نویسنده با این نام به عمق فاجعه اشاره کرده است. به عمق جنون. و درواقع متن رمان نیز این چنین است و عمق فاجعه در اثر یک اتفاق را بیان میکند. نام خوبیست و با محتوان همخوانی دارد. اما نویسنده میتوانست از یک نام کلیدی و بهتری استفاده کند. نام کلیدی چیست؟ نامی رمزی و کوتاه که معنای بلندی دارد . یعنی به طور غیرمستقیم و استعاره یک نام انتخاب میکنیم، نامی که واضح نباشد اما جذاب باشد. مثل پرتگاهی نامرئی، خلع مسیر.
البته به عهده نویسنده است که نام را تغییر دهد یا خیر، چون نام رمان ایشان نیز مشکلی ندارد.
ژانر:
این رمان دارای دو ژانر تراژدی و معمایی بود. به صورت کاملا واضح میتوانیم معما را در تک تک خطوط بیابیم چون بیشتر مطالب مجهول است ، بسیاری از اتفاقاتی که افتاده مجهول است و حتی ارتباط افراد با برخی چیزها. پس ژانر معمایی به خوبی انتخاب شده است. ژانر بعدی تراژدی است. ماهان شخصیت رمان به دلیل حادثهای که رخ داده بود، بسیار ناراحت است و این غم در سراسر رمان پخش شده. تمام شخصیتها آشفته است و تمام این تراژدیها از یک اتفاق در گذشته آغاز میشود. به صورت کلی ژانر تراژدی و معمایی درست است و نویسنده به خوبی آنها را در رمان نشان داده. در بخش هایی، راجب دختری چیزی بیان شده است. احساس سامیار به دختری که (قبلا گویا دختر به او صدمه زده) و ماهانی که گاه یاد دختری میافتد. البته ژانر عاشقانه چندان واضح و ملموس نیست و بین ژانرهای فرعی قرار میگیرد اما اگر قرار است این احساس و توجه و فکر کردن ادامه پیدا کند، عاشقانه نیز باید اضافه شود.
خلاصه: نویسنده خلاصهای با استفاده از تشبیه و جان بخشی نوشته بود. متن به صورت کلی از حادثه و اتفاقی در گذشته خبر میداد، اتفاقی که بسیاری از چیزها را تغییر داد و انسانی شکست و از نوع ساخت. منشا اصلی این رمان همان اتفاقیست که در روز شومی آغاز شد و همه چیز را همراه با خود بلعید. و گویی کلید ماجرا در دست شخصیست اما آن شخص کیست؟ چگونه این معماها حل خواهد شد؟
خلاصه نه تنها بسیار زیبا نوشته شده بود بلکه اطلاعات کافی به خواننده میداد و همچنین بزرگترین امتیاز خلاصه در گنگ بودن آن است این باعث کنجکاوی خواننده و ترغیب او به خواندن رمان میشود.
مقدمه:
در مقدمه سخن از حقیقت به میان آمده است و مفهوم کلی آن اینست که(حقیقت اینجاست نیازی نیست جای دیگری را برای یافتنش پیدا کنی حقیقت همین جاست ) درواقع شخصیت داستان هرکاری میکند تا حقیقت را پیدا کند اما اشتباه میکند چون برای پیدا کردن حقیقت نیاز نیست جای دوری برود
مقدمه فوق العاده عالی بود. بسیار معمایی و کنایه ای به ویژه استفاده از آرایه ها این مقدمه را دلنشین ساخته بودند و خواننده را به فکر واردا میکنند.
جلد: رنگ جلد با حالت تراژدی رمان همخوانی خوبی دارد و فضای رمان را خوب نشان میدهد. در تصویر جدا شدن تکهای از وجود فرد را میبینم که به حالت غبار در میآید ، میتوان اینطور تعبیرش کرد که آن اتفاق، باعث جدایی پارهای از وجود ماهان شد و او را تغییر داد. این ماجرا ماهان را تکه تکه کرد و دستی که در تصویر موجود است، دست همان انسانهایست که در آن ماجرا نقش داشتند و مسبب این اتفاق شدهاند.
جلد کاملا مناسب و عالی بود
توصیف مکان و چهره: نویسنده در رمان خود به مکان توجهی نشان نداده است و ما تصویری از شرکت، یا خانه و جاهای دیگر را نداریم. و هیچ دیدی به ما داده نشده است که بر اساس آن تصویر سازی کنیم. همچنین چهره افراد نیز توصیف نشده است و نمیدانیم چهره ماهان و سامیار و امیر و دیگر شخصیتها چطور است. نویسنده در زمینه توصیف کوتاهی کرده است و به این مورد توجه چندانی نشان نداده است بنابراین نسبت به رمان نمیتوانیم تصویرسازی داشته باشیم و نویسنده برای قوی تر شدن رمان حتما باید این نکته را هم مدنظر داشته باشد.
توصیف حالات:
نشان دادن حالات در رمان به معنای این است که بین احساس شخصیت و محیط ارتباطی ایجاد کنیم تا به این حال و هوا و احساس دامن بزنیم. برای مثال میتوان به این متن اشاره کرد.
حالم غریب بود طوری که دیگر نمیشد وصفش کرد. قلبم مچاله شده بود و کلاغها نیز حالم را خوب میدانستند ، بالای سرم چرخ میزدند و به خاطر غم قلبم فریاد میکشیدند. باد میوزید و غمم را به کل عالم خبر میداد. چتر را روی زمین انداختم و سرم را بالا گرفتم. باران میبارید و حال بدم را تشدید میکرد. گویی تک تک ناراحتی و غمم را درون این قطرات میتوانستم بیایم.
(اینجا نویسنده (یعنی من) بین محیط و احساس فرد ارتباط ایجاد کرده است تا این احساس را بیشتر نشان دهد و واقعی تر و ملموس تر به نظر برسد. اما در رمان ژرفای جنون نویسنده چنین کاری انجام نداده است و حالاتی دیده نمی شود. این احساس با محیط گره نخورده است. بنابراین نویسنده باید روی این مورد کار کند و بی شک به دلیل قلم توانا حتما می تواند ضعف ها را به قوت تبدیل کند
شخصیت پردازی:
به دلیل اینکه رمان ژانری معمایی دارد، شخصیت افراد رمان هم کاملا معلوم و واضح نیست و برخی از آنها همچو امیر شخصیتی مجهول هستند. البته با رفتار سامیار و ماهان نیز نتوانستیم به خوبی آشنا شویم . تا اینجا میتوان گفت سامیار شخصیت شوخ طبح و با نشاطی دارد و اما سختی ای که کشیده را نمایان نمیکند.
پس شناخت ما به صورت سطحی راجب سامیار است و دیگر شخصیت ها را خوب نمیشناسیم. چون رمان حالت معمایی دارد میتوانیم کم کم به سوی شناخت شخصیتها گام برداریم اما فعلا شخصیت آنها مجهول است.
ایده پردازی:
ایده رمان به صورت کامل حول اتفاقی بسیار بزرگ میچرخد اتفاقی که همه چیز را دگرگون ساخت. و شخصیت رمان شخص اشتباهی را مقصر میداند. مشخص نیست قرار است چه شود و به کجا برسد این رمان به دلیل معمایی بودن ایده را کاملا واضح نشان نداده است اما همین که این اتفاقات در رمان خواننده را به فکر وادار میکنند ایده را پیچیده و جالب میکند.
اما نویسنده به صورت آرام پازل را کم کم حل میکند اما فعلا درحال پیدا کردن اجزای پازل است. ایده جذاب و زیباییست و به دلیل بار فکری داشتن، میتوان نمره مثبت را به آن داد.
سیر رمان: نویسنده در زمینه توجه به توصیفات و حالات سیر تندی پیش گرفته بود و به آنها توجهی نداشت همچنین شخصیت اخلاقی و رفتاری را هم مشخص نکرد . فقط به بیان اتفاقات و معما ها پرداخت و میتوان گفت این رمان سیر تندی داشت و بهتر است نویسنده سیر متعادل را در پیش بگیرد.
دیالوگ و مونولوگ: نویسنده به دلیل قلم قوی خود مونولگها را خوب نوشته است. چیزهایی که مونولوگ را جذاب و زیبا میکنند، توصیفات، حالات، فضا، شخصیت پردازی، خود ماجرا، و... است. اگر تمام اینها به خوبی مشخص شده باشند مونولگ بسیار زیبا میشود البته از طرفی اگر همه اینها رعایت شود اما نویسنده قلم سطحی و ضعیفی داشته باشد باز نمیتوان با مونولوگ قوی همراه شد. نویسنده به دلیل کوتاهی در برخی جاها مونولوگ را اندکی ضعیف کرده است اما قلم زیبا و قدرتمندش سرپوشی بر روی ایرادات بوده و میتوان گفت مونولوگ خوبی داشتند اما اگر روی تاثیر گذاری متون هم کار کنند صددرصد بهتر از این خواهد شد.
دیالوگ باید ماندگار باشد. یعنی دیالوگهایی که از یاد نروند. معمولا دیالوگهایی که کنایهای باشند و به چیز بزرگی اشاره کنند دیالوگ قوی هستند مثلا
- خوبی؟
- نه.
این دیالوگی ساده بود .
- خوبی؟
- بستگی داره تعریفمون از خوب چی باشه. خوب جسمانی خوب روحی. خوب معنای خیلی زیادی داره. منظورت کدوم خوبه؟
و این دیالوگی عمیق.
و یا دیالوگهایی که سرپوشی عمیق دارند.
- روزگار بدیه.
- آره خیلی .
و دیالوگ بعدی.
- روزگار بدیه.
- نه شاید بشه گفت بازیگران عرصه روزگار آدمای بدی هستن. خوب بازی میکنن ولی تو نقش بدی بازی میکنن.
(حال اگر دیالوگ نویسنده مورد بررسی قرار بگیرد میتوان گفت قوی و ماندگار نبود. دیالوگهایی عادی و سطحی . نویسنده میتواند با استفاده از سخنان پیچیدهتر دیالوگ زیبایی بسازد که البته به رمان پیچیده دیالوگ پیچیدهای هم صددرصد میآید.
زاویه دید: نویسنده برای بیان اتفاقات رمان از راوی استفاده کرده است که این بهترین انتخاب برای چنین رمان معمایی بود. چون راوی با توجه به دیدگاه همه ماجرا را بررسی و بیان میکند و این انتخاب کاملا هوشمندانه بود.
نثر رمان: رمان نثری ادبی داشت و با توجه به قلم نویسنده این نثر کاملا مناسب رمان بوده است و این نثر در تمام پارتها بدون تغییر ادامه یافته است.
حالت کلی:
در حالت کلی نویسنده آنقدر عمیق و پیچیده رمان را نوشته که ساعت ها خواننده را به فکر وا میدارد و این یک امتیاز خوب است. قلم نویسنده زیبا و پر بار است و توانسته با قلم خوب رمان خوبی نیز بنویسد
ایراداتی در زمینه توصیفات و حالات و... بود که پیش تر بیان کردیم و در آن زمینه سیر بسیار تند بود و آنها تاثیرگذاری متن را کاهش داده بودند
اما اگر از تمام چیزها بگذریم این رمان صددرصد به دلیل عمیق بودنش امتیاز بالایی را مال خود میکند. و دقیقا مانند فیلمها به کل رمان و شخصیت و اتفاقات اشاره داشته است و همه چیز را تحت کنترل خود میگرفت.
قلم در دست بگیریم تا شاید
جهانی همچو درخت از داخل خطوط ورق رشد کند و پربار شو
قلمتان سرسبز