انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
متفرقه آموزش نویسندگی
قدرت گزین گویه | از کنفسیوس تا توییتر
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ARA.O.O" data-source="post: 50472" data-attributes="member: 300"><p><strong>آناتومی گزینگویه</strong></p><p></p><p>افوریسم توازنی بین ژرفا و صلابت محتوا و برجستگی و زندگی صورت ایجاد میکند. اظهار نظر کجوکوله و رندانهای است دربارهی حقیقت زندگی به اختصار. مثل ضربالمثل شعار و پند میدهد، اما رندی و زیرکی و خلاقیت آن بیشتر است. گویندهٔ ضربالمثل شناخته نیست در صورتی که گویندهٔ افوریسم مشخص است. ضربالمثل از فرهنگ عامه سرچشمه میگیرد و افوریسم از فرهنگ خواص و نخبگان. معمولا هدف ضربالمثل آموزش اخلاقیات است، در صورتی که هدف افوریسم الزاما اخلاقی نیست، اگر هم باشد به صورت منفی، طعنهآمیز و وارونه است.</p><p></p><p>بعضی افوریسمها یا بسیار به «نقیضهٔ تضمین» به قول مرحوم اخوان نزدیک هستند یا خود آن هستند. یعنی تضمین کلمات قصار معروف در امور جدی و در امور غیر جدی به قصد هزل یا طنز بالاخص در نقل «کلمات معروف در زهد و پاکی به نقیضههایی در رندی و بی پروایی، یا نقل ایمانیات به موضوع کفریات یا استفاده و استخدام سخنان مشهور پرهیزکارانه و کلمات قصار پندآمیز و اصحاب تقوی و پرهیز برای موضوع ضد آن در معانی قلاشی و تردامنی و بیباکی و قسعلیهذا که خواننده و شنونده آشنا به کلام از تضاد معنی اصل با محل ثانوی آن در نقیضه، پدرسوختهوار لذت لوندانه و شیطنتآمیز میبرد یا اگر خیلی جدی و خشک باشد خشمگین میشود و از کوره در میرود و این خشم و خوشی طبعاً هرچه بیشتر باشد، نشانهٔ آن است که توفیق گویندهٔ نقیضه بیشتر است.» (مهدی اخوان ثالث از کتاب نقیضه و نقیضهسازان به کوشش ولی الله درودیان انتشارات زمستان ص ۶۳ -۱۶۲)</p><p></p><p>طرفه این که در عین حالی که به افوریسم اعتقاد نداریم از آن لذت میبریم. از بارقهٔ بصیرتی که دربارهی موضوع مهمی جواب کاملی به ما میدهد محظوظ میشویم. تناقض افوریسم در این جاست.</p><p></p><p> </p><p></p><p>افوریسم دارای چهار خصیصه است:</p><p></p><p>۱. مثل ضربالمثل متناقض است. ( دوری و دوستی، ازدل برود هر آنچه از دیده برفت)</p><p></p><p>اگر آپیکتتوس، پاسکال و نیچه تفکرات خود را به صورت نظاممند و بلاتناقض بیان کرده بودند، آثارشان از خاطرهها میرفت.</p><p></p><p>۲. تاثیرگذار است. در چند کلمه یا حداکثر چند جمله میتواند بیش از یک رمان اجتماعی سه جلدی متظاهران را رسوا کند.</p><p></p><p>۳. طنزآمیز است. اصلا طنز جزء ذات آن است.</p><p></p><p>۴. الزاما اخلاقی نیست.</p><p></p><p> </p><p></p><p>افوریسم خاص فرهنگ و ادب غرب نیست. سوای آثار عبید زاکانی که منبع منحصربهفردی در این زمینه است در آثار دیگر شعرا و نویسندگان به صورت پراکنده به افوریسمهایی بر میخوریم.</p><p></p><p>از انوری و حافظ و سعدی و سنایی گرفته تا ابوالعلاء معری، ابو اسحاق، صائب تبریزی، قائم مقام فراهانی، ایرج میرزا، ملکالشعرای بهار، دهخدا، صادق هدایت…</p><p></p><p>«فقیه مدرسه دی م×س×ت بود و فتوی داد که می حرام ولی به ز مال اوقاف است»</p><p></p><p>حافظ</p><p></p><p>«جهان دیده بسیار گوید دروغ»</p><p></p><p>سعدی</p><p></p><p>«قوادی به از قاضیگریست»</p><p></p><p>تاریخ بیهقی</p><p></p><p>«سعدیا عشق نیامیزد و عفت با هم نتوان کرد نهان صوت دهل زیر گلیم»</p><p></p><p>سعدی</p><p></p><p> </p><p></p><p>با بررسی افوریسمهای فارسی و اروپایی به همگانیهایی برمیخوریم. این همگانیها عبارتند از صنایع لفظی و معنوی مشابه که آنها را در زیر بر میشماریم.</p><p></p><p>باید توجه داشت که بعضی متضمن دو یا چند آرایهٔ لفظی یا معنوی هستند.</p><p></p><p>تضمین (quotation)، گروتسک (grotesque)، استعارهٔ عنادیه (oxymoron)، تناقض صوری (paradox)، نیمگفته (understatement)، تلمیح (allusion)، تعریف (definition)، طباق (antithesis)، تشبیه (simile) ، استعاره(metaphor)، تهکم (irony)، جناس(pun)، تلویح (implication/indirection)، نقیضه (parody)، ایهام (amphiboly).</p><p></p><p> </p><p></p><p><strong>گزینگویه و سایر کوتاهگفتارها</strong></p><p></p><p>غیر از گزینگویه (aphorism)، فرمهای ادبی کوتاه دیگری هم وجود دارند. این کوتاهگفتارها نامهای گوناگونی دارند: گنوم (gnōmē)، مثل (paroimia)، ضربالمثل (proverb)، فراگفت (sententia)، حکم (precept)، قاعده اخلاقی (maxim)، پند و رهنمود (commonplace)، امثالوحکم (adage)، لطیفه (epigram)، گفتار موجز (apothegm)، کلمه قصار (apothegm) و… که معانی آنها در زبانهای مختلف و دورههای تاریخی متفاوت است و گاهی با هم همپوشانیهایی دارند.</p><p></p><p> </p><p></p><p>گزینگویهها (aphorisms) «عموما حقایق پذیرفته شده» نیستند، بلکه آنها اغلب گزارههایی معماگونه هستند که عرف را به چالش میکشند.</p><p></p><p>آنچه «عموما حقایق پذیرفته شده» هستند باید به شکل صحیحتر ضربالمثل (proverb) یا فراگفت (sententia) نامیده شود و معمولا گویندهٔ آنها گمنام است. بنابراین «هیچ کجا خانه نمیشود» یک ضربالمثل است در حالیکه جملهٔ «قفسی به دنبال پرنده میگشت» از کافکا ضربالمثل نیست. در مقابل هر ضربالمثلی همیشه یک ضربالمثل معادل یا مخالف میتوان یافت: «دوری و دوستی»، «از دل برود هر آنچه از دیده برفت» در مقابل «مهجوری قلب را مشتاقتر میکند»</p><p></p><p> </p><p></p><p>لطیفه یا هجو (Epigram) حاوی مطلبی هوشمندانه با پیچوتابی نیشدار است و مربوط به بذلهگوهای بزرگی همچون الکساندر پوپ یا اسکار وایلد است.</p><p></p><p> </p><p></p><p>رهنمود (maxim) معمولا یک دستورالعمل اخلاقی پرمغز و موثر است، مانند همانهایی که بر سر در معبد دلفی حک شدهاند مانند «یا همه یا هیچ» یا «خودت را بشناس». رهنمودهای لاورشفوکو هر چند بیشتر بازتابی از طبیعت انسانی هستند تا تجویزهایی برای چگونه زیستن، «ذهنهای متوسط معمولا آنچه را درک نمیکنند محکوم میکنند.» برای کانت رهنمودها راهی برای رسیدن به متافیزیک فرض شده بود «فقط بر مبنای رهنمودها عمل کن چرا که اینگونه میتوانند یک قانون جهانی شود.» در حالی که فیلسوفان آلمانی در رهنمودهایشان به طور مطلق شما را امر یا نهی میکنند، فیلسوفهای اخلاقی فرانسوی عاشق استثناها هستند؛ «اغلب اوقات»، «بیشتر آدمها»، «افراد اندکی»، «معمولا» از کلمههای مورد علاقه آنهاست.</p><p></p><p> </p><p></p><p>اگر انواع مختلف کوتاهگفتارها را روی یک طیف تصور کنیم میبینیم که ضربالمثلها، خِردهای عامیانه، بذلهگوییها و جوکهای بامزه به نهایت بیمزگی و ابتذال نزدیکند؛ رهنمودها و لطایف جایی در میانهاند؛ گزینگویهها جایی نزدیک گفتارهای فلسفی و الهی در آن سوی طیف قرار دارند. کوتاهگفتارهای ابتدای طیف به راحتی درک میشوند، مانند «مهجوری قلب را مشتاقتر میکند» و آنها که در میانهٔ طیفاند، کلام موجز تند و تیز هستند، مانند «یک خطای تقریبا جهانی عاشقان، شکست در درک این است که آنها دیگر دوست داشته نمیشوند» لاروشفوکو.</p><p></p><p>البته این دستهبندی شناور است. برای مثال ضربالمثلهای عامیانه در برخی فرهنگها با اینکه موجز هستند، اما قدرتهای جادویی دارند.</p><p></p><p>برعکس گزینگویههایی هم وجود دارند که کاملا بلورین و شفافند و درجا فهمیده میشوند و شوخ طبعی آنها در بیان واضحات است.</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ARA.O.O, post: 50472, member: 300"] [B]آناتومی گزینگویه[/B] افوریسم توازنی بین ژرفا و صلابت محتوا و برجستگی و زندگی صورت ایجاد میکند. اظهار نظر کجوکوله و رندانهای است دربارهی حقیقت زندگی به اختصار. مثل ضربالمثل شعار و پند میدهد، اما رندی و زیرکی و خلاقیت آن بیشتر است. گویندهٔ ضربالمثل شناخته نیست در صورتی که گویندهٔ افوریسم مشخص است. ضربالمثل از فرهنگ عامه سرچشمه میگیرد و افوریسم از فرهنگ خواص و نخبگان. معمولا هدف ضربالمثل آموزش اخلاقیات است، در صورتی که هدف افوریسم الزاما اخلاقی نیست، اگر هم باشد به صورت منفی، طعنهآمیز و وارونه است. بعضی افوریسمها یا بسیار به «نقیضهٔ تضمین» به قول مرحوم اخوان نزدیک هستند یا خود آن هستند. یعنی تضمین کلمات قصار معروف در امور جدی و در امور غیر جدی به قصد هزل یا طنز بالاخص در نقل «کلمات معروف در زهد و پاکی به نقیضههایی در رندی و بی پروایی، یا نقل ایمانیات به موضوع کفریات یا استفاده و استخدام سخنان مشهور پرهیزکارانه و کلمات قصار پندآمیز و اصحاب تقوی و پرهیز برای موضوع ضد آن در معانی قلاشی و تردامنی و بیباکی و قسعلیهذا که خواننده و شنونده آشنا به کلام از تضاد معنی اصل با محل ثانوی آن در نقیضه، پدرسوختهوار لذت لوندانه و شیطنتآمیز میبرد یا اگر خیلی جدی و خشک باشد خشمگین میشود و از کوره در میرود و این خشم و خوشی طبعاً هرچه بیشتر باشد، نشانهٔ آن است که توفیق گویندهٔ نقیضه بیشتر است.» (مهدی اخوان ثالث از کتاب نقیضه و نقیضهسازان به کوشش ولی الله درودیان انتشارات زمستان ص ۶۳ -۱۶۲) طرفه این که در عین حالی که به افوریسم اعتقاد نداریم از آن لذت میبریم. از بارقهٔ بصیرتی که دربارهی موضوع مهمی جواب کاملی به ما میدهد محظوظ میشویم. تناقض افوریسم در این جاست. افوریسم دارای چهار خصیصه است: ۱. مثل ضربالمثل متناقض است. ( دوری و دوستی، ازدل برود هر آنچه از دیده برفت) اگر آپیکتتوس، پاسکال و نیچه تفکرات خود را به صورت نظاممند و بلاتناقض بیان کرده بودند، آثارشان از خاطرهها میرفت. ۲. تاثیرگذار است. در چند کلمه یا حداکثر چند جمله میتواند بیش از یک رمان اجتماعی سه جلدی متظاهران را رسوا کند. ۳. طنزآمیز است. اصلا طنز جزء ذات آن است. ۴. الزاما اخلاقی نیست. افوریسم خاص فرهنگ و ادب غرب نیست. سوای آثار عبید زاکانی که منبع منحصربهفردی در این زمینه است در آثار دیگر شعرا و نویسندگان به صورت پراکنده به افوریسمهایی بر میخوریم. از انوری و حافظ و سعدی و سنایی گرفته تا ابوالعلاء معری، ابو اسحاق، صائب تبریزی، قائم مقام فراهانی، ایرج میرزا، ملکالشعرای بهار، دهخدا، صادق هدایت… «فقیه مدرسه دی م×س×ت بود و فتوی داد که می حرام ولی به ز مال اوقاف است» حافظ «جهان دیده بسیار گوید دروغ» سعدی «قوادی به از قاضیگریست» تاریخ بیهقی «سعدیا عشق نیامیزد و عفت با هم نتوان کرد نهان صوت دهل زیر گلیم» سعدی با بررسی افوریسمهای فارسی و اروپایی به همگانیهایی برمیخوریم. این همگانیها عبارتند از صنایع لفظی و معنوی مشابه که آنها را در زیر بر میشماریم. باید توجه داشت که بعضی متضمن دو یا چند آرایهٔ لفظی یا معنوی هستند. تضمین (quotation)، گروتسک (grotesque)، استعارهٔ عنادیه (oxymoron)، تناقض صوری (paradox)، نیمگفته (understatement)، تلمیح (allusion)، تعریف (definition)، طباق (antithesis)، تشبیه (simile) ، استعاره(metaphor)، تهکم (irony)، جناس(pun)، تلویح (implication/indirection)، نقیضه (parody)، ایهام (amphiboly). [B]گزینگویه و سایر کوتاهگفتارها[/B] غیر از گزینگویه (aphorism)، فرمهای ادبی کوتاه دیگری هم وجود دارند. این کوتاهگفتارها نامهای گوناگونی دارند: گنوم (gnōmē)، مثل (paroimia)، ضربالمثل (proverb)، فراگفت (sententia)، حکم (precept)، قاعده اخلاقی (maxim)، پند و رهنمود (commonplace)، امثالوحکم (adage)، لطیفه (epigram)، گفتار موجز (apothegm)، کلمه قصار (apothegm) و… که معانی آنها در زبانهای مختلف و دورههای تاریخی متفاوت است و گاهی با هم همپوشانیهایی دارند. گزینگویهها (aphorisms) «عموما حقایق پذیرفته شده» نیستند، بلکه آنها اغلب گزارههایی معماگونه هستند که عرف را به چالش میکشند. آنچه «عموما حقایق پذیرفته شده» هستند باید به شکل صحیحتر ضربالمثل (proverb) یا فراگفت (sententia) نامیده شود و معمولا گویندهٔ آنها گمنام است. بنابراین «هیچ کجا خانه نمیشود» یک ضربالمثل است در حالیکه جملهٔ «قفسی به دنبال پرنده میگشت» از کافکا ضربالمثل نیست. در مقابل هر ضربالمثلی همیشه یک ضربالمثل معادل یا مخالف میتوان یافت: «دوری و دوستی»، «از دل برود هر آنچه از دیده برفت» در مقابل «مهجوری قلب را مشتاقتر میکند» لطیفه یا هجو (Epigram) حاوی مطلبی هوشمندانه با پیچوتابی نیشدار است و مربوط به بذلهگوهای بزرگی همچون الکساندر پوپ یا اسکار وایلد است. رهنمود (maxim) معمولا یک دستورالعمل اخلاقی پرمغز و موثر است، مانند همانهایی که بر سر در معبد دلفی حک شدهاند مانند «یا همه یا هیچ» یا «خودت را بشناس». رهنمودهای لاورشفوکو هر چند بیشتر بازتابی از طبیعت انسانی هستند تا تجویزهایی برای چگونه زیستن، «ذهنهای متوسط معمولا آنچه را درک نمیکنند محکوم میکنند.» برای کانت رهنمودها راهی برای رسیدن به متافیزیک فرض شده بود «فقط بر مبنای رهنمودها عمل کن چرا که اینگونه میتوانند یک قانون جهانی شود.» در حالی که فیلسوفان آلمانی در رهنمودهایشان به طور مطلق شما را امر یا نهی میکنند، فیلسوفهای اخلاقی فرانسوی عاشق استثناها هستند؛ «اغلب اوقات»، «بیشتر آدمها»، «افراد اندکی»، «معمولا» از کلمههای مورد علاقه آنهاست. اگر انواع مختلف کوتاهگفتارها را روی یک طیف تصور کنیم میبینیم که ضربالمثلها، خِردهای عامیانه، بذلهگوییها و جوکهای بامزه به نهایت بیمزگی و ابتذال نزدیکند؛ رهنمودها و لطایف جایی در میانهاند؛ گزینگویهها جایی نزدیک گفتارهای فلسفی و الهی در آن سوی طیف قرار دارند. کوتاهگفتارهای ابتدای طیف به راحتی درک میشوند، مانند «مهجوری قلب را مشتاقتر میکند» و آنها که در میانهٔ طیفاند، کلام موجز تند و تیز هستند، مانند «یک خطای تقریبا جهانی عاشقان، شکست در درک این است که آنها دیگر دوست داشته نمیشوند» لاروشفوکو. البته این دستهبندی شناور است. برای مثال ضربالمثلهای عامیانه در برخی فرهنگها با اینکه موجز هستند، اما قدرتهای جادویی دارند. برعکس گزینگویههایی هم وجود دارند که کاملا بلورین و شفافند و درجا فهمیده میشوند و شوخ طبعی آنها در بیان واضحات است. [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
متفرقه آموزش نویسندگی
قدرت گزین گویه | از کنفسیوس تا توییتر
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین