انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
متفرقه آموزش نویسندگی
سوژه های رمانی
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="Thumbelina" data-source="post: 124873" data-attributes="member: 3925"><p>این قسمت:شروع!😊😎</p><p> راجع به شروع رمان می خوام بنویسم.شروعایی که خیلی رو مخه!رو مُـــخ!</p><p>نمیدونم چرا؛ولی انگاری خز نویسامون علاقه ی زیادی به دیدن نتیجه ی کنکور دارن.نه؟!</p><p>با اطمینان می تونم بگم یه همچین شروعایی رو دیدین:</p><p>بسمه الله الرحمن الرحیم.خدایا خداوندا!امیدم به توعه!اینو می گه و میره تو سایت.قلبش تند تند می زنه.و یِهو می بینه که چـــی؟!😁 رشته ی فلان در دانشگـاه تهران قبول شده😮!حالا ما جون می کنیم دوسال درس می خونیم از گوشی و تلوزیون و صد کوفت و زهرمار دیگه دل می کنیم که حداقل دانشگاه آزادرو قبول شیم!از هیچی که بهتره 😁</p><p>حالا این یه بار اومده تو اتاقش داشته راه می رفته حس کرده یه چی زیر پاشه.نگاه کرده دیده اوا مامانش اینا😄این که کتابشه!کتابو از زیر پاش برداشته گرفته دستش.این تنها دفعه ای بود که کتاب گرفته دستش می فهمی؟!💆</p><p>بگذریم...این دانشگاه تهران قبول می شه(جهت اطلاع بگم با بی اِف اِفِشا!)اینا میرن دانشگاهو بقیش بماند.</p><p>شما هم تونستید پایان رمـان رو حدس بزنید نه؟!والا آخرش یا با استاد/هم دانشگاهی هشت پکش که قبلانم خیلی باهاش لج بوده میرن زیر یه سقف و پنج تا بچه قد و نیم قد تحویل جامعه میدن.یه نوع شروعیم هست که حداقل برای من خیلی رو مخه!:</p><p>وی وی این دختررو ببین چینقَده جِگره!چشمای تیله ای که با هر لباسی ست می شه(خیلی هم درشت و مامانیه)مماخ خدادای عملی لبای خوشگل قلوه ای پوست خوشگل و سفید و موهای فندقی تا کمر.بوچی برای خودم تو آینه فرستادمو آماده شدم برم دانشگاه.خب بزار خودمو معرفی کنم.سانیا تهرانی هستم ۲۱ ساله دانشجوی رشته ی پزشکی(قلب و عروق)از خونواده ی خیلی خیلی خرپولی هستم یدونه داداش دارم اسمش سامانه.خونمون چوبلکس هزار متریه اینقَده خوشگله!و دیگر هیچ...</p><p>لعنتی هولی میگه😐؟دو دیقه صبر کن طرف بیاد تو فضای رمان بعد پتتو بریز رو آب لامصب😕خوشگل!تهرانیه اصیل!اِندِ قلب و عروق!پـــزشــــک!خـــرپول!</p><p>من برم اعصابم داغون شد😶</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="Thumbelina, post: 124873, member: 3925"] این قسمت:شروع!😊😎 راجع به شروع رمان می خوام بنویسم.شروعایی که خیلی رو مخه!رو مُـــخ! نمیدونم چرا؛ولی انگاری خز نویسامون علاقه ی زیادی به دیدن نتیجه ی کنکور دارن.نه؟! با اطمینان می تونم بگم یه همچین شروعایی رو دیدین: بسمه الله الرحمن الرحیم.خدایا خداوندا!امیدم به توعه!اینو می گه و میره تو سایت.قلبش تند تند می زنه.و یِهو می بینه که چـــی؟!😁 رشته ی فلان در دانشگـاه تهران قبول شده😮!حالا ما جون می کنیم دوسال درس می خونیم از گوشی و تلوزیون و صد کوفت و زهرمار دیگه دل می کنیم که حداقل دانشگاه آزادرو قبول شیم!از هیچی که بهتره 😁 حالا این یه بار اومده تو اتاقش داشته راه می رفته حس کرده یه چی زیر پاشه.نگاه کرده دیده اوا مامانش اینا😄این که کتابشه!کتابو از زیر پاش برداشته گرفته دستش.این تنها دفعه ای بود که کتاب گرفته دستش می فهمی؟!💆 بگذریم...این دانشگاه تهران قبول می شه(جهت اطلاع بگم با بی اِف اِفِشا!)اینا میرن دانشگاهو بقیش بماند. شما هم تونستید پایان رمـان رو حدس بزنید نه؟!والا آخرش یا با استاد/هم دانشگاهی هشت پکش که قبلانم خیلی باهاش لج بوده میرن زیر یه سقف و پنج تا بچه قد و نیم قد تحویل جامعه میدن.یه نوع شروعیم هست که حداقل برای من خیلی رو مخه!: وی وی این دختررو ببین چینقَده جِگره!چشمای تیله ای که با هر لباسی ست می شه(خیلی هم درشت و مامانیه)مماخ خدادای عملی لبای خوشگل قلوه ای پوست خوشگل و سفید و موهای فندقی تا کمر.بوچی برای خودم تو آینه فرستادمو آماده شدم برم دانشگاه.خب بزار خودمو معرفی کنم.سانیا تهرانی هستم ۲۱ ساله دانشجوی رشته ی پزشکی(قلب و عروق)از خونواده ی خیلی خیلی خرپولی هستم یدونه داداش دارم اسمش سامانه.خونمون چوبلکس هزار متریه اینقَده خوشگله!و دیگر هیچ... لعنتی هولی میگه😐؟دو دیقه صبر کن طرف بیاد تو فضای رمان بعد پتتو بریز رو آب لامصب😕خوشگل!تهرانیه اصیل!اِندِ قلب و عروق!پـــزشــــک!خـــرپول! من برم اعصابم داغون شد😶 [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
آموزش
آموزش نویسندگی
متفرقه آموزش نویسندگی
سوژه های رمانی
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین