مهارت ارتباط موثر را بیاموزید
برای دریافت اطلاعات میبایست در تقویت مهارت گوش دادن مصمم باشید. پیش از هر چیز لبخند به لب داشته باشید. لبخند میزان صمیمیت میان شما و مخاطبتان را افزایش میدهد.
از دیگر ویژگیهای شنونده فعال، حفظ ارتباط چشمی است. اگر نگاهتان مدام جایی دیگر بچرخد، حس و حال گوینده را ضایع میکنید.
از حرکات دست و بدن خود هم کمک بگیرید. زل زدن مداوم به مخاطب، او را در تگنا قرار میدهد.
بین صحبت طرف مقابل، پابرهنه ندوید. کمی صبور باشید. در ضمن، در عوض آماده کردن پاسخ، به دنبال فهم کلام گوینده باشید. اگر نیاز به توضیح بیشتر بود، برای روشن شدن مطلب، از او سوال کنید.
در قدم بعد، از خود ذوق و شوق نشان دهید؛ چرا که «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.» مثلاً از عباراتی از این دست استفاده کنید: واقعا؟ جدی میگی؟ من باور نمیکنم! نه بابا! عجب! و...
هنگام سوال کردن، از طرح پرسشهایی با پاسخ کوتاه مثل بله یا خیر بپرهیزید. طوری بپرسید که گوینده مجبور به توضیح و تفصیل شود.
به دنبال نجات دیگران نباشید؛ کافی است که با ذهنیت مخاطب خود شریک شوید تا بتوانید دنیا را از دید او مشاهده کنید. اگر هم نسبت به ارائه راه حل اشتیاق دارید، طوری برخورد کنید که مخاطب، خود از شما درخواست کمک کند. در ضمن، بهترین نوع کمک، ارجاع دیگران به سوی افراد متخصص است.
اگر حس کردید در حال ورود به حریم شخصی گوینده هستید، بلافاصله از او اجازه بگیرید. مثلاً بگویید: اجازه دارم از شما یک سوال شخصی بکنم؟ ناراحت نمیشوید اگر از شما درباره یک موضوع شخصی، چیزی بپرسم؟
بیهدف در کوچه و خیابان پیاده روی کنید
با همه این توضیحات، شاید شما فردی درونگرا باشید؛ طوری که زیاد به گفتگو روی خوش نشان نمیدهید. در این صورت پیشنهاد میکنم، به هر مناسبت که با دیگران مجبور به مراوده میشوید، آدمها و ارتباطات میان آنها را زیر نظر بگیرید. ببینید افراد با هم چه طور حرف میزنند؟ چه به هم میگویند؟
برای مثال، روزی در پیاده رو مشغول قدم زدن بودم که شنیدم فروشندهای به رفتگری گفت: حالا که اسم دخترت را کوثر گذاشتی، با دست خودت گورت را کندی!
من وقت هیچ نفهمیدم گوینده از گفتن این سخن چه منظوری داشت؛ اما این جمله به قدری برایم غیرمعمول و جالب بود که در خاطرم نقش بست.
اگر میخواهید در آینده در قالبهای روایی مثل داستاننویسی و... خبره شوید، یکی از گزینههای مفید تماشای تئاتر و سینما با تماشاچیان است. دقت کنید تماشاگران کجا میخندند؟ کجا به بازیگران فحش میدهند؟! کجا اشک میریزند؟
در مراسمهای فامیلی و دوستانه خودی نشان دهید
در گردهماییهای دوستانه گوشهگیری نکنید. کمی خطرپذیر باشید. وارد حلقه گفتگو شوید. اجازه بدهید دیگران شما را بشناسند.
اگر اطلاعات عمومی به نسبت متنوع به دست آورید، میتوانید توجهات را به خود جلب کنید. برای مثال، اگر از برخی از مهمترین حوادث روز مطلع باشید، میتوانید اظهار نظر کنید؛ طوری که حتی در کانون توجه قرار بگیرید. به طور حتم شما نیز توانمندیها وارزشمندیهای خاص خود را دارید.
در ابتدا از خود توقع عملکرد درخشان نداشته باشید. فراموش نکنید که شما در ابتدای راه هستید. قصد دارید بر خجولی خود غلبه کنید و از لاک انزوا بیرون بیایید.
حتی اگر حرفی برای گفتن ندارید، کافی است که شنونده خوبی باشید؛ زیرا ابراز وجود لزوماً به معنای آن نیست که معرکه بگیرید، جوک بگویید و یا فیل هوا کنید. گاهی ابراز وجود با یک پرسش خوب آغاز میشود.
برای این کار با طرح سوالات مفید و متنوع، کمک کنید تا گویندگان، با اشتیاق بیشتری اطلاعات خود را در اختیار شما قرار دهند. فراموش نکنید که آدمی به طور طبیعی دوست دارد در کانون توجه باشد.
پس برای شروع ابراز وجود، کاری کنید که دیگران کتاب زندگی خود را باز و آن را برای شما ورق بزنند. مثلاً اگر به یک میهمانی دعوت شدید، به زیبایی لباس میزبان اشاره کنید. میتوانید نورپردازی فضای میهمانی یا حُسن سلیقه او در پذیرایی را دستاویزی برای خودابرازگری قرار دهید. همه این موارد مصداقی از ابراز وجود به شمار میرود.
خلق ایده از طریق ثبت رویدادهای روزانه
فرانسیس دیمون نایت گفته است: «من پیشنهاد میکنم نویسندگی را تا اوایل سی سالگی رها کنید.»
البته من با این پیشنهاد چندان هم موافق نیستم؛ زیرا همصدا با رضا بابایی معتقدم: «نویسنده آن نیست که میتواند بنویسد؛ آن است که نمیتواند که ننویسد.»
به نظرم مهمترین علت توصیه دیمون نایت، خالی بودن کوله بار نویسنده از تجربیات متفاوت است. زیرا معمولا نویسندههای جوان، مشتاق هستند تا آثاری خلق کنند درست شبیه آنچه دیده یا خواندهاند. همین رویکرد، باعث میشود که در ابتدای مسیر نوشتن، آنچه مینویسند در چشم اهل فن، تکراری و غیر خلاق باشد.
با وجود این، هر نویسنده معتبر و صاحب سبک، برای فتح قلل موفقیت، از همین جا مسیر خود را آغاز کرده است.
به هر حال، اگر چه زندگی در دنیای مدرن، فرصت زیستن در لحظه را از انسان دریغ میدارد، کافی است که در تکاپوی روزمره، فرصت و انگیزهای برای خواندن و نوشتن فراهم، و در همین موقعیتها، رویدادهای روزانه خود را اعم از حضور در کلاس درس، محل کار، مترو، تاکسی، مهمانی، بانک، ورزشگاه و... را - اگر چه در یک پاراگراف - ثبت کنید.
بعدها با مرور خاطرات روزانه، سایه روشنهای ذهنتان برجسته میشود، و رویدادهای از یاد رفته را با جزئیات دقیق به خاطر میآورید.
خلق ایده از طریق برداشت از خوابی که دیده اید
ترسها، آرزوها و الهامها قسمت عمده رویاهای انسان را شکل میدهند که در قالب نمادها و نشانهها با او سخن میگویند.
بر همین اساس، پیشنهاد میشود رویاهای خود را یادداشت کنید؛ زیرا بعدها با ردیابی و پیگیری عناصر تکرار شونده آن، میتوانید به شناخت کامل تری از خود دست یابید.
البته شاید برخی از رویاها آزارنده و دردناک باشند.
با این همه، نویسنده کسی است که میخواهد و میتواند به عمق وجود خود سفر کند. او به امید و شوق یافتن گنج، بر زمین خاطرات خود بارها تیشه میزند تا تجربیات از یادرفتهاش را از اعماق وجود استخراج کند. حتی گاه از میان سرزمین ارواح و اشباح عبور میکند تا مُرشد و راهنمای درون خود را بیابد و از رهنمودهای او بهرهمند شود.
با توجه به مطالب پیشگفته، اگر نوشتهای میخوانید، و پشتتان میلرزد، تردید نکنید که متن یادشده، پیش از نگارش و حین آن، بارها قلب نویسندهاش را متزلزل و دریای عواطف او را متلاطم کرده است.
به عنوان مثال، میتوان به کمدی الهی اثر دانته اشاره کرد. «موضوع این کتاب، سفر خیالی دانته به دوزخ، برزخ و بهشت است. بخش دوزخ این کتاب، جالب خاطر است. دانته وحشتهای دوزخ را چنان ترسیم کرده است که از ترس، مو بر تن خواننده راست میشود...
روزی در خیابان زنی را دید که او را به زن دیگری نشان داد و گفت: «این همان کسی است که به جهنم رفته و برگشته است.» آن دیگری بدو نگریست و گفت: «ببین هنوز هم در سر و رویش اثر دودههای جهنم پیداست.»»
برای دریافت اطلاعات میبایست در تقویت مهارت گوش دادن مصمم باشید. پیش از هر چیز لبخند به لب داشته باشید. لبخند میزان صمیمیت میان شما و مخاطبتان را افزایش میدهد.
از دیگر ویژگیهای شنونده فعال، حفظ ارتباط چشمی است. اگر نگاهتان مدام جایی دیگر بچرخد، حس و حال گوینده را ضایع میکنید.
از حرکات دست و بدن خود هم کمک بگیرید. زل زدن مداوم به مخاطب، او را در تگنا قرار میدهد.
بین صحبت طرف مقابل، پابرهنه ندوید. کمی صبور باشید. در ضمن، در عوض آماده کردن پاسخ، به دنبال فهم کلام گوینده باشید. اگر نیاز به توضیح بیشتر بود، برای روشن شدن مطلب، از او سوال کنید.
در قدم بعد، از خود ذوق و شوق نشان دهید؛ چرا که «مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد.» مثلاً از عباراتی از این دست استفاده کنید: واقعا؟ جدی میگی؟ من باور نمیکنم! نه بابا! عجب! و...
هنگام سوال کردن، از طرح پرسشهایی با پاسخ کوتاه مثل بله یا خیر بپرهیزید. طوری بپرسید که گوینده مجبور به توضیح و تفصیل شود.
به دنبال نجات دیگران نباشید؛ کافی است که با ذهنیت مخاطب خود شریک شوید تا بتوانید دنیا را از دید او مشاهده کنید. اگر هم نسبت به ارائه راه حل اشتیاق دارید، طوری برخورد کنید که مخاطب، خود از شما درخواست کمک کند. در ضمن، بهترین نوع کمک، ارجاع دیگران به سوی افراد متخصص است.
اگر حس کردید در حال ورود به حریم شخصی گوینده هستید، بلافاصله از او اجازه بگیرید. مثلاً بگویید: اجازه دارم از شما یک سوال شخصی بکنم؟ ناراحت نمیشوید اگر از شما درباره یک موضوع شخصی، چیزی بپرسم؟
بیهدف در کوچه و خیابان پیاده روی کنید
با همه این توضیحات، شاید شما فردی درونگرا باشید؛ طوری که زیاد به گفتگو روی خوش نشان نمیدهید. در این صورت پیشنهاد میکنم، به هر مناسبت که با دیگران مجبور به مراوده میشوید، آدمها و ارتباطات میان آنها را زیر نظر بگیرید. ببینید افراد با هم چه طور حرف میزنند؟ چه به هم میگویند؟
برای مثال، روزی در پیاده رو مشغول قدم زدن بودم که شنیدم فروشندهای به رفتگری گفت: حالا که اسم دخترت را کوثر گذاشتی، با دست خودت گورت را کندی!
من وقت هیچ نفهمیدم گوینده از گفتن این سخن چه منظوری داشت؛ اما این جمله به قدری برایم غیرمعمول و جالب بود که در خاطرم نقش بست.
اگر میخواهید در آینده در قالبهای روایی مثل داستاننویسی و... خبره شوید، یکی از گزینههای مفید تماشای تئاتر و سینما با تماشاچیان است. دقت کنید تماشاگران کجا میخندند؟ کجا به بازیگران فحش میدهند؟! کجا اشک میریزند؟
در مراسمهای فامیلی و دوستانه خودی نشان دهید
در گردهماییهای دوستانه گوشهگیری نکنید. کمی خطرپذیر باشید. وارد حلقه گفتگو شوید. اجازه بدهید دیگران شما را بشناسند.
اگر اطلاعات عمومی به نسبت متنوع به دست آورید، میتوانید توجهات را به خود جلب کنید. برای مثال، اگر از برخی از مهمترین حوادث روز مطلع باشید، میتوانید اظهار نظر کنید؛ طوری که حتی در کانون توجه قرار بگیرید. به طور حتم شما نیز توانمندیها وارزشمندیهای خاص خود را دارید.
در ابتدا از خود توقع عملکرد درخشان نداشته باشید. فراموش نکنید که شما در ابتدای راه هستید. قصد دارید بر خجولی خود غلبه کنید و از لاک انزوا بیرون بیایید.
حتی اگر حرفی برای گفتن ندارید، کافی است که شنونده خوبی باشید؛ زیرا ابراز وجود لزوماً به معنای آن نیست که معرکه بگیرید، جوک بگویید و یا فیل هوا کنید. گاهی ابراز وجود با یک پرسش خوب آغاز میشود.
برای این کار با طرح سوالات مفید و متنوع، کمک کنید تا گویندگان، با اشتیاق بیشتری اطلاعات خود را در اختیار شما قرار دهند. فراموش نکنید که آدمی به طور طبیعی دوست دارد در کانون توجه باشد.
پس برای شروع ابراز وجود، کاری کنید که دیگران کتاب زندگی خود را باز و آن را برای شما ورق بزنند. مثلاً اگر به یک میهمانی دعوت شدید، به زیبایی لباس میزبان اشاره کنید. میتوانید نورپردازی فضای میهمانی یا حُسن سلیقه او در پذیرایی را دستاویزی برای خودابرازگری قرار دهید. همه این موارد مصداقی از ابراز وجود به شمار میرود.
خلق ایده از طریق ثبت رویدادهای روزانه
فرانسیس دیمون نایت گفته است: «من پیشنهاد میکنم نویسندگی را تا اوایل سی سالگی رها کنید.»
البته من با این پیشنهاد چندان هم موافق نیستم؛ زیرا همصدا با رضا بابایی معتقدم: «نویسنده آن نیست که میتواند بنویسد؛ آن است که نمیتواند که ننویسد.»
به نظرم مهمترین علت توصیه دیمون نایت، خالی بودن کوله بار نویسنده از تجربیات متفاوت است. زیرا معمولا نویسندههای جوان، مشتاق هستند تا آثاری خلق کنند درست شبیه آنچه دیده یا خواندهاند. همین رویکرد، باعث میشود که در ابتدای مسیر نوشتن، آنچه مینویسند در چشم اهل فن، تکراری و غیر خلاق باشد.
با وجود این، هر نویسنده معتبر و صاحب سبک، برای فتح قلل موفقیت، از همین جا مسیر خود را آغاز کرده است.
به هر حال، اگر چه زندگی در دنیای مدرن، فرصت زیستن در لحظه را از انسان دریغ میدارد، کافی است که در تکاپوی روزمره، فرصت و انگیزهای برای خواندن و نوشتن فراهم، و در همین موقعیتها، رویدادهای روزانه خود را اعم از حضور در کلاس درس، محل کار، مترو، تاکسی، مهمانی، بانک، ورزشگاه و... را - اگر چه در یک پاراگراف - ثبت کنید.
بعدها با مرور خاطرات روزانه، سایه روشنهای ذهنتان برجسته میشود، و رویدادهای از یاد رفته را با جزئیات دقیق به خاطر میآورید.
خلق ایده از طریق برداشت از خوابی که دیده اید
ترسها، آرزوها و الهامها قسمت عمده رویاهای انسان را شکل میدهند که در قالب نمادها و نشانهها با او سخن میگویند.
بر همین اساس، پیشنهاد میشود رویاهای خود را یادداشت کنید؛ زیرا بعدها با ردیابی و پیگیری عناصر تکرار شونده آن، میتوانید به شناخت کامل تری از خود دست یابید.
البته شاید برخی از رویاها آزارنده و دردناک باشند.
با این همه، نویسنده کسی است که میخواهد و میتواند به عمق وجود خود سفر کند. او به امید و شوق یافتن گنج، بر زمین خاطرات خود بارها تیشه میزند تا تجربیات از یادرفتهاش را از اعماق وجود استخراج کند. حتی گاه از میان سرزمین ارواح و اشباح عبور میکند تا مُرشد و راهنمای درون خود را بیابد و از رهنمودهای او بهرهمند شود.
با توجه به مطالب پیشگفته، اگر نوشتهای میخوانید، و پشتتان میلرزد، تردید نکنید که متن یادشده، پیش از نگارش و حین آن، بارها قلب نویسندهاش را متزلزل و دریای عواطف او را متلاطم کرده است.
به عنوان مثال، میتوان به کمدی الهی اثر دانته اشاره کرد. «موضوع این کتاب، سفر خیالی دانته به دوزخ، برزخ و بهشت است. بخش دوزخ این کتاب، جالب خاطر است. دانته وحشتهای دوزخ را چنان ترسیم کرده است که از ترس، مو بر تن خواننده راست میشود...
روزی در خیابان زنی را دید که او را به زن دیگری نشان داد و گفت: «این همان کسی است که به جهنم رفته و برگشته است.» آن دیگری بدو نگریست و گفت: «ببین هنوز هم در سر و رویش اثر دودههای جهنم پیداست.»»
نام موضوع : روشهای ایدهیابی
دسته : مطالب آموزش نویسندگی