عنوان: بازگشت دوباره
نویسنده: بهار زارع
ژانر: عاشقانه، فانتزی، تخیلی، تاریخی، تراژدی، اجتماعی
ناظر: @ansel
خلاصه: زندگیِ جالبی داشتم، واقعا جالب! بذارید اول خودم ر.و معرفی کنم. اسم من ربکاست.
قبل از اینکه متوجه بشم که بهم خیانت شده، دوستیای که فکر میکردم واقعی هست، دروغی شد.
عشقی که فکر میکردم حقیقی بود، دروغی بیش نبود!
پدری که من رو مقصر مرگ مادرم میدونست، برادری که همیشه نگاههای کشندهای نسبت بهم داشت...
در اخر اعدام شدم؛ به دلیل خیانت به کشور! واقعاً خنده داره؛ یعنی من شرور داستان بودم، واقعاً خنده داره!
اگر من شرور داستانم، پس اونا چیان؟
اینها افکاری بود که موقع اعدامم، در حالی که موهای سیاهم که همیشه نحس به حساب میومد، در هوا شناور بودن، اون موقع به ذهنم اومدن.
عاجزانه از خداوند فرصت دوباره برای انتقام از اونها میخواستم...
نویسنده: بهار زارع
ژانر: عاشقانه، فانتزی، تخیلی، تاریخی، تراژدی، اجتماعی
ناظر: @ansel
خلاصه: زندگیِ جالبی داشتم، واقعا جالب! بذارید اول خودم ر.و معرفی کنم. اسم من ربکاست.
قبل از اینکه متوجه بشم که بهم خیانت شده، دوستیای که فکر میکردم واقعی هست، دروغی شد.
عشقی که فکر میکردم حقیقی بود، دروغی بیش نبود!
پدری که من رو مقصر مرگ مادرم میدونست، برادری که همیشه نگاههای کشندهای نسبت بهم داشت...
در اخر اعدام شدم؛ به دلیل خیانت به کشور! واقعاً خنده داره؛ یعنی من شرور داستان بودم، واقعاً خنده داره!
اگر من شرور داستانم، پس اونا چیان؟
اینها افکاری بود که موقع اعدامم، در حالی که موهای سیاهم که همیشه نحس به حساب میومد، در هوا شناور بودن، اون موقع به ذهنم اومدن.
عاجزانه از خداوند فرصت دوباره برای انتقام از اونها میخواستم...
آخرین ویرایش توسط مدیر: