سلام و خسته نباشید جانانه💐 من چک کردم و دیدم یه سری از کلمات رو که درست نوشته بودم بعد از ویرایش اشتباه عوض شدن:
داستان خاک نشین
خودم دیدم، اول نفر دیدم که سقف آسمان ریخت و گفت گرومپ و بعد، یک عالمه گرد و خاک، همهجا را گرفت. آنقدر زیاد بود که چشم، چشم را نمیدید. توی چشمهای من هم خاک رفت که ترسیدم و فرار کردم و داد زدم آسمون رمبید، آسمون رمبید؛ ولی اینبار هیچکس نخندید. مردم، همیشه به حرفهای من میخندند. خنده، خیلی خوب است، سکینه! شما آن موقع
همسایهما نبودید
همسایه ما درسته و نیم فاصله نمیخواد. در صورتی که موقع ویرایش نیم فاصله گذاشته شده.
داستان خاک نشین
ولی این خاک معلق توی هوا را نه. اصلاً چه کسی گفته همه چیز توی هوا معلق باشد؟ آن قدیمها، باد که میآمد و خاک را بلند میکرد، میگفتیم عروسی اجنه است. هواپیماهای آن مردک، صدام توی هوا معلق بودند. درست بالای
خانهیما، حاجی با هواپیما رفت؟
خانهی ما درسته و نیم فاصله نباید موقع ویرایش بینشون گذاشته میشد.
داستان رنگ انزوا
چه اهمیتی دارد؟! به هر حال، به حرفها و نگاهها و پچ پچها دربارهی عمهی عروس که خودم بودم،
وقتی نگذاشتم.
وقتی نگذاشتم اشتباهه همون وقعی نگذاشتم که قبل از ویرایش نوشته بودم درسته یعنی اعتنایی نکردم.
جوابش این بار مثل پتک محکمی بود که بر فرق سر هشت نفرمان کوبیده باشند:
- اگر پول داشته باشید، میتوانید جریمه بدهید و بروید داخل، وگرنه محکوم هستید به ادامهی زندگی، با اعمال شاقه. خودمان را به میزش چسباندیم تا شاید بتوانیم راضیش کنیم:
این قسمت مونولوگی که بعد از دیالوگ اومده لطفا ازش جدا بشه.
آخرینبار که داشت میرفت گفت جان تو و جان دخترمان. خواهش میکنم بچهام را پیدا کنید
آخرینبار:
نیم فاصله نمیخواد بین آخرین و بار
دو تا چشم بودند. بله، دو چشم که همیشه هر جا میرفتم، مرا زیر نظر داشتند. نمیدانم چه رنگی بودند. شاید سیاه، شاید آبی، سبز، قهوهای، خاکستری. درست نمیدانم. آخر، هر بار به یک رنگی در میآمدند. در هر صورت از اینکه دو تا
بوند
بوند: بودند
یه سری کلمات هم بودن مثل بیکار که درستشون اینه سر هم نوشته بشن و وقتی جدا از هم یا با نیم فاصله نوشته بشن زیباییشون از بین میره.