تمام شده درخواست رصد داستان دستگاه جرئت

[دمیــــــورژ]

انتشاریافته - رمان دستگاه جرئت | آرمیتا حسینی

نویسنده: آرمیتا حسینی ژانر: ترسناک نام: دستگاه جرئت خلاصه: یک اتفاقی که نباید می‌افتاد، یک احساسی که نباید به وجود می‌آمد و یک دستی که برای لمس کردنش، نباید تکان می‌خورد و حتی نگاهی که نباید به سویش می‌رفت؛ اما این اتفاق‌ها همگی رخ دادند. نگاه این گروه به دستگاه پشت شیشه قفل شد و حتی دست‌شان...

romanik.ir

توی ورد ندارمش بنابراین باید توی تاپیک رصد شه

مرسی ازتون

 

[دمیــــــورژ]

خب باشه (مورد اول) آتنه با وحشت لبش را گاز گرفت (خب از ترسش لبشو گاز گرفت من اینو سانسور نمیکنم دلیلی نمی بینم براش)

آرام با دستش سرم را بالا گرفت ( مشکل این چیه... سرشو بالا گرفت خب)

آتنه برلیان را بوسید(هردو دختر بودن پس سانسور نمیکنم)


تنه می‌زند به او تا کنار بروند( اینم قصد ندارم سانسور کنم معنیش به هم میخورهه.. خب تنه میزنه متوجه بشه بره کنار)

دین از موی آتنه کشید و سرش را درون وان فرو برد (این خشونت رو نشون میده و جنبه ترسناکی داره. سانسور نمیشه.. ناز و نوازش ننوشتم ک )


(این برای صفحه 5 بود ک ویرایش کردم بقیشم ویر زدم میگم)

 

[دمیــــــورژ]

صفحه شش

(آتنه را روی تختش دید اما مگر ممکن بود؟ او که در پذیرایی بود ) خب اینکه آتنه رو روی تختش دید مشکلی نداره سانسور نمیکنم

و اینکه دین شالو کلاه آتنه رو بست و اینا (اینم سانسور نمیکنم ننوشتم ک دستش به آتنه خورد فقط شالو کلاهشو بست

 

[دمیــــــورژ]

صفحه اول (چرا لب رو باید پاک کنم؟ خدایی لبه دیگ لب رو توصیف نکنم نگم پوسته پوسته شده بود ب سفیدی میزد یا هرچی؟ (سانسور نمیکنم)

لعنتی هم که حرف خاصی نیست فحش بزرگی نیست اونم سانسور نمیکنم



***

ساکش رو رفت و باز کرد (نوشتم س×ا×ک را باز کرد) اینم باید سانسور کنم؟ نمیکنم

ع×ر×ق کرده بود( سانسور نمیکنم) ع×ر×ق نگفتم ک خورده


اینا واسه صفحه دوم بود

 

[دمیــــــورژ]

صفحه سوم (آریان میخواد انگشت برلیان رو ببره پس باید دست اون رو بگیره و اصلا اگر سانسور کنم معنی رمانم خراب میشه (سانسور نمیکنم)

مثل ادم های م×س×ت ( خود سعدی و حافظ هی از م×س×ت×ی حرف زدن من نمیتونم مثال بزنم و شبیهش کنم به یک ادم م×س×ت و خل؟؟)

 

[دمیــــــورژ]

خب ویرایش تموم شد

 

[پرند]

درخواست ویراستاری ارسال گردید.با تشکر از صبوریت