استیون در سن 11 سالگی به همراه خانوادهاش مجدداً به مین بازگشتند و این بار در کنار پدربزرگ و مادربزرگ مادری او ساکن شدند. مادر استیون برای آنکه بتواند مخارج زندگی را تامین کند در یک موسسه نگهداری از بیماران روانی مشغول به کار شد. استیون پس از آنکه از دانشگاه مین فارغالتحصیل شد، تصمیم گرفت تا به شغل معلمی بپردازد؛ اما به دلیل آنکه نتوانست جایی را برای استخدام شدن پیدا کند، به این فکر افتاد تا به نوشتن
داستانهای کوتاه روی بیاورد و آنها را به مجلات مختلف بفروشد. بسیاری از همین
داستانها در مجموعهای تحت عنوان «شیفت شب» منتشر شدند و مخاطبان زیادی نیز به دست آورد. کینگ که از میزان استقبال
داستانهایش راضی بود، حتی پس از معلم شدن هم دست از نوشتن برنداشت و همچنان به نگارش
داستانهای کوتاه و بلند میپرداخت.