- شناسه کاربر
- 300
- تاریخ ثبتنام
- 2021-01-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 519
- نوشتهها
- 4,411
- راهحلها
- 183
- پسندها
- 35,139
- امتیازها
- 1,008
- سن
- 19
- محل سکونت
- خرابههای خاطرات :)
از بام تا شام برای خودمان قصه میبافیم.
بله، همان خودگوییهایی که گهگاه چنان آزاردهنده میشوند که برای ساکت کردن آنها به هر هیاهویی پناه میبریم؛ اما هر تجربهای بهانهایست برای ساختن قصهای تازهتر و روایتی دیگر تا بهواسطۀ آن به خواب برویم یا بیدار شویم.
اصلاً مگر میشود برای خود داستانسرایی نکرد و دوام آورد؟ چه چیزی جز مرگ میتواند ذهن قصهگوی بشر را خاموش کند؟
صاحب این کیبورد خیال میکند که هر کسی درون خودش یک شهرزاد قصهگو دارد. در هزار و یکشب، شهرزاد به شرطی زنده میماند که قصهای برای گفتن داشته باشد و مرگ و زندگی شهرزاد بسته است به مهارت قصهگویی او.
هزار و یک شب تمثیلی از زندگی درونی همۀ ماست؛ اما کُمیت شهرزاد درون ما میلنگد. شهرزاد درون ما اغلب غرغر و ناله میکند، به هزار خرافه و موهومات تخدیری متوسل میشود تا قدری از سنگینی تحملناپذیر هستی بکاهد؛ اما پادشاه بیرحم درون ما، برای تمام هزار و یک شب عمر به قصههای بهتری نیاز دارد. باب طبعش که قصه نگویی جانت به خطر میافتد. به خاطر همین است که افسرده میشویم، خودتخریبی میکنیم، معتاد میشویم، چوب لای چرخ دیگران میگذاریم و حتی خودکشی میکنیم. چون قصهگوی خوبی نیستیم. مراد از قصۀ خوب خیالبافی، محض تفریح و سرگرمی و پرت کردن حواس خودمان نیست که بین خیالبافی و قصهگویی تفاوت بسیار است.
ما تشنۀ روایتهایی هستیم که ما را پیش ببرند و به عمل وادارند، قصههایی که به هزار و یک شب عمرمان ارزش و معنا بدهند. اصلاً موفقیت از رهگذر مرور و تکرار همین قصههای درونی حاصل میشود. برای بهتر زیستن فقط باید قصههای بهتری برای خودمان تعریف کنیم. آنوقت بقیه کارها خودشان پیش میروند. اگر قصهگوی درون ما نمیتواند ما را بهسوی کمال انسانیمان ببرد، شاید باید روی مهارت قصهگوییاش بیشتر کار کند.
بله، همان خودگوییهایی که گهگاه چنان آزاردهنده میشوند که برای ساکت کردن آنها به هر هیاهویی پناه میبریم؛ اما هر تجربهای بهانهایست برای ساختن قصهای تازهتر و روایتی دیگر تا بهواسطۀ آن به خواب برویم یا بیدار شویم.
اصلاً مگر میشود برای خود داستانسرایی نکرد و دوام آورد؟ چه چیزی جز مرگ میتواند ذهن قصهگوی بشر را خاموش کند؟
صاحب این کیبورد خیال میکند که هر کسی درون خودش یک شهرزاد قصهگو دارد. در هزار و یکشب، شهرزاد به شرطی زنده میماند که قصهای برای گفتن داشته باشد و مرگ و زندگی شهرزاد بسته است به مهارت قصهگویی او.
هزار و یک شب تمثیلی از زندگی درونی همۀ ماست؛ اما کُمیت شهرزاد درون ما میلنگد. شهرزاد درون ما اغلب غرغر و ناله میکند، به هزار خرافه و موهومات تخدیری متوسل میشود تا قدری از سنگینی تحملناپذیر هستی بکاهد؛ اما پادشاه بیرحم درون ما، برای تمام هزار و یک شب عمر به قصههای بهتری نیاز دارد. باب طبعش که قصه نگویی جانت به خطر میافتد. به خاطر همین است که افسرده میشویم، خودتخریبی میکنیم، معتاد میشویم، چوب لای چرخ دیگران میگذاریم و حتی خودکشی میکنیم. چون قصهگوی خوبی نیستیم. مراد از قصۀ خوب خیالبافی، محض تفریح و سرگرمی و پرت کردن حواس خودمان نیست که بین خیالبافی و قصهگویی تفاوت بسیار است.
ما تشنۀ روایتهایی هستیم که ما را پیش ببرند و به عمل وادارند، قصههایی که به هزار و یک شب عمرمان ارزش و معنا بدهند. اصلاً موفقیت از رهگذر مرور و تکرار همین قصههای درونی حاصل میشود. برای بهتر زیستن فقط باید قصههای بهتری برای خودمان تعریف کنیم. آنوقت بقیه کارها خودشان پیش میروند. اگر قصهگوی درون ما نمیتواند ما را بهسوی کمال انسانیمان ببرد، شاید باید روی مهارت قصهگوییاش بیشتر کار کند.
نام موضوع : اهمیت قصه گویی برای خود | شهرزاد خودت باش
دسته : متفرقه آموزش نویسندگی