. . .

شعر اشعار حزین لاهیجی

تالار اشعار شاعران پارسی

دنیا شجری بخشایش

مدیر ادبیات
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
بازرس
ناظر
آموزگار
هنرجو
رمانیکی‌خوان
نام هنری
آسـانـا
انتشاریافته‌ها
1
مدیر
آز ادبیات
شناسه کاربر
5878
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-16
موضوعات
43
نوشته‌ها
503
پسندها
1,286
امتیازها
178

  • #1
بنآم حق

تاریخ تولد به شمسی: ۱۰۷۰
تاریخ در گذشت به شمسی: ۱۱۴۵


داغ سودای تو دارد، دل دیوانهٔ ما
کعبه لبیک زند بر در بتخانهٔ ما
عشق را کعبهٔ مقصود، سویدای دل است
لیلی از خودکند ایجاد، سیه خانهٔ ما
شور دیوانگی و شیوهٔ اطفال یکی ست
هست سربازی ما، بازی طفلانهٔ ما
شمع ظلمتکده و کعبه و بتخانه یکی ست
عالم آراست، فروغ رخ جانانهٔ ما
هر چه هستی، غمی از نیک و بد خویش مخور
دُرد را صاف کند، ساقی میخانهٔ ما
ما و دل از دو جهان دور، کناری داریم
سیل را راه نیفتاده به ویرانهٔ ما
کاوش دیده، دل از سینهٔ ما بیرون کرد
خانه پرداز بود گریهٔ مستانهٔ ما
سر نیاری بدر، از حرف پریشان سخنان
آشنا تا نشود، معنی بیگانهٔ ما
دو جهان تنگتر از دیدهٔ مور است حزین
در گشاد نظر همّت مردانهٔ ما
 
آخرین ویرایش:

دنیا شجری بخشایش

مدیر ادبیات
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
بازرس
ناظر
آموزگار
هنرجو
رمانیکی‌خوان
نام هنری
آسـانـا
انتشاریافته‌ها
1
مدیر
آز ادبیات
شناسه کاربر
5878
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-16
موضوعات
43
نوشته‌ها
503
پسندها
1,286
امتیازها
178

  • #2
ای وقف شهیدان تو صحرای قیامت
آوازه ای از کوی تو غوغای قیامت
ای سلسلهٔ زلف تو بر پای قیامت
سودایی خال تو، سویدای قیامت
بی داغ تمنّای تو یک سینه ندیدم
هر چند که گشتم به سراپای قیامت
از جلوه قیامت به جهان افکن و مگذار
در خاک برد خاک، تمنای قیامت
بر تربت من جلوه کن از نازکه خواهم
سرمست نهم رو به تماشای قیامت
هم چشم توبرهم زن هنگامه ی محشر
هم قد تو سرفتنهء غوغای قیامت
از میکدهٔ چشم تو هر کس که خورد می
هشیار نگردد، به تقاضای قیامت
زان وعده به فردا دهی امروزکه باشد
فردای تو را، وعدهٔ فردای قیامت
چون چشم تو، مستانه سر از خواب برآرد
بیخود شده ی عشق تو فردای قیامت
اندیشه ای از حشر نداربم که سهل است
با آتش هجران تو گرمای قیامت
درکار حزین کن نگهی گرم، که فردا
بی هوش بود بادیه پیمای قیامت
 

دنیا شجری بخشایش

مدیر ادبیات
پرسنل مدیریت
مقام‌دار آزمایشی
مدیر
بازرس
ناظر
آموزگار
هنرجو
رمانیکی‌خوان
نام هنری
آسـانـا
انتشاریافته‌ها
1
مدیر
آز ادبیات
شناسه کاربر
5878
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-16
موضوعات
43
نوشته‌ها
503
پسندها
1,286
امتیازها
178

  • #3
خداوندا تسلی کن، دل امّیدواران را
به الفت آشتی ده، آن قرار بی‌قراران را
غم دیرینه دارد الفتی با چشم گریانم
شـ×ر×ا×ب کهنه مشتاق است، ابر نوبهاران را
نمک‌پروردهٔ عشقیم و داریم از لبت شوری
به مرهم آشنایی نیست، داغ دل‌فگاران را
سلوکم در طریق عشق با یاران به آن ماند
که مور لنگ همراهی کند، چابک‌سواران را
گریبان چاک باشد دلق ما تردامنان تا کی؟
به می آلوده گردان، خرقهٔ پرهیزگاران را
دل عاجز، حریف ترک چشمت کی تواند شد؟
به خون غلتانده مژگانت، صف خنجرگذاران را
حزین آسودگی صورت نبندد با سخن‌سنجی
کمند از پیچ و تاب خود بود، معنی‌شکاران را
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

کاربرانی که این موضوع را خوانده‌اند (مجموع کاربران: 2)

بالا پایین