- شناسه کاربر
- 300
- تاریخ ثبتنام
- 2021-01-16
- آخرین بازدید
- موضوعات
- 519
- نوشتهها
- 4,411
- راهحلها
- 183
- پسندها
- 35,139
- امتیازها
- 1,008
- سن
- 19
- محل سکونت
- خرابههای خاطرات :)
11/ اگه هیستوریا به دادشون نمیرسید احتمالا آرمین فداکاری میکرد!
بعد از اینکه تایتان مونث خودش رو نشون داد، آرمین، جان و راینر با دو تا اسب و چندتا جراحت، در گوشه دنیای خطرناک بیرون دیوار مونده بودن. خب، از اونجا که سه نفر بودن و فقط دو اسب داشتن، آخر سر داشتن درباره این حرف میزدن که چه کسی باید فداکاری کنه. که آرمین شروع کرد به گفتن اینکه: من مجروحم، شما من رو بذارید و برید و… .که بعدش هیستوریا سوار بر اسب قهوه ای ظاهر شد، به دادشون رسید و یه آهنگ هندی هم در پس زمینه پخش شد و این صحنه، به یکی از نهایتا 5 صحنه کمدی اتک تبدیل شد!
البته با اینکه ممکن بود آرمین بخواد فداکاری کنه، ولی همزمان احتمال بالایی وجود داشت که راینر بگه من اینجا میمونم و دوباره جایگاه خودش رو بین “رفقاش” بالاتر ببره. آخر سر هم به طرز معجزه آسایی نجات پیدا میکرد. هرچند، اگه این اتفاق میفتاد، اروین خیلی زود بهش شک میکرد و هویتش به عنوان دشمن لو میرفت.