. . .

شعر

  1. Bayat_tajaddod

    در دست اقدام شعر بی خبر از هیچ| یگانه بیات تجدد

    نام اثر: بی خبر از هیچ شاعر: یگانه بیات تجدد ژانر: عاشقانه، تراژدی ای کاش کسی حال مرا گف ب یارم من معشوقه‌ی جمله، او بی‌خبر از هیچ دنیای من آن لحظه‌ نگاهِ گذرا بود زیستم چند دم از لحظه نگاهت، دگرم هیچ در جمعِ نگاهم همه بودند و نبودی من ماتِ نبودت، همه گفتند: "نگو"، هیچ هر روز برایش غزلی تازه...
  2. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار کنستانتین کاوافی

    روشن و تابناک در برابرت ایستاده اند روزهایی که پیش ِرو داری روشن و تابناک چون ردیفی از شمع های زریّن ِسوزان و روزهایی که پساپشت نهاده ای شمع های تاریکی هستند، تا به آخر سوخته از آنها که نزدیکترند هنوز دود برمی خیزد شمع های سرد، ذوب شده، خمیده
  3. آتناملازاده

    شعر اشعار علیرضا آذر

    زنده ام، هرچه زدی تیغه به شریان نرسید خیز بردار ببینم خطری هم داری؟ " علیرضا آذر "
  4. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار مانی شیرازی

    حدیث درد من گر کس نگفت افسانه ای کمتر اگر من هم نباشم در جهان دیوانه ای کمتر از آن سیمرغ را در قاف قربت آشیان دادند که شد زین دامگه مشغول آب و دانه ای کمتر نگو بزمی‌ست عالم ، لیک ساقی جام غم دارد خوش آن مهمان که خورد از دست او پیمانه ای کمتر کسی عاشق بوَد کز آتش سوزان نپرهیزد به راه عشق نتوان...
  5. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار اسماعیل خویی

    شبی نَبوده که من یادِ روی او نکنم: وَ با خیالِ رُخ اش باز گفت وگو نکنم. چنان حضور می یابد به پیشِ من کانگار نظر کنم به رُخ اش، یادِ روی او نکنم! زنی که نیست دگر در جهان، دریغادرد! چرا به نیستن اش هیچگاه خو نکنم؟ وَ خوگری ست همالِ فرامُشی: کاری اگر چه سخت ولی ممکن، از چه رو نکنم؟ بلی، من این...
  6. tavan

    در دست اقدام مجموعه شعر مرز حسرت| تاوان

    نام مجموعه شعر: مرز حسرت شاعر: تاوان قالب: غزل و دوبیتی و چهاربیتی و قطعه مقدمه: من چه کردم که نصیبم جز جدایی هیچ نبود در دلم جز درد و رنج هم قدر یک دنیا نماند اشک چشمانم ز بس که گریه کردم تا سحر خشک شده و قطره‌ای در چشمانم حالا نماند
  7. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار باذل مشهدی

    دلیران میدان گشوده نظر که بَر کینه اوّل که بندد کمر که ناگاه «عمرو» آن سپر نبرد بَرانگیخت اَبرش، بَرافشاند گَرد چو آن آهنین کوه آمد به دشت همه رزمگه کوه فولاد گشت بیامد به دشت و نفس کرد راست پس آنگاه باستاد، همرزم خواست حبیب خدای جهان آفرین نگه کرد بَر روی مردان دین همه بُرده سَر در گریبان...
  8. .Dadmehr.

    شعر ❤سوال های ِ بی جواب ❤

    تاپیکی برای سوال های عاشقانه و احساسی سوال های بی جواب ... . . . :rose: :rose:
  9. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار عارف پژمان

    شب یلدا ، زاغ و برف! ندیده بود کسی، جامه ء دریده ی برف نشسته زاغ به چشمان آرمیده ی برف! به امتداد نگاهت،چو ابر ها رفتم دوید بر سر راهم ،سحر، سپیده ی برف ! به جان تو ٬ شب یلدا زغصه ، آب شدم کنار باغچه دیدم، قد خمیده ی برف ! نیامدی و گلت روی بالشم خشکید پرید از لب مرجانی ام، نشیده ی برف ...
  10. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار قاسم رسا

    چون از افق برآید انوار صبح صادق در پاى سبزه بنشین با همدمى موافق شد موسم بهاران پرلاله کوهساران بستان پر از ریاحین صحرا پر از شقایق بلبل که در غم گل مى کرد بى قرارى شکر خدا که معشوق آمد به کام عاشق یک سو نشسته خسرو در بزمگاه شیرین یک سو نهاده عذرا سر در کنار وامق ابر بهار گسترد دیباى سبز در باغ...
  11. Leoo

    در دست اقدام شعر بی وفا دلبریم(مجموعه شعر ها و متن ها)|Leoo

    عنوان: بی وفا دلبریم شاعر:Leo قالب اثر:چهارپاره ژانر:غمگین مقدمه:آغلامازدیم بی وفا دلبریم اغلاتتی منی آجی دیلدن دیله آتتی نجه دیغلاتتی منی
  12. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار جواد آذر

    هر دمی چون نی، ازدل نالان، شكوه ها دارم روی دل هر شب، تا سحرگاهان با خدا دارم هر نفس آهيست، از دل خونين لحظه های عمر بی سامان، ميرود سنگين اشك خون آلود من دامان، می كند رنگين به سکوت سرد زمان به خزان زرد زمان نه زمان را درد کسي نه کسي را درد زمان بهار مردمي ها دي شد زمان مهرباني طي شد آه از اين...
  13. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار مرام المصری

    چشم‌هایی هستند که نور را نمی‌بینند خاطراتی، که به یاد نمی‌آیند لبخندهایی که لذتی نمی‌بخشند اشک‌هایی که دردی را نمی‌شویند! کلماتی، چون سیلی و احساساتی، که هستند… روحی هست که هیچ چیز تسلایش نمی‌بخشد. چسبیده‌ام به تو بسان انسان به گناهش هرگز ترکت نمی‌کنم مانند ولگردی که تا توانسته خود را پُر...
  14. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار سروش اصفهانی

    بیرون شهر بار گشودند قافله نه غیر ندبه کار و نه جز نوحه، مشغله افراشتند خیمه‌ی اهل حرم، نخست زآن پس سرای پرده‌ی سالار قافله چون پیش چشمشان، سر شه ‌بر سنان گذشت در حیرتم که بر سر زینب، چسان گذشت تا بوسدش گلو، نرسیدش به نیزه، دست آوخ که نیزه نیز بر او سرگران گذشت! بر کشتگان ز غرفه‌ی...
  15. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار ژاله اصفهانی

    درخت آمده از پشت در به دیدن من که بشنود خبر لب به جان رسیدن من ولی درخت نداند که من چه جان سختم هزار ساله درختم که هر چه باد خزانی کند پریشانم زنو شکوفه دهم،باز هم جوانه کنم و هر جوانه ی نو را پر از ترانه کنم گیاه وحشی کوهم نه لاله ی گلدان مرا به بزم خوشی های خود سرانه مبر به سردی خشن سنگ...
  16. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار یحیی دولت آبادی

    مادری پیر و پریشان احوال عمر او بود فزون از پنجاه زن بی شوهر و از حاصل عمر یک پسر داشت شرور و خودخواه روز و شب در پی اوباشی خویش بی خبر از شرف و عزت و جاه دیده بود او ببر مادر پیر یک گره بسته ی زر، گاه بگاه شبی آمد که ستاند آن زر بکند صرف عمل های تباه مادر از دادن زر کرد ابا گفت: رو ،...
  17. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار پروین دولت آبادی

    درس مهر از روزگار آموختیم سر هستی را ز کار آموختیم با خودآوردن، امید زندگی، از نسیم نوبهار آموختیم شور و شوق زندگی را هر نفس، از گریز جویبار آموختیم پرده‌پوشیدن به راز این و آن، از سکوت شام تار آموختیم سرفرازی، پایداری، صبر را، از بلند کوهسار آموختیم شادی‌آوردن ز کام غم...
  18. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار محمد حقوقی

    زیباست با کلام قدیمی باز از تو عاشقانه سخن گفتن بردار شانه را ؛ انبوه گیسوان نسیمی از شانه ها به عشوه بیاویز و باز کن . بردار شانه را ؛ بشکن شکنج طره ، هوا ایستاده است . بپراکنش . بیاکنش از نافه . ناز کن ، رودابه نوازش دل،گیسوان رها زیباست با کلام قدیمی باز از تو عاشقانه سخن گفتن ،...
  19. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعاری در وصف امام زمان ع

    این عشق آتشین ز دلم پا نمی شود مجنون به غیر خانه ی لیلا نمی شود بالای تخت یوسف کنعان نوشته اند هر یوسفی یوسف زهرا نمی شود. یا اباصالح المهدی ادرکنی تو همچو بوی محبت زپشت پنجره ها درون ذهن شقایق خطور خواهی کرد نگاه شوق وامیدم به آن دم صبحی است که خاک رابه قدومت چو طور خواهی کرد جمعه ها را همه...
  20. دنیا شجری بخشایش

    شعر اشعار پلن ورلن

    آسمان بر فراز بام چقدر آبی، چقدر آرام است! درختی بر فراز بام شاخه اش را می‌جنباند. ناقوس در آسمان پیش چشم آرام، آرام طنین می‌اندازد پرنده ای بر درخت پیش چشم آواز حزن انگیز خود را سر می‌دهد. در اندوه بیکرانه دشت برف نا پایدار همچون دانه های شن می درخشد آسمان تیره گون است و هیچ پرتوی...
بالا پایین