دلنوشته: کودک که بودم
دلنویس:
@SHADI315
منتقد: آقازاده
عنوان:
در هر اثری اولین چیزی که به چشم میآید عنوان است، درکل یک عنوان باید ویژگیهای داشته باشد که بتواند یک مخاطب را جذب خود کند . موضوع اصلی اثر را به نمایش بگذارد.
چه بسا اگر عنوان با کلماتی جدید و معنایی ثقیل باشند مخاطب را در پی خود میجویانند تا بتواند معنا و مفهوم عنوان را دریابد. عنوانها درکل سه نوع هستند ( ترکیبی، جملهای، مفرد ) که هرکدام ویژگی های خاص خود را برای جذب یک مخاطب میتواند داشته باشد.
عنوانی که دلنویس عزیز انتخاب کرده یک عنوان جملهای بوده. عنوانهای جملهای در آن دستهای قرار دارند که انتخاب کردنشان ریسک بالایی دارد، زیرا برای انتخابش باید آنقدر خلاقیت به خرج داد تا بتوان مخاطب را در نگاه اول مجذوب کرد. عنوان انتخابی در مفهوم کل اشاره به زمانهای گذشته و دوران شیرین کودکی دارد که همین مفهوم خود شامل جذبهای بالایی خواهد بود زیرا اکثرا با دیدنش به دنیای کودکی خود میروند.
ژانرهای انتخابی برای این اثر اجتماعی و تراژدی بوده که کاملا در این عنوان مشهود است؛ عنوان درکل کاملا به اجتماعی بودن اثر اشاره دارد و مفهوم آن به تراژدی بودنش و این خلاقیت دلنویس را در انتخاب عنوان نشان داده است!
ژانر:
ژانر به معنای نشان دادن حس و حال مطلبی است که قرار است بخوانیم، تمام ما مسلما از برخی ژانرها خوشمان میآید و از برخی نه! زیرا شخصی میتواند با تراژدی خود را وفق دهد ولی با ژانر عاشقانه نمیتواند و با حس و حال داستان نمیتواند انس بگیرد؛ پس نتیجه این خواهد بود که انتخاب ژانر یکی از مهمات هر اثر است!
دلنویس ژانرهای انتخابی خود را اجتماعی و تراژدی قالب کرده است:
در تمام متن از موارد اجتماعی چون ( فرق دوران کودکی و بزرگسالی، تغییر شرایط، اتفاقاتی که در آن دوره افتاده و د دوران بزرگسالی ممنوع است و... ) مشهود بوده و این یعنی ژانر اجتماعی کاملا در متن بوده و انتخابش درست است.
و تراژدی در کل متون ( حس های غمگین در رابطه با بزرگ بودن، حس و حال زیبای کودکی، آرزوهای دست نیافتنی و... ) مشهود بوده و این ژانر هم کاملا با متن مرتبط است.
مقدمه:
وقتی مقدمهای را برای اثرمان قرار میدهیم به این نشان است که قبل از خواندن مطلب مخاطب را آمادسازی برای حال و هوای متون و همچنین انس گرفتن مخاطب با اثر قرار میدهیم، حال اگر این مقدمه با محتوای متن فرق داشته باشد از آنجا که مخاطب یک دفعه مجبور میشود احساساتش را تغییر دهد بیخیال خواندن اثر میشود!
پس درکل نوشتن یک مقدمه و درست نوشتن آن از مهمات اصول نوشتن است.
دلنویس یک مقدمه کوتاه، ادبی، بدون آرایه و با حالتی باز نوشته است:
مقدمه از نظر کوتاه بودن حجم مناسبی داشت و درکل مطلب اصلی را میرساند که این توانایی دلنویس را به رخ میکشد.
مقدمه ادبی بود اما بدون آرایه: دقت شود که یک دلنوشته همان حرفهای دل است که از درون احساسات یک نویسنده بیرون میآید، پس برای اینکه بتوان احساسات نویسنده را به مخاطب القا کرد باید از آرایههای مختلف استفاده کرد تا مخاطب طبق آرایهها احساسات را متوجه و خود را با احساسات مطلب انس دهد. چه بسا بهتر است دلنویس در مقدمهاش از آرایه های متنوعی استفاده کند.
حالت باز بودن مقدمه: دلنویس میتوانست مقدمهاش را کامل کرده و در آن با استفاده از حالات متنوع مخاطب را مشتاق تر سازد:
مثال:
کودک که بودم..
حال و هوایی چون یک باد را داشتم که رها بود!
حس گلی را داشتم که پس از باران شاداب و لطیف بود!
غمهایم را جویهای زلال میشستند و با خود به تاریکیها میبردند!
کودک که بودم...
از هر سختی جدا و از هر غمی رها بودم!
ولی امان از آرزوی بزرگسال بودن..
بزرگ گشتم و غمهای قد علم کردند...!
رشید شدم و دنیا برایم کوچک گشت!
آری تا کودک بودم در این دنیا جای نفس کشیدن بود، بزرگ گشتن یعنی دیگر آن کوچه خاله بازیهایمان جایی برایمان ندارد!
( این تنها یک مثال برای متوجه شدن توضیحات منتقد است )
جلد:
مسما وقتی جلدی را برای اثر انتخاب میکنیم باید آن جلد کاملا با اثر مرتبط باشد و ژانرهای مرتبط را در خود نشان دهد، و همچنین در کنار تمام موارد از ترکیب رنگ مناسبی برای مجذوب ساختن اثر را داشته باشد.
جلد مربوطه تمام ویژگی ها را داشت و مناسب بود
سیر:
در هر اثری سیر برای جذابیت اثر مهم است زیرا اگر سیری تند یا آرام باشد دیگر آن جذابیت را نخواهد داشت و همچنین باید لحنی که در اثر انتخاب میشود تا اهر به یک صورت باقی بماند.
سیر متون درکل خوب بود
توصیفات:
در یک دلنوشته باید دلنویس بتواند به صورتی متونش را بنگارد که مخاطب با خواندنش به صورت خیلی راحت متوجه احساسات دلنویس شود و متون بر جانش بنشیند.
دلنویس بیشتر بر روی متن تمرکز کرده بود و خیلی کم از آرایه استفاده کرده بود.
به دلنویس پیشنهاد میشود در متنش از آرایه های متفاوتی استفاده کند تا تاثیرگذاری متنش بیشتر شود.
لحن:
همانطور که در رکن سیر اطلاع داده شد دلنویس عزیز گاهی محاوره و ادبی را باهم مخلوط کرده که این مورد زیاد در متن خوشایند نیست و بهتر است این موارد ویرایش شود.
نحوه بیان دلنویس درکل ادبی بود ولی تاسفانه در برخی موارد از محاوره استفاده شده بود که نظم سیر را برهم زده بود.
مثال:
و یک مورد دیگری که مورد اشکال دلنویس قرار میگرفت افعال بودند، نویسنده در برخی موارد جمله نویسی دلنویس مورد داشت.
مثال:
تکرار:
مسلما همه ما میدانیم که وقتی در متنی جمله یا کلمهای پشت هم تکرار شود خسته کننده میشود و مخاطب را اذیت میکند و این رکن از نقد به تکرار جملات و کلمات میپردازد.
دلنویس یک جمله را در سه پارت پشت هم تکرار کرده بود که این خود از جذابیت میکاهد.
و در برخی از پارتها خیلی کلمات را تکرار کرده بود که آن هم زیبایی متن را از بین برده بود.
پیشنهاد میشود این موارد ویرایش شود.
رعایت پارت نویسی:
همانطور که همه ما مخاطبان میدانیم وقتی پ**ا**ر**ت**ی از یه حدی فراتر باشد مسلما خوانندگان را خسته کرده و از مجذوبیت اثر هرچقدر هم که خوب باشد میکاهد.
دلنویس در تعداد خطهای پارت تعادل داشته و به طوری نبوده که مخاطب را زده کند.
هدف کلی متون دلنویس این بوده است که کاش بیشتر قدر دوران فراغتمان ( کودکی ) را بدانیم و در تلاش برای زودتر بزرگ شدن نشویم که این خود یه هدف زیبا و دلنشین بوده.
رعایت شرع و قوانین:
در تمام پارتها قوانین رعایت شده و موارد شرعی به طور کامل رعایت شده بود.
غلطهای نگارشی:
نویسنده درکل غلط املایی نداشت ولی در بحث علائم نگارشی بهتر است کمی بیشتر دقت کند و مواردی که در آنها علائم نیاز است را بگذارد.
سخن منتقد:
دلنویس ارجمند این نقد به طور حتم از روی دشمنی یا کینه نوشته نشده است بلکه از روی رفاقت برای بهبود و پیشرفت قلم شما نوشته شده است! انشاالله که با خواندن نقد مشکلات قلم خود را حل کرده و در آیندهای نزدیک نام شما به عنوان نویسندهای قهار برده شود.
قلمتون مانا!
سطح: نقرهای
@ara.pr.o.o