. . .

نقد و بررسی نقد رمان پشت پلک‌های ناخودآگاه| دمیورژ

تالار نقد خوانندگان آثار

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #1
رمان پشت پلک‌های ناخودآگاه
به قلم سرخ
نویسنده: آرمیتا حسینی(دمیورژ)
ژانر: جنایی، عاشقانه، علمی تخیلی

خلاصه :
مدلین که تا آن لحظه خود را بدون نقطه ضعف می‌دانست‌، نسبت به تمام اتفاقات زندگی بی اهمیت بود. با ربوده شدن و قرار گرفتن مقابل دستگاهی که زندگیش را مقابل چشمانش به رقص در می‌آورد، دچار وحشت شد و در انکار وحشتی که آن دستگاه به او تلقین می‌کرد، دنبال راهی برای رهایی از ذهنش بود. در این میان با رئیس تمام این تشکیلات که شخصی دیوانه بود، رو به رو می‌شود. اکنون مدلین دنبال حقایق و سرنوشت میلیون‌ها انسان در دستگاه بود و تمام حقایق در ذهن دیوانه‌ای پروش می‌یافت.
مقدمه:
تنم در وحشت فرو رفته
موهایم دور گلوی آلوده به هوا، می‌پیچد و می‌پیچد
می‌خواهد ویروس هوا را از گلویم بیرون بکشاند
پاهایم در خ**ی**ا**ن**ت به من، صحنه را ترک نمی‌کند و می‌خواهد همان‌جا در باتلاق عظیمی از خون، بماند
من نقاشی‌ای خواهم شد که درد را در خود می‌کشاند و خون را در سفید صورت من می‌پاشد
چشمانم یکدیگر را می‌بندند اما هنوز می‌بینم
با چیزی شبیه به قلب، مشغول دیدن مرگم هستم
می‌دانم مادرم که زندگی بود، شبی آخرین ب*و*س*ه‌اش را به پیشانیم بخشید و او مرا بخشید به جهانی سرد
شیر آب سرد باز بود و دستم از شدت سرما بی حس شده بود و هنوز به چهره خیس از آبم در آیینه نگاه می‌کردم و خوابم در بیداری ادامه داشت
 

Luna🌙

رمانیکی حامی
نیمچه رمانیکی
نام هنری
دریاچه نقره‌ای
شناسه کاربر
5731
تاریخ ثبت‌نام
2023-07-08
آخرین بازدید
موضوعات
180
نوشته‌ها
382
راه‌حل‌ها
1
پسندها
1,283
امتیازها
335
محل سکونت
دنیایی پشمکا

  • #11
سلام نویسنده عزیزم رمانت واقعا عالی و با قلم عالی من واقعا از این جور ژانر تخیلی اینا نمیخونم و برای همین اول رمانت برام گنگ بود و هیچی ازش سر در نمیاوردم ولی تا پارت 7 رو رفتم و از جایی که روی تخت رفت و گذشته اش جلو چشمام امد منو بیشتر تحریک کرد بخونمش و عالی بود من واقعا لذت بردم رمانت به دلم نشست منو تحریک کرد و ژانر تخیلی هم برام جذاب شد من بی صبرانه منتظر پارت های بعدی هستم عزیزم موفق باشی
 

شاهزاده آبی مرداد

رمانیکی نقره‌ای
محروم
شناسه کاربر
1221
تاریخ ثبت‌نام
2021-11-20
آخرین بازدید
موضوعات
386
نوشته‌ها
1,988
راه‌حل‌ها
1
پسندها
8,452
امتیازها
558
محل سکونت
جزیره عشق❤️❤️

  • #12
با سلام خدمت دوستان و نویسنده گرامی

خب اصولاً ژانر جنایی نمی خونم ولی عمیقأ با شخصیت مدلین اخت شدم ، انگاری یه جورایی خود خود من بود ، دقیقا همون قدر سرد ، یجورایی اصلا دلم نمی‌خواست بقیه شخصیت ها رو بخونم ، یعنی به نظرم می اومد مدلین محمده و مطمئنم این رمان رو تا آخر میخونم ولی هیچ وقت دیگه جنایی نمی خونم . شروع کار یجوریع مخاطب و خود من همراه شدم ، به نظرم یجورایی گریه دخترها برای خودمم آزار دهنده بود و منم بودم میکشتمشون و اون دستگاه برای خیلی از آدم های امروز واقعا لازمه
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #13
خیلی ممنونم حتما ژانر رئال رو اضافه میکنم
سلام نویسنده‌ی گل:)
اولین چیزی که توی رمانت چشم منو گرفت، اسمت بود. فواید انتخاب اسم مناسب از کسی پوشیده نیست! اسمت باعث شد من از خوندن رمانت سرسری نگذرم و بخوام دقیق تر بخونمش و ازش لذت ببرم. البته باید اعتراف کنم وقتی پارت‌های اولتو خوندم البته تا قبل از جایی که جنازه رو دید، امیدم نسبت به رمانت کمتر شد و یه حسی درون وجودم سریع سریع میگفت قراره یه رمان جنایی با جریانات کلیشه ای داشته باشم که اتفاقا یه شخصیت اصلی مغرور و خودخواه و سنگدل و... هم داره!!!
و این حس بعد از اینکه اون بخش رو که جنازه رو دید خوندم کمتر شدااا، ولی هنوز اون حس ازار دهنده وجود داشت اما کمتر.
بعدش که به دستگاه و اینا رسید معنای خلاصه رو کمی درک کردم و اون حس هم از بین رفت. همچنین باید بگم خلاصه و اسمت بعد آپدیتی که شدن خیلی بهتر شد!
با اون تفاوت دیدگاهی که توی پارت آخرت به نمایش گذاشتی یه بخش رئال و فلسفی به رمان اضافه کردی،
بنظرم خوب میشد اگه این دوتا هم به ژانرهات اضافه کنی:)
چون به شخصه اگه اولش میدونستم یه حالت فلسفی و رئال داره انقدر فکر نمی‌کردم که شاید ماجرای خوبی نداشته باشی!
به علاوه ژانرها هرچقدر جامع تر و به علاقه‌ها نزدیک تر و البته که بیشتر باشن مزیت‌های دیگه ای هم داره.
مثل همین که مثلا ژانر رئالش شاید بیشتر منو جذب میکرد تا عاشقانه و جنایی.
حالا از روش کلی نوشتنت خوشم اومد. بنظرم هر نویسنده چه خوداگاه چه ناخوداگاه یه روش نوشتن کلی تو ذهنش داره که رماناش معمولا بر اساس اون هستن و من از این روش کلی تو خوشم اومد و مجذوبش شدم!
به عنوان اختتامیه هم میگم که از رمانت خوشم اومد و قطعا آثار دیگه‌ات رو می‌خونم🌷🌸

«قلمت پایدار و مانا👀»
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #14
خوب احساس می‌کنم چرخش قلم داشتید؛ چرخش قلم یعنی بین ادبی و محاوره بچرخه و این جالب نیست.
مثلا اوایل پارت نهم نوشته بودید «در رو باز کنین» این محاوره بود؛ ولی چند خط پایین تر نوشته بودید «شیشه را» و این ادبی...
همچنین بهتره وقتی از «می» استفاده می‌شه؛ «می» از قسمت دوم فعل با نیم‌فاصله جدا شه!
که بعضی جاها رعایت کردید بعضی‌ جاها نه..
در پارت اول انگار از حس ششم شخصیت استفاده کردید؛ ولی این‌کار یکم باعث اسپویل کردن ماجرا شد و بنظرم یه ذره این حس ششم کمتر شه خیلی قشنگ‌تر می‌شه؛ چون خواننده جلو جلو می‌فهمه که قراره یه اتفاقی بی‌افته.
و این‌که خیلی یهویی رمان بین شخصیت‌ها می‌چرخه بدون این‌که خواننده درکی ازش داشته‌باشه؛ یکی مثل من داخل پارت‌های اول گیج می‌شه و ممکنه اشتیاقش رو بابت خوندن این رمان از دست بده...
از حس رمانتون خیلی خوشم اومد؛ جوری که تو بعضی از قسمت‌ها از بی‌احساس بودن شخصیت‌ها می‌ترسیدم؛ خیلی توصیف و تشبیه‌هاتون قوی بود و خلاصه منو جذب خودش کرد..
و البته حواستون خیلی به چرخش قلمتون باشه؛ چون خواننده تا میاد به نوشته ادبی عادت کنه یهو تو ذوقش می‌خوره..
امیدوارم تونسته باشم کمکت کنم دوستِ قشنگم🙂🫀!
من دیالوگ هام محاوره هست و مونولوگ هام ادبی
این چرخش قلم نیست
یعنی گفت و گو محاوره مینویسم اما متن رو ادبی
و اینکه خب ژانر(معمایی) جزوی از ژانرهای منه و صددرصد در ابتدا قراره گیج کننده باشه و سوال پیش بیاد که این شخصیت ها از کجا اومدن یهو؟ ولی یواش یواش متوجه میشین
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #15
اسم رمانت برم جالب و کنجکاو شدم که این اسم رو واسه چی انتخاب کردی، مخصوصأ ژانر اول رمان جنایی و دومی هم عاشقانه هست و همون حس کنجکاوی باعث شد شروع به خوندن کل رمان کنم. با اینکه چیز زیادی از اسم رمان دست‌گیرم نشد؛ ولی ایده خوبی برای رمان پیدا کردی و اینکه از شروع پارت اول کنجکاویم رو به چالش کشید تا بیشتر بخونم. قلم‌خوبی داری، با اینکه آثار ادبی نمیخونم؛ اما از رمانت خیلی خوشم اومد.
فقط اگه دقت کرده باشی تو بعضی از پارت‌ها نوشته شده «پارت 5 شبی که قاتل شد» این‌چنین پارت‌ها رو اصلاح کن؛ چون خوننده گیج میشه که آخر کدوم اسم رمانه.
اره چون بعد اسم رمانو ویرایش کردم عوض شد به خاطر همینه
مچکرم
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #16
سلام و خداقوت نویسنده عزیز،اول که خیلی از رمانت خوشم اومد چون من به شخصه،شخصیت های تحلیلگر رو می‌پسندم و خیلی تفکرات مدلین رو میتونستم درک کنم،ممنون ازت🤩🌙
جسارتا قسمتای اولش یه جاییش بود به جای تعفن نوشته بودی تفعن😅
شما گفتی مدلین تحلیلگر هست اما قسمتی که هورام با خودش فکر می‌کرد رو مثل ذهن مدلین تحلیلگر نوشته بودی من به عنوان خواننده ترجیح میدم بیشتر مدلین تنها تحلیلگر رمان باشه، به نظرم جوری مینوشتی که فقط خواننده متوجه بشه ذهنش مشغول مدلین و اون دو نفر رو به خاطر اشتباهشون میکشه خیلی بهتر میشد☺️
اینکه باربارا ۳ بار کلمه رفیق رو گفت نیاز نبود به نظرم، با نوشته بعدش میشد متوجه شد که چقدر بی حس هستش....
از اینکه مدلین شخصیتی داره که دوست نداره مطیع بقیه باشه اما با این حال کارهاش رو عاقلانه انجام میده خیلی خوشم اومد،دمت گرم🐾🐼
پارت ۹ که خاطرات و تصوارتش در مورد پدر و مادرش بود رو اگر به زبان کودکانه خودش مینوشتی خیلی عالی میشد و تصور اینکه چاقو پرت کرده و خورده تو صورت باباش یکمی سخته ولی به جاش مینوشتی وقتی پدره حواسش نبود با چاقو حمله کرد خیلی بهتر میشد😁
رمانت یه رمانی بود که پر از جان بخشی بود،خیلی عالیه که ذهنت انقدر باز بوده اما بعضی قسمت هاش یکمی زیادی از جان بخشی استفاده کردی...بعضی جاهاش هم جان بخشی نامرتبت با اون قسمت بود و باید کمی روش فکر می‌کرد...😉
او قسمتش که گفته بودی انسانها نمیخواند از فضای واقعی لذت ببرند و به جای تفکر روی آفرینش خدا، خودشون رو در فضای مجازی و تکنولوژی غرق کردن رو خیلی خوشم اومد و تکان دهنده بود😍🫶🏻
بعضی جاهاش اگر از علائم اشاره مثل َ ِ ُ استفاده میکردی خوندش راحت تر و درکش بهتر بود...
بعضی،تاکید می‌کنم بعضی از قسمت هایی که مدلین توصیفشون میکرد،مثل جایی که با هورام در اتاق بود و یقش رو گرفت و ...یکمی بهتر توصیف میکردی تصورش راحتر تر بود😁
خیلی زیاد از تخیلات خوشم اومد🙂🌹
یه قسمتیش نوشته بودی مدلین توی اتاق نه تخت نشسته بود و قاشق رو برد توی غذا و یهویی از سالن غذاخوری سر در اورد😂
مرسی از نقدت
شایدد بهتر بود قسمت اخر رو دقیق تر میخوندی. چون مدلین لابد توی ذهنش با خودش حرف میزد و اینطور نبود توی اتاق 9 تخته باشه و غذا بخوره. حتما دقیق نخوندی
اون بخش رو بی زحمت برام بیار ببینم من اشتباه نوشتم یا اشتباه فهمیدی
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #17
سلام امید وارم روز خوبی داشته باشی 😁🌿
خب من اسم رمان رو دوست داشتم یه چیز جالب بود هم اینکه تاحالا مثلش یا نمونه ای از این نوع اسم رو ندیده بودم و خود رمان هم موضوع خوبی داشت اما قبلا هم این نوع گفته شده اما با تفاوت های اساسی😆
ولی در مورد خود رمان باید بگم من اولش وقتی پارت اول رو خوندم زیاد جذبش نشدم و یه چیزی ک خیلی نظرم رو جلب کرد گردش قلمت بود داخل ادامه رمان بود🙄
مثلا من خودم محاوره نوشتن رو دوست دارم ولی خب یه جاهایی میدیدم از ادبی اومدی محاوره دلیلی داشت واقعا؟ 🙁🍃
خب برای تشبیه ها باید بگم از نظر من یه چیز رو زیاد گسترش میدادی و به چند نوع مینوشتیش مثلا اگه قلب اون تشبیه ها رو پیدا میکردی و مینوشتی فضای بهتری ایجاد نمیشد؟
و یه چیز دیگه این ک از پارت ها میپریدی مخصوصا پارت های اولیه مثلا اونجایی که داشت با دکترش صحبت میکرد یهو پرید داخل رد و برق به نظرت فضای باحالی رو ایجاد میکرد؟
و اخرین چیزی ک واقعا جذبم کرد شخصیت مدلین بود چون یه شخصیت ستودنی رو خلق کرده بودی و خیلی قشنگ بود رفتارش ❣️🤩

و صد البته رمانت نقاط قوتی هم داشت ک نادیده گرفته نمیشن و اونا رو خود تو بهتر میدونی

امید وارم کمکی کرده باشم داخل پیشبرد قلمت 😁✋
اولش اشاره کردم که مدلین مشکل روانی داره
بعدش
رفتم سراغ اینکه مدلین از سرکار داره برمیگرده بره خونشون
چون اگر یهویی و بی دلیل میومدم میگفتم مدلین نسبت به مرگ بی تفاوته و از هورام و گرفته شدن نمیترسه عجیب میشد
پس براش پیش زمینه ایجاد کردم و نوشتم قبلا رفته پیش روانپزشک
و میشه چرخش قلمم رو یک نمونه بیارین نشونم بدین؟ چون من هیچ وقت از ادبی به محاوره نمپرم و این اشتباهو نمیکنم
اگر واسم ی نمونه از رمانم بیارین ممنون میشم
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #18
سلام آرمیتای عزیز. من زیاد ژانر تخیلی و فانتزی نمی‌خونم اما طرز نوشتنت و موضوعت که تا جایی که می‌دونم کلیشه نبود و دوست داشتم، یعنی این‌جوری بگم که دست‌مریزاد😍♥️

تخیلت و رویاپردازیت معرکه‌است و البته ترکیب اون با واقعیت و یه داستان زیبا.

حالا یه کمی تعریفت کردم بریم که یه ذره حالت وبگیرم😂 (محض شوخی)

اومدم چندتا نکته رو بهت بگم که می‌دونم کمکت می‌کنه.

اول اینکه زیاد مونولوگ محور ننویس! خسته میشدم حین خوندنش.
گاها می‌دیدم یک پارت بدون دیالوگ!
یکهو یه پارت پر از دیالوگ بدون مونولوگ!
مثلا:
"- اسمت چیه؟
- قرار بود من بازجویی کنم.
- نمی‌تونی بازجویی کنی به دو دلیل. یک، ازت نمی‌ترسم، دو، چون قدرتی نداری و سه، قدرت نداری چون ازت نمی‌ترسم
- از مرگ نمی‌ترسی اما از درد کشیدن و آسیب دیدن می‌ترسی
- شاید حتی ازش لذت ببرم
- ولی درد کشیدنت یا لذت بردنت سودی واسم نداره. می‌خوام عضو تیمم بشی
- اسمت چیه؟
- نترسی، از ویژگی اخلاقیت خوشم میاد و مخصوص این کاری، اما این دلیل نمیشه وقتی پررو بازی در میاری تحملت کنم و نکشمت.
- خب بکش... مگه گفتم نکش؟
- آه
- افسوس
- بیا بریم محیط رو بهت نشون بدم و درباره کار سازمان توضیح بدم."

لامصب یه نفس بگیر🤣
اینجا رو نگاه یه تیکه دیالوگ داری بدون اینکه از توصیف حرکات و اینا استفاده می‌کنی. اگر بیای حین گفتن از حرکات استفاده کنی، این‌طوری هم قشنگ‌تره هم منه خواننده خسته نمیشیم.


خیلی وقت بود هیجان انگیز نخونده بودم😂
عالــــــی و نایس!
فقط همین یکی رو رعایت کنی چه شود😍

آها یه چیز دیگه خیلی هم زاویه دید رو تغییر نده. من به شخصه گم می‌کردم الان کی داره روایت می‌کنه.
حتما
مرسی که گفتی
من اولای رمان مجبور بودم بیشتر مونولوگ بنویسم که با فضا اشنا بشین اما دیالوگ های جلوتر اینطور نبود
و اینکه واقعا نمیتونم عوض نکنم.... (خب باید به همه شخصیت ها بپردازم و اونا هم بخش اصلی از رمان هستن و رمان معماییه)
انگار چند شخصیت رو توضیح میدم و در اخر این شخصیت هارو به هم وصل میکنم
 

zeinabrostami

رمانیکی فعال
رمانیکی
شناسه کاربر
4912
تاریخ ثبت‌نام
2023-04-25
موضوعات
4
نوشته‌ها
97
پسندها
1,251
امتیازها
93
سن
19
محل سکونت
فارس؛ قیروکارزین

  • #19
حتما
مرسی که گفتی
من اولای رمان مجبور بودم بیشتر مونولوگ بنویسم که با فضا اشنا بشین اما دیالوگ های جلوتر اینطور نبود
و اینکه واقعا نمیتونم عوض نکنم.... (خب باید به همه شخصیت ها بپردازم و اونا هم بخش اصلی از رمان هستن و رمان معماییه)
انگار چند شخصیت رو توضیح میدم و در اخر این شخصیت هارو به هم وصل میکنم
سوم شخص بنویسی بهتر نیست؟ اینطوری به همه چیز اشراف داری
 

دمیــــــورژ

رمانیکی نقره‌ای
نویسنده ویژه
نویسنده
رمانیکی‌نویس
دل‌نویس
ناظر
منتقد
گوینده
کاربر منتخب
کاربر ثابت
نام هنری
دمیورژ
مقام خاص
منتقدیار
شناسه کاربر
123
تاریخ ثبت‌نام
2020-11-05
آخرین بازدید
موضوعات
259
نوشته‌ها
2,795
راه‌حل‌ها
32
پسندها
24,332
امتیازها
698
محل سکونت
محله مغزهای فاسد

  • #20
سوم شخص بنویسی بهتر نیست؟ اینطوری به همه چیز اشراف داری
نمیتونم احساسات رو منتقل کنم
صددرصد جذابیت کم میشه
اینطوری که مدلین با احساسش جهان رو می بینه و شما وارد ذهن مدلین میشین توی سوم شخص قرار نیست اینطور باشه
فضا سرد وخشک میشه تاحدودی
قبول داری؟
 

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده این موضوع (مجموع: 1, کاربران: 0, مهمان‌ها: 1)

بالا پایین