انتشار یافتهها
تالارها
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
جدیدترینها
نوشتههای جدید
آیتمهای جدید
آخرین فعالیت
کاربران
کاربران ثبت نام شده
بازدیدکنندگان فعلی
بوفه
مدالها
حمایت مالی
اشتراک ویژه
بازیها
بازی 2048
مار بازی
ورود
ثبتنام
جدیدترینها
جستجو
جستجو
فقط جستجوی عنوانها
توسط:
نوشتههای جدید
جستجو در تالارها
منو
ورود
ثبتنام
نصب برنامه
نصب
★پیدا کردن رمانهای بینام★
سلام مهمون عزیز امیدوارم حالت خوب باشه. تا حالا شده خلاصهی یه رمانی که قبلاً خوندیش یادت باشه؛ اما اسم اثر رو فراموش کرده باشی؟! اگه این مشکل رو داری اصلاً نگران نباش، کافیه توی انجمن رمانیک ثبت نام کنی و خلاصه رمان رو توی این تاپیک بگی. اینطوری با یه تیر دو نشون زدی هم اسم رمانی که دنبالش بودی و پیدا میکنی، هم به خانواده بزرگ رمانیک میپیوندی و حالا میتونی کلی رمان جدید بخونی و اگه خواستی هم خودت دست به قلم بشی.
دوست داری اخبار طنز بنویسی؟ و باعث خندوندن کاربرا بشی؟ برای خبرنگار شدن بپر اینجا.
علاقه داری به نویسندهها کمک کنی تا اشکالات نگارشی خودشون رو برطرف کنن؟ برای ویراستار شدن کلیک کن.
به نظارت علاقه داری؟ دوست داری به نویسندهها توی پیشبرد اثرشون کمک کنی و ناظرباشی؟ آموزش هم داریم. کلیک کن^^
تو هم میتونی وبتون و مانگا و مانهوا ادیت بزنی! برای ادیتور شدن کلیک کن
برای پیوستن به تیم تدوین کلیک کن تا توی ساخت کلیپ حرفهای بشی.
برای اعلام آمادگی رنک بازرس کلیک کن تا توی حفظ و رعایت قوانین بهمون کمک کنی.
به طراحی جلد علاقه داری؟ دوست داری برای آثار یه جلد با خلاقیت خودت طراحی کنی؟ کلیک کن
. . .
تالارها
عمومی
انیمه و انیمیشن
انیمه
معرفی انیمه Hotarubi no Mori e
جاوا اسکریپت غیر فعال میباشد. برای تجربه بهتر، جاوا اسکریپت را در مرورگر خود فعال کنید.
You are using an out of date browser. It may not display this or other websites correctly.
You should upgrade or use an
alternative browser
.
پاسخ به موضوع
نوشته
<blockquote data-quote="ARA.O.O" data-source="post: 26475" data-attributes="member: 300"><p style="text-align: center"><img src="https://cdn.zoomg.ir/2017/8/39531204-a88e-42df-b822-9b31ab419fd6.jpg" alt="Hotarubi no Mori e" class="fr-fic fr-dii fr-draggable " style="" /></p><p></p><p>آن هم چیزی نیست جز آن که اگر دایی هوتارو باور دارد که زیباییهای آن دوران، به سبب نادانیاش در آن زمانها بوده و امروز وی داناتر شده و دیگر خیالی بودن تمامیشان را درک کرده، پس چرا در اوج دانایی به زمانی عشق میورزد و دلتنگ ثانیههایی است که در آنها نادان بوده است؟ سوالی که جوابش را به سادگی میتوان یافت و گفت که انسان، هرگز در طول زندگیاش این احساسات را فراموش نمیکند یا نسبت به آن زمان داناتر نمیشود، بلکه فقط از جایی به بعد به زور تصمیم به سرپوش گذاشتن بر روی آنها و فراموش کردن آن «عشق»، میگیرد. اما مشکل این افراد آن است که نمیدانند «عشق»، عنصری حذفشدنی نیست که بتوان به اجبار آن را فراموش کرد. بلکه فقط اگر آن را از زندگیتان حذف کنید، به جای این که بخشی از روزهایتان یا اصلا به مانند هوتارو پاییز و زمستان و بهارتان را در اختیار بگیرد و موقع تابستان شادی بیپایانش را تقدیمتان کند، به عنوان جریمه تبدیل به فکر و ذکر هر روزتان میشود و از آنجایی که از دستش دادهاید، یک روز هم شادی را تقدیمتان نخواهد کرد. چون شما خودتان تصمیم گرفتهاید آن یک فصل را هم از زندگیتان دریغ کنید و نتیجه و عاقبتش هم این است که باید تمامی سالتان را به حسرت روزهای حضور قابل لمسش در زندگیتان بگذرانید. این اتفاقی است که در پایان فیلم و به شکلی زیبا، هوتارو هم با آن رو به رو میشود. حالا او باید انتخاب کند که نه ماه دیگر به جنگل فکر خواهد کرد و تابستانها به آن بازخواهد گشت یا به مانند عضو نزدیک خانوادهاش، تبدیل به شخصی میشود که تمام سال را در خاطرهی آن روزها میگذراند و بعد از مدتی تلاش به کتمان کردنشان میکند. انتخابی که احتمالا تک به تک انسانها را در این دنیا، مورد آزمایش قرار میدهد.</p><p></p><p>اما نقطهی اوج کل این قصهگوییها، آنجایی است که میفهمید در نگاه فیلمساز، «عشق» نه فقط عنصری زندگیبخش، بلکه در حقیقت همان چیزی است که «مرگ» را هم معنادار میکند. کافی است یک بار دیگر به قوس شخصیتی گین در داستان نگاه کنید. او در جنگلی متولد میشود و یک زندگی ابدی را در میان درختان زیبای جنگل و با دوستی ارواح آن، میگذراند. گین، شاید هر روز از بودن در محل تولدش لذت ببرد و با قدم زدن در میان سبزههایش، احساس لذت بی مثل و مانندی را تجربه کند، اما تا پیش از هوتارو، هرگز با آن حس غریب بیرون از محدودهی عادی زندگی که ناگهان از راه میرسد و همهچیز را تغییر میدهد (بخوانید عشق) مواجه نشده است. اما پس از این رویداد، وی روزهایش را به شکل دیگری و با لذت بردن از یک فصل و انتظار کشیدن در سه فصل دیگر سپری میکند و در نقطهی اوج این داستان، او در شادی میمیرد. این یعنی انسان بدون عشق، حتی نمیتواند حقیقتا بمیرد و از دنیای پیرامونیاش آن خداحافظی دلخواه را بکند. این یعنی «عشق»، مفهومبخش مرگ و زندگی ما انسانها است. یعنی این چهل دقیقه خیلی خیلی معرکه بوده است!</p></blockquote><p></p>
[QUOTE="ARA.O.O, post: 26475, member: 300"] [CENTER][IMG alt="Hotarubi no Mori e"]https://cdn.zoomg.ir/2017/8/39531204-a88e-42df-b822-9b31ab419fd6.jpg[/IMG][/CENTER] آن هم چیزی نیست جز آن که اگر دایی هوتارو باور دارد که زیباییهای آن دوران، به سبب نادانیاش در آن زمانها بوده و امروز وی داناتر شده و دیگر خیالی بودن تمامیشان را درک کرده، پس چرا در اوج دانایی به زمانی عشق میورزد و دلتنگ ثانیههایی است که در آنها نادان بوده است؟ سوالی که جوابش را به سادگی میتوان یافت و گفت که انسان، هرگز در طول زندگیاش این احساسات را فراموش نمیکند یا نسبت به آن زمان داناتر نمیشود، بلکه فقط از جایی به بعد به زور تصمیم به سرپوش گذاشتن بر روی آنها و فراموش کردن آن «عشق»، میگیرد. اما مشکل این افراد آن است که نمیدانند «عشق»، عنصری حذفشدنی نیست که بتوان به اجبار آن را فراموش کرد. بلکه فقط اگر آن را از زندگیتان حذف کنید، به جای این که بخشی از روزهایتان یا اصلا به مانند هوتارو پاییز و زمستان و بهارتان را در اختیار بگیرد و موقع تابستان شادی بیپایانش را تقدیمتان کند، به عنوان جریمه تبدیل به فکر و ذکر هر روزتان میشود و از آنجایی که از دستش دادهاید، یک روز هم شادی را تقدیمتان نخواهد کرد. چون شما خودتان تصمیم گرفتهاید آن یک فصل را هم از زندگیتان دریغ کنید و نتیجه و عاقبتش هم این است که باید تمامی سالتان را به حسرت روزهای حضور قابل لمسش در زندگیتان بگذرانید. این اتفاقی است که در پایان فیلم و به شکلی زیبا، هوتارو هم با آن رو به رو میشود. حالا او باید انتخاب کند که نه ماه دیگر به جنگل فکر خواهد کرد و تابستانها به آن بازخواهد گشت یا به مانند عضو نزدیک خانوادهاش، تبدیل به شخصی میشود که تمام سال را در خاطرهی آن روزها میگذراند و بعد از مدتی تلاش به کتمان کردنشان میکند. انتخابی که احتمالا تک به تک انسانها را در این دنیا، مورد آزمایش قرار میدهد. اما نقطهی اوج کل این قصهگوییها، آنجایی است که میفهمید در نگاه فیلمساز، «عشق» نه فقط عنصری زندگیبخش، بلکه در حقیقت همان چیزی است که «مرگ» را هم معنادار میکند. کافی است یک بار دیگر به قوس شخصیتی گین در داستان نگاه کنید. او در جنگلی متولد میشود و یک زندگی ابدی را در میان درختان زیبای جنگل و با دوستی ارواح آن، میگذراند. گین، شاید هر روز از بودن در محل تولدش لذت ببرد و با قدم زدن در میان سبزههایش، احساس لذت بی مثل و مانندی را تجربه کند، اما تا پیش از هوتارو، هرگز با آن حس غریب بیرون از محدودهی عادی زندگی که ناگهان از راه میرسد و همهچیز را تغییر میدهد (بخوانید عشق) مواجه نشده است. اما پس از این رویداد، وی روزهایش را به شکل دیگری و با لذت بردن از یک فصل و انتظار کشیدن در سه فصل دیگر سپری میکند و در نقطهی اوج این داستان، او در شادی میمیرد. این یعنی انسان بدون عشق، حتی نمیتواند حقیقتا بمیرد و از دنیای پیرامونیاش آن خداحافظی دلخواه را بکند. این یعنی «عشق»، مفهومبخش مرگ و زندگی ما انسانها است. یعنی این چهل دقیقه خیلی خیلی معرکه بوده است! [/QUOTE]
درج نقلقولها...
پاسخ دادن
تالارها
عمومی
انیمه و انیمیشن
انیمه
معرفی انیمه Hotarubi no Mori e
سلام
دوست عزیز
جهت انتشار آثار و یا حمایت از نویسندههای انجمن، اکنون به خانوادهی رمانیک بپیوندید.
با ما اوقات خوشی را تجربه خواهید کرد. 🌹
تالار
فراخوانها
آموزش
کار با انجمن
قوانین
کلی
قوانین
فرستادن موضوع و نوشته
بالا
پایین