انتشاریافته مجموعه فی البداهه گندمزار | محمد امین (رضا) سیاهپوشان

نام اثر : مجموعه فی البداهه گندمزار

ژانر: عاشقانه، اجتماعی

نویسنده : محمد امین (رضا) سیاهپوشان

مقدمه :
زیبا ترین گندم زار دنیا گندم زار زیبای خرمن مو های توست وقتی بر شانه ات می ریزد و زیبا ترین صحنه دنیا را می سازد و من دیوانه اش می شوم

 

[شاهزاده آبی مرداد]

می‌دونی بعضی موقع قلبت درد داره و حالت از عالم و دنیا گرفته نابود و داغون و ترکیده هستی و دلت میگه یه لحظه آهنگ صداشو بشنوم اوکی میشه نه اصلا یه لحظه صدای نفساشو بشنوم اوکی می‌شم ولی چشمات میگه قلب عزیز حتی اگه یه دونه پیامم داده باشه خوبه‌ها ولی دریغ از یه پیام، زنگ و یا حتی یدونه ویس خالی که صدای نفساش توش ضبط شده باشه اون‌جاست که قلبت فشرده می‌شه و درد می‌گیره

 

[شاهزاده آبی مرداد]

همه فقط به تو نگاه می‌‌کنند ومثل رهگذر می گذرند و می‌روند ولی نمی‌دانند که صاحب این چشمان جادویی پسری غریبه‌ست که آشناتر از هر آشنایی برای صاحب این چشمان جادویی‌ست و حتی رد نگاه و گوشه‌چشمی از این چشمان زیبا و دلربا مورفین تمام درد‌های این سپهبد عاشق‌ست

 

[شاهزاده آبی مرداد]

همه از دلتنگی و دوری از حرم می‌گویند و گلدسته و گنبد حرم را که می‌بینند گریه می‌کنند ولی هیچ‌کس از دلتنگی معشوق نمی‌گوید که عکسش تصویر زمینه گوشیت‌ست و روزی هزار بار می‌بوسیش ولی خودش نباشه کاش یکی‌هم از این حال عاشقا می‌گفت.

 

[شاهزاده آبی مرداد]

اگر دیدی کسی بیشتر از من دوستت‌داره بدون که من مردم و تو این دنیا نیستم چون بیشتر از مادر دلداده توام و بیشتر از خداوند دوستت‌دارم و منتظرم که تو بیایی بشوی تنها کسی که دوست‌دارم تکیه‌گاهش باشم.

 

[شاهزاده آبی مرداد]

یه‌جمله‌ی قشنگ می‌گه پشت هر مرد موفقی یه زن عاشق ایستاده که اون زن و مرد پشت و پناه هم‌دیگه باشن و بتونن بهترین چیزا رو باهم دیگه داشته باشن‌. درست مثل من و تو که پشت همیم تا زندگی عاشقونمونو بسازیم.

 

[شاهزاده آبی مرداد]

از زیبایی زندگی اینه که حرص اونی که دوست داری رو در بیاری بعدا با تمام وجود سعی کنی از دلش در بیاری و با تمام وجود دنبال خوشحال‌کردنش تو اون لحظه باشی مگه داریم از لحظه ای کلی حرص خورده ولی می‌بخشتت و لبخند می‌زنه شیرین تر؟! طعمی مثل زرد الوی رسیده داره شیرین و شکر پاره و خوش طعم و مزه.

 

[شاهزاده آبی مرداد]

بعضی موقع‌ها دلت گرفته و نمی‌دونی چیکار کنی حس می‌کنی به یه پناه برای بیرون ریختن عقده‌های دلت و حرف زدن و درد دل کردن نیاز داری ولی هر طرف می‌ری خلأ حضور اون پناه و پشتیبان‌رو حس می کنی اینجا بدترین ضربه برای یه آدمه چون ممکنه قلبش بگیره و برای همیشه از کار بیفته یا اون آدم توی خودش دردا رو جمع کنه و تبدیل به غمباد بشه

 

[شاهزاده آبی مرداد]

جایگاه امن و پناه‌گاه و پناه و پشتیبان ربطی به زن و مرد بودن نداره گاهی مواقع یه مرد نیاز به پناه داره، پناهی که راحت حرفاش‌رو بهش بزنه پناهی که هر ساعت شبانه روز درد و دلاش و گوش بده و با حرف‌هاش و راهنمایی‌هاش بهش حس آرامش‌رو القا کنه. اگر مرد و زنی اینطوری باهم همراه باشن پشت و پناه هم اون زندگی تموم بشو نیست...

 

[شاهزاده آبی مرداد]

بعضی موقع‌ها دلت میخواد مرگت فرا برسه و همون لحظه بمیری و دنیا تموم بشه ولی یهو یادت می‌افته که
به قول مرتضی پاشایی عزیز

«یکی هست تو قلبم که هر شب می‌نویسمو اون خوابه»

یک نفر هست که هر نفسش به یاد تو دم و بازدم میشه پس پشیمون می‌شی و به راهت ادامه می‌دی و از تصمیمت منصرف می‌شی...

 

[شاهزاده آبی مرداد]

آغوش امن و گرم صرفا بغل‌کردن نیست آغوش گرم می‌تونه یه آدم باشه که بهت حس امنیت بده وقتی تند باد ها و سونامی‌های زمانه سراغت اومد به اون پناه ببری و از هیچ چیز نترسی و مطمئن باشی که تا ابد اون پشتته...